یادمه آقاجون یه آینه ی گرد دالبری سبز رنگ می گرفت دستش و مینشست لب باغچه روی اون بلوکای شطرنجی! مادرجون هم شونه و قیچی به دست می ایستاد پشت سرش و سر و گردن آقاجون رو اصلاح میکرد.. همیشه ی خدا هم غر غر آقاجون به راه بود که ببین چه کردی خاتون! خط گردنم کجه و سرمو زخم و زیلی کردی.. مادرجون هم کم نمیاورد و میگفت : کله ی تو کج و کوله س.. به من چه! تا شبم سر هم نق میزدن و دوهفته بعد بازم آقاجون لب باغچه آینه بدست نشسته بود.! چند سال بعد که آقاجون رفت آسمون، یادمه مادرجون هر روز مینشست لب باغچه، آینه ی آقاجون رو میگرفت دستش و زیر لب حرف میزد.. یه روز پرسیدم مادرجون ؟ چی تو این آینه میبینی که تموم نمیشه؟ آینه رو‌ داد دستم و گفت : آدمی وقتی دلش پیش کسی گیره ،خودشو از یاد می بره! به هر جا نگاه میکنه اونو میبینه.. به آینه هم که نگاه میکنه شکل و شمایل خودشو یادش میره.. هرچی میبینه چشمای همون که حواسشو پرت از دنیا کرده! چشمای آقاجونت تو تمام آینه های این خونه س.. مادرجون رفت و من به آینه نگاه کردم.. تو با لبخند به من زل زده بودی..! _نسرین قنواتی_

🎙️«اصوات‌الْگُلی» به قلبم نزدیکی حتی اگر بین ما هزار شهر فاصله باشد! . . آقای ابا عبدالله!🥹✨❤️ ↳﹝ꜱᴏᴛɪᴊᴀᴛᴛᴛ﹞

🎙️«اصوات‌الْگُلی» شبی که ماه کامل شد ! :) . . ↳﹝ꜱᴏᴛɪᴊᴀᴛᴛᴛ﹞

🎙️«اصوات‌الْگُلی» وای بر او اگر‌ او را نیامرزی! . . ↳﹝ꜱᴏᴛɪᴊᴀᴛᴛᴛ﹞

_خطبه ی منا ی امام حسین (ع)..

از نوجوونی تا خود الان ذوق خوندن و گویندگی و رادیو رو داشتم و دارم.. شروع خوبی داشتم و پایان بدی.. فعلا تا اطلاع ثانوی هرگونه انگیزه و حوصله ای که بود رو از دست دادم.. . . تا بعد که چگونه رقم بخورد زندگانی! خواستین لف بدین بره :)

این قلب را بگو‌ که نلرزد...

خیال چیست؟ خیال دیدن آن چیزهایی ست که هنوز ندیده ایم، نبوده اند ، نیستند .. خیال آزادیست.. خیال تصور باران است در خواب یوسف مصری خیال حتی گاهی درک یک پایان است وقتی سال ها بعد از راه خواهد رسید ! احساس سنگینی یا سبکی غیر قابل توصیفی بر روی پوست.. خیال بوسه زدن بر ابر است و تن از غبار شستن در اشک خیال بزرگ ترین سرمایه آدمیزاد است ..🌧️