eitaa logo
ذاکرین الحسین (نوحه.روضه.مولودی/متن)
5.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
23 فایل
☫ ﷽ ☫ ارتباط با ما 🔄 @Adminsafiranzynab سروش پلاس🛜 @southosein ایتا📳 @safiranzynab اینستاگرام🛜🎦 https://instagram.com/safiranzynab313?igshid=MzMyNGUyNmU2YQ== بانك صوتي مداحان⏸️ @southosein
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه دروازه ساعات زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد این کار را برای رضای خدا نکرد پر میگشود اگر همه را باد برده بود سیمرغ بود و جلوه بی انتها نکرد این کربلا چه بود که جز این مسافرت او را ز جان عزیزتر خود رها نکرد یک روز هم اگر چه نخورده غذای سیر یکبار هم نماز شبش را قضا نکرد بیگانه بر غریبی زینب سلام کرد کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد *یحیی مازنی بیست سال همسایه خونه امیرالمؤمنین بود. میگه بیست سال همسایه خونه مولا علی بودم، یکبار سایه زینبم ندیدم.* غیر این روضه کلامی قاتل سادات نیست جای زینب بر در دروازه ساعات نیست دیر آذین بسته شد این شهر خیلی دیر شد بر در دروازه ساعات زینب پیر شد *ولأندبن‌ علیك‌ بدل‌ الدموع‌ دماً ... به امام زمان عرض کرد آقا برا کدوم روضه خون گریه میکنی؟ فرمود برا اسارت عمه ام زینب* سنگ می آمد ز هر سو و دل خواهر شکست سر شکست و سر شکست و سر شکست و سر شکست سر میفتد بر زمین ، خواهر میفتد بر زمین (سادات ببخشند) پیش چشمان رباب ، اصغر میفتد بر زمین روضه خوانها از بیان روضه هایش جا زدند بر در دروازه ساعات ، زینب را زدند *سلام میدیم.السلام علیکِ یا کعبة الرزایا ... بذار یه چیزی بگم . پارسال روز اول صفر دم دروازه ساعات گفتم بذار ببینم چقد راهه تا کاخ اون ملعون. پیاده بیست دقیقه راهه.اما امام سجاد فرمود صبح مارو از دم دروازه وارد کردن غروب رسیدیم. عمه جانم عمه جانم *کعبة الرزایا یعنی کعبه درد و رنج* ... من کعبة الرزایایم چون در این سفر هر کس حسین گفت به جایش مرا زدند ... 😭💔 حسین ....
6_144232837835865864.mp3
1.82M
حرم چه‌ کاری داده دست دل مضطرم نمیدونم شاید خود منم مقصرم سر به سرش میذارم از بس میگم ای حرم حسین ... 📲 @southosein
6_144232837835873902.mp3
14.07M
صلی الله علیک یه سلام که میدم رو به حرم به حرم میرسه پای دلم به حرم میرسه پای دلم صلی الله علیک دل من به همین حرفا خوشه آخه دوری ازت منو میکشه 📲 @southosein
یک ماه می‌شود که ز جان گریه کرده‌ام با روضه‌های مرثیه‌خوان گریه کرده‌ام یک ماه می‌شود که به لب‌های تشنه‌ات نزدیک آب‌های روان گریه کرده‌ام یک ماه می‌شود که ز غم‌های خواهرت هم‌ناله با امام زمان گریه کرده‌ام گاهی در اول سلام زیارت، دم غروب در حسرت زیارتتان گریه کرده‌ام گاهی بیاد خیمه‌ی آتش گرفته‌ات گاهی برای دخترتان گریه کرده‌ام گاهی میان واحد و سنگین و شور و دم دست خودم نبوده، سینه‌زنان گریه کرده‌ام اشکی نماند، از غم بر نیزه رفتنت بر ماجرای تیر و کمان گریه کرده‌ام اصلا عجیب بود حال و هوای محرم‌ام کلی برای غربتتان گریه کرده‌ام :: آمد نشست، دست به روی سرش گذاشت هر تکه را که دید روی پیکرش گذاشت از یک طرف کمی گل ریحانه جمع کرد از یک طرف کمی پر پروانه جمع کرد یک، نه، دو، نه... چقدر شبش پر ستاره بود یک جسم خسته بود ولی پاره پاره بود خون می‌جهید و تاب و توانش نمانده بود جان در تن امام زمانش نمانده بود انگشترت کجاست؟! بمیرم برای تو آب آورت کجاست؟! بمیرم برای تو وقت اذان شده است بگو اکبرم کجاست؟ پیراهن سفارشی مادرم کجاست؟ ✍ 📲 @southosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅سهل بن سعد می گوید : 📋《خَرَجتُ إلى بَیتِ المَقدِسِ حَتّى تَوَسَّطتُ الشّامَ، فَإِذا أنَا بِمَدینَةٍ مُطَّرِدَةِ الأَنهارِ کَثیرَةِ الأَشجارِ، قَد عَلَّقُوا السُّتورَ وَالحُجُبَ وَالدّیباجَ ، وهُم فَرِحونَ مُستَبشِرونَ، وعِندَهُم نِساءٌ یَلعَبنَ بِالدُّفوفِ وَالطُّبولِ، فَقُلتُ فی نَفسی : لَعَلِّ لِأَهلِ الشّامِ عَیدَاً لا نَعرِفُهُ نَحنُ؟ فَرَأَیتُ قَوما یَتَحَدَّثونَ!》 ♦️به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شهرهاى‏ شام رفتم. در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته‏ اند و شاد و خوش‏حال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى‏ زنند. با خود گفتم : شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمى‏ شناسیم. پس پرسیدم : 📋《یَا هَؤُلَاءِ! ألَکُم بِالشَّامِ عَیدٌ لَانَعرِفُهُ نَحنُ؟! قَالُوا : یَا شَیخُ! نَراکَ غَریبَاً! فَقُلتُ : أنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ، قَد رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ(ص) وحَمَلتُ حَدیثَهُ! فَقالوا : یَا سَهلُ! ما أعجَبَکَ السَّماءُ لا تَمطُرُ دَماً! وَالأَرضُ لا تَخسِفُ بِأَهلِها! قُلتُ : ولِمَ ذاکَ؟ فَقالوا هذا رَأسُ الحُسَینِ(ع) عِترَةِ رَسولِ اللّهِ(ص) یُهدى مِن أرضِ العِراقِ إلَى الشّامِ، وسَیَأتِی الآنَ!》 ♦️گفتم : اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمى‏ شناسیم؟ گفتند : اى پیرمرد! تو را غریبه مى‏ بینیم؟ گفتم : من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا(ص) را دیده‏ ام و از او حدیث شنیده‏ ام. گفتند : اى سهل! آیا تعجب نمى‏ کنى که آسمان، خون نمى‏ بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمى‏ برد؟ گفتم : چرا این گونه شود؟ گفتند : این، سر حسین(ع) از خاندان پیامبر(ص) است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مى‏ برند و اکنون مى‏ رسد. 📋《وا عَجَباه! یُهدى رَأسُ الحُسَینِ(ع) وَالنّاسُ یَفرَحونَ؟! فَمِن أیِّ بابٍ یُدخَلُ؟ ♦️گفتم : شگفتا! سر حسین(ع) را به هدیه مى‏ برند و مردم، خوش‏حالى مى‏ کنند؟! از کدام دروازه مى‏ آورند؟ مردم به دروازه‏ اى به نام «دروازه ساعات»، اشاره کردند. 📋《فَسِرتُ نَحوَ البَابِ، فَبَینَما أنَا هُنالِکَ، إذ جاءَتِ الرّایاتُ یَتلو بَعضُها بَعضاً، وإذَا أنَا بِفارِسٍ بِیَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ، وَ عَلَیهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجهَاً بِرَسولِ اللّهِ(ص) وإذَا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَیرِ وِطاءٍ》 ♦️به سوى آن رفتم و آن‏جا که بودم، پرچم‏هایى پى در پى می آمد و اسب‏ سوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکسته‏ اى بود و سرى بر آن بود که شبیه‏ ترینِ صورت‏ها به پیامبر خدا(ص) بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند. 📋《فَدَنَوتُ مِن إحداهُنَّ فَقُلتُ لَهَا : یَا جارِیَةُ مَن أنتِ؟ فَقالَت : سُکَینَةُ بِنتُ الحُسَینِ(ع)! فَقُلتُ لَها : ألَکِ حاجَةٌ إلَیَّ؟ فَأَنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ مِمَّن رَآى جَدَّکِ وسَمِعَ حَدیثَهُ!》 ♦️به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم : اى دختر! تو کیستى؟ گفت : سَکینه دختر حسین(ع)! به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‏ ام. سکینه گفت : 📋《یا سَهلُ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن یَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا، حَتّى یَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَیهِ فَلا یَنظُرونَ إلَینا، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّهِ(ص)》 ♦️اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا(ص) هستیم. سهل گفت : به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم : 📋《هَل لَکَ أن تَقضِیَ حاجَتی وتَأخُذَ مِنّی أربَعَمِئَةِ دینارٍ؟! قالَ : وما هِیَ؟ قُلتُ : تَقَدَّم بِالرَّأسِ أمامَ الحَرَمِ. فَفَعَلَ ذلِکَ وَدَفعتُ لَهُ ما وَعَدتُهُ》 ♦️آیا درخواستم را اجابت مى‏ کنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟ گفت : درخواستت چیست؟ گفتم : سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده. او نیز چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.(۱) امام سجاد(ع) می فرماید : 📋《حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ‏ بِغَيرِ وِطاءٍ وَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) عَلى عَلَمٍ ونِسوَتُنا خَلفِي عَلى بِغالٍ اكُفٍ‏ وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ》 ♦️مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين(ع) بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند و كسانى كه ما را مى‏بردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مى‏دادند. اگر چشمی از يكى از می گریست، او را با نيزه به سرش مى‏كوبيدند. تا آن كه وارد شام شديم و جارچى جار زد : 📋《يا أهلَ الشّامِ! هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون‏》 ♦️اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند.(۲) 📚منابع : ۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲ ،ص۶۸ ۲)الاقبال سید بن طاووس، ج۳، ص۸۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اولین تصویری مراسم باشکوه رونمایی از سوپراپلیکیشن دوازده مورخ دوازدهم اسفند با حضور مهمانان ویژه 🗓 در این مراسم، افتخار میزبانی از عزیزانی از جمله حجج‌الاسلام راشد یزدی، کفیل (معاونت سابق آموزش بنیاد حضرت مهدی)، نیلی‌پور (از اساتید برجسته مهدویت)، حسن آبادی و امینی خواه (از اساتید و سخنرانان مطرح کشوری)، حریزاوی (معاونت استان‌های سازمان تبلیغات کشور)، نبوی (مدیرمسئول سایت قائمیه)، مهندس کاظمی مدیرعامل تبیان، استاد رائفی پور و مداحان عزیز آقایان حاج مهدی رسولی، سیدمحمدرضا نوشه‌ور، علی اکبر حائری، حسین خلجی، سید حجت بحرالعلوم، رضا پیروی، ابراهیم دادوند و جمعی از خانواده شهدا را داشتیم. 📣 منتظر خبرهای خوب دوازده باشید... ❓ به نظر شما، جای چه کسی در این مراسم بین مهمانان خالیست؟ 🌐 سوپر اپلیکیشن ۱۲ | فراتر از انتظار حتما ۱۲ رو نصب کنید اپلیکیشن فوق العاده 👇 نصب از بازار👇 http://cafebazaar.ir/app/app.twelve
روضه ی دروازه ی ساعات . . یکی از رفقا تعریف کرد برام گفت، اولین سفر اینکه مشرف شدم سوریه با یک سری از بچه های مدافع حرم تو همون بحبوحه که داعش حمله کرده بود بچه ها اینا رو عقب گرد کرده بودند اومدم زیارت خانم رقیه به یکی از بچه ها گفتم میشه منو ببری دروازه ساعات ؟ گفت شهر حکومت نظامیه گفتم هر موقع شد با هم بریم از اون جمعی که رفتیم دروازه ساعات سه نفرشون شهید شدم انشالله امشب مارو دعا کنن اومدیم دروازه ساعات چند دقیقه ایستادیم این رفیقمون گفت فلانی میشه بریم امنیت نیست ... گفتم اگه میشه از اینجا با هم قدم بزنیم نمی‌دونم همتون خبره اید رفقا رفقا خواهرا ، برادرا راه افتادیم آروم آروم قدم زنان اومدیم تا رسیدیم به مسجد اموی لعنت الله علیه 20 دقیقه بیشتر طول نکشید امام سجاد فرمود طلوع آفتاب ما رو از دروازه ساعات وارد کردن دم دمای غروب رسیدیم به کاخ اموی یعنی این زن و بچه رو تو کوچه ها.... خبر داری ، مرا بازار بردن؟ .
ما نوکریم و مےگذرد روزگارمان برکت گرفت ازغمتان کارو بارمان! روزی که هیچ‌چیز بدردی نمےخورد.. این صبح‌واین سلام مےآید بکارمان 📲 @southosein
6_144232837842047687.mp3
1.6M
غریبی میکنم با هر کسی که با این روضه با این گریه غریبه ست من از قبل از تولد با تو بودم یه کاری کن که برگردم همین بس بسوزون گناهمو با اشکای نم نمم حسین جان من از الآن به فکر محرمم 📲 @southosein
6_144232837842067940.mp3
3.06M
اومدم اقرار کنم اصلا نمیشه انکار کنم اصلا اسم تو تکراری نمیشه صد دفعه تکرار کنم اصلا حسین ... 📲 @southosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن روضه رقیه خاتون💔 مرغ اسیر هم وطنش فرق می‌کند هم اینکه نوع پر زدنش فرق می‌کند شیرینِ زبان تو شده لکنت زبان پدر طرز تکلم و سخنش فرق می‌کند وقتی که بی هوا به کسی ضربه می‌زند حتما کبودی بدنش فرق می‌کند خیلی مرا زدند ولی بین این همه این شمر لعنتی زدنش فرق می‌کند *گفت: بابا پاهام درد میکنه، همه دخترای عالم وقتی بابا میاد اول میرن خودشونو مرتب میکنن، موهاشونو شونه میکنن، بهترین لباسشونو میپوشن، گفت: بابا موهام سوخته...* آتش رسید و موی سرم را به باد داد عاشق همیشه سوختنش فرق می‌کند گفتم به عمه روی زمین زیر نیزه ها بابا چقدر شکل تنش فرق می‌کند وقتی تمام دشت پر از بوی او شده حتماً مساحت کفنش فرق می‌کند با تازیانه های سنان راه می‌روم حتی شبیه مادرمان راه می‌روم *گفت بابا من یه لحظه از عمه جدا نشدم، همش دامن عمه رو گرفته بودم، اما نیمه شب بود، خسته بودم، تشنه بودم، دستام بسته بود.. یه مرتبه از ناقه افتادم... تا زین العابدین فرمود: به من بگید سرِ بریده ی بابام کدوم طرفو نگاه میکنه، گفتن چرا حرکت نمیکنه این نیزه؟ فرمود: حتما یکی از خواهرام افتاده.. من نمیدونم زجر چطور سراغش رفت. همچین که سرو آوردن، گفت: بابا !مگه جدت پیغمبر نفرمود: اگه بچه زمین خورد کمکش کنید، اگه پسربچه زمین خورد کمکش کنید، بگید تو مَردی باید بلند شی اما اگه دختربچه زمین خورد برید زود بغلش کنید نازش کنید. بابا همچین که نشسته بودم.. تا رسید به من گفت: دختر! تویی که کاروانو معطل کردی؟ یه سیلی زد، رو این بوته ها غَلت میخوردم، همچین که برگردوندن نه سمت عمه رفت نه سمت رباب رفت، دیدن اومد لابلای نیزه ها، همه ی سرهای شهدایی که بالای نیزه بود تیغ و شمشیر خورده بود، فقط یه سر بود که عمود خورده بود، اومد جلو گفت: عمو عباس! چشمت روشن، نامحرم سیلی تو گوشم زد...*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6_144231738331530827.mp3
7.34M
🏴 🎤•| |• من از کجا شروع کنم هرچی بگم اضافیه بگید برا هر گرهی خانم رقیه کافیه به خود خدا گرفتم به خدا مریض بودم شفا گرفتم به امام رضا گرفتم من از این سه ساله کربلا گرفتم می خوام علاقه مو بهت نشون بدم یه شب تو روضه خرابه جون بدم قبله حاجات یا رقیه سادات یا رقیه سادات یا رقیه سادات اگه میشه اسم منو بگو توی گوش بابات بهش بگو دلش می خواد یه روز شهید بشه برات تو بگی نه نمیاره تو بخواه محاله که محل نذاره بگو خیلی بی قراره بگو دلشوره اربعین و داره از طرف خودت عقده مو وا کنم می خوام برم حرم بابا بابا کنم محتاج دعاهات یا رقیه سادات یا رقیه سادات یا رقیه سادات کاشکی فدات شه مادرم خاک نشینه رو معجرت من بمیرم ولی کسی داد نکشه روی سرت همینو بدونی بسه بدجوری مهر تو تو دلم نشسته آره دنیا خیلی پسته وقتی اینجوری دل تو رو شکسته دیگه تو زندگیم فقط دلم میخواد موقع مردنم بابای تو بیاد میگم مثل بابات یا رقیه سادات یا رقیه سادات یا رقیه سادات 📲 @southosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحها مےکنم ازعشق نگاهے بہ حسین مےکنم باز از این فاصلہ راهے بہ حسین کردم امروزسلامے ز سر دلتنگـے مُردم از حسرٺ شش‌گوشه الهےبہ حسین 📲 @southosein
6_144231738331561778.mp3
9.53M
🏴 🎤•| |• نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه نبین الآن گرسنمه عالم روزی خورمه دختر شامی من ملک مراقب چادرمه دستی به جز اباالفضل سه سال آزگاره رخصت شونه کردن موی منو نداره اما آتیش خیمه دور دید چشم عمومو غروب روز عاشورا اگر سوزونده مومو کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیر سرم مثل پروانه ها میگشت دور و برم نبین میخوابم رو زمین رو پر قو بوده سرم هنوز تو گوشمه صدا لالایی برادرم نبین زبونم میگیره اون روزا رو میدیدی کاش شیرین زبونی منو کسی تو دخترا نداشت یه روز تو آسمونا منم ستاره داشتم اسم داداشامو روی ستاره ها میذاشتم اما الان یه ماهه رو نیزه ها نشستن وقتی که میزدن منو چشماشونو میبستن کجا بودی غم این قافله نداشت کجا بودی پاهام آبله نداشت روی دستام جای سلسله نداشت کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیر سرم مثل پروانه ها میگشت دور و برم نبین گوشم پاره شده بدون گوشواره نبود یادش به خیر ام البنین گوشوارمو خریده بود چشمام سیاهی میره و چند روزه دشوار میبینم تو روبروم نشستی و اما تو رو تار میبینم یه شب میون صحرا افتادم از رو ناقه ام از قافله جا مونده بودم زجر اومد سراغم بسه دیگه نیمخواهم یادم بیفته اون شب منم برم داره صدام میزنه عمه زینب برو دختر خوش باشی روز و شبات برو دختر بازی کن با رفقات نگه داره باباتو خدا برات کجا بودی مو داشتم تا کمرم کجا بودی دستش بود زیر سرم مثل پروانه ها میگشت دور و برم 📲 @southosein
6_144231738331586212.mp3
10.41M
🏴 🎤•| |• زجر اگه دختر داشت با تو اینجوری رفتار نمیکرد زجر اگه دختر داشت تو رو این همه گرفتار نمیکرد زجر اگه دختر داشت تو رو با سیلی بیدار نمیکرد دختر داشت میفهمید گل سر چیه موی بلند تر چیه بهونه چیه آینه و شونه چیه النگو چیه شونه نشه مو چیه شونه نداری خرابه میخوابی مگه خونه نداری موهات سپیده دستای کوچیک تو رو نیزه بریده نفس نداری دل خوش از حرمله و شبث نداری زجر اگه دختر داشت واسه اشک تو لبخند نمیزد زجر اگه دختر داشت تو رو تو قافله یک بند نمیزد دختر داشت میفهمید بابایی چیه شبا لالایی چیه خرابه چیه بچه که خوابه چیه اسیری چیه دندون شیری چیه تبت زیاده مثل بابات زخم روی لبت زیاده تن تو آب رفت بابا میدونی دخترت بزم شراب رفت زجر اگه دختر داشت تو رو تو صحرا دنبال نمیکرد زجر اگه دختر داشت باباتو راهی گودال نمیکرد زجر اگه دختر داشت چادر تو رو لگد مال نمیکرد دختر داشت میفهمید دل پر چیه خاک رو چادر چیه قد خم چیه لباس در هم چیه دلت شکسته روسریتو سر میکنی با دست بسته رد شدن از روت درست شبیه فاطمه شکسته پهلوت پاهات ترک خورد همه میگن رقیه تو کوچه کتک خورد رقیه جانم رقیه جان رقیه جان رقیه جانم 📲 @southosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه های عرشی مجموعه نوحه های حاج منصور ارضی در دهه های ۷۰ و ۸۰ میباشد که به تلاش متین رضوان پور از لحاظ موسیقایی مورد بررسی قرار گرفته است.در ضمن جلوی هر نوحه کیو آر کدخورده که میتوانید از سبک نوحه استفاده کنید برای تهیه کتاب با تخفیف به ادمین مراجعه نمایید قیمت ❌❌۹۰۰هزار تومان❌❌ با ارسال رایگان ۶۷۵ هزار تومان 🆔@Ghasem1350