#امام_زمان_عج_مناجات
ای غائب از نظرها، کی میشود بیایی؟!
بُرقع* زِ رُخ بگیری، صورت به ما گشایی
هم دست تو ببوسیم، هم دور تو بگردیم
هم رو نما ستانی، هم رو به ما نمایی
آیا به کوهِ رَضوی؟! آیا به طورِ سینا؟!
آیا به بیتُ الاقصی؟! آیا به ذی طُوایی؟!
در مکه یا مدینه، یا در نجف مقیمی؟!
در شهر کاظمینی؟! یا سُرَّ مَنْ رَآیی؟!
در کعبه در طوافی؟! یا زائر بقیعی؟!
در مشهد مقدس؟! یا دشت کربلایی؟!
جانم شود فدایت، تا بشنوم ندایت
دائم زنم صدایت: یابن الحسن کجایی؟!
تنها مسیح عالم! تنها نجات آدم!
تنها وصیِّ خاتم! تنها امید مایی
ای اِنس و جان سپاهت! محتاج یک
نگاهت
چشم همه به راهت، شاید زِ در درآیی
هم «پرچم حسینی» بر دوش خود بگیری
هم قبر مادرت را، بر شیعیان نمایی
در قلب ما حبیبی، بر زخم ما طبیبی
بر جان ما قراری، بر درد ما دوایی
باشد شعار «میثم»، ای شهریارِ عالم!
کی میشود بیایی؟! کی میشود بیایی؟!
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
*رویبند، نقاب (فرهنگ معین)
https://eitaa.com/zakerinhosein
#فاطمیه
#حضرت_زهرا _سلام_الله_علیها
جمال غیب خداوند، مظهرش زهراست
رسول، روح و روان مطهرش زهراست
پیمبـری کـه به قرآن خویش مینازد
یقین کنید که قرآن دیگرش زهراست
نبـی تمامـی تـوحید را در او دیـده
علی جمال خداوندْ منظرش زهراست
درود باد به مردی که خاکِ درگه اوست
سلام باد بر آن زن که رهبرش زهراست
به هـر فلک که گذر کرد خواجۀ لولاک
به چشم فاطمه بین دید، محورش زهراست
علـی کـه کفـو نـدارد چو ذات اقدس حق
از آن کشد به فلک سر که همسرش زهراست
حسین گفـت: بـه نـزد ستمگـران هرگز
ذلیل نیست عزیزی که مادرش زهراست
چگونه خصم به روی علی کشد شمشیر؟
که جان به کف همه جا در برابرش زهراست
بـه آیـه آیهی قــرآن قســم کـه این قرآن
زبان و روح و نگهبان و داورش زهراست
حرامـزاده! مکــن شیعـه را چنیـن تهدید
که هر که شیعه بوَد، یار و یاورش زهراست
چگونـه دیـن رسـول خـدا رود از دست
مگـر نـه دختـر اسـلامْ پرورش زهراست
کجا ز نامه و میـزان و محشرش باک است
کسی که نامه و میزان و محشرش زهراست
نبـی کـه عـاشق روی بـلال اوست بهشت
بهشـت قـرب خداونـدِ اکبـرش زهراست
✍: استاد #غلامرضا_سازگار
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_ذاکرین_الحسین
ایتا و سروش↙️
@southosein
https://eitaa.com/zakerinhosein
به مناسبت ۲۴ رجب، سالروز #فتح_خیبر
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
تاریخ می گوید علی مولود کعبه است
مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است
او پیشتر از کعبه بوده نکته این است
پس کعبه مولود امیرالمومنین است
از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست
گفتند بـا حیرت خدا هست و خدا نیست
حجر و صفا و مروه و زمزم نـدانست
از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست
تصویـر حسن غیب در آیینۀ اوست
قرآن نازل نـاشده در سینۀ اوست
از اول خلقت علی مشکل گشا بود
عالم نبود و آن جمال دلگشا بـود
او از خدا حکم دو عالم را گرفته
او در تکامل دست آدم را گرفته
خورشید، اسرار درون را با علی گفت
پیش از درخشیدن همانا «یاعلی» گفت
پیغمبران هم با علی بودند و هستند
پیش از نبوت با خدا این عهد بستند
جبریل ذکر «لافتی الاعلی» گفت
حتّی محمّد هم به خیبر یاعلی گفت
حکم از خدا بود و قلم دست علی بود
در فتح خیبر هم علم دست علی بود
اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟
جان محمد را ستاید کس چگونه؟
خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟
تنها خدا داند خدا داند علی کیست
این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی
با دست حیدر می کند مشکل گشایی
آنانکه از میزان حق، حق را ربودند
والله خاک کفش قنبر هم نبـودنـد
کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟
کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟
کی در شب معراج با احمد نشسته؟
کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟
کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟
کی خوانده بـر کفار آیات بـرائت؟
کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید
آیینۀ زهرای اطـهر شد؟ بـگویید
کی در اُخوت شد برادر بـا محمّد؟
کی غیر حیدر شد برابر بـا محمّد؟
کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟
کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟
کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟
کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟
کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟
کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟
کی مثل حیدر جوشن بی پشت پوشید؟
کی در تمام جنگها چون او خروشید؟
کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟
کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟
ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟
این «لافتی الاعلی» درباره کیست؟
آن کسکه خواندش خواجۀ کل، «کلّ دین» کیست؟
میزان حق غیر از امیرالمؤمنین کیست؟
ای تیغ حق از «بدر» تا «صفین» حیدر!
نفس محمد یـا ابـوالسبطین حیدر!
شیر خدا و شیر پیغمبر تـویی تـو
حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو
تو مصطفی را مهری و قهری علی جان
او شهر علم و تو درِ شهری علی جان
این شهر غیر از تو در دیگر ندارد
اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد
تو پای تا سر رحمةٌ للعالمینی
هم جان شیرین نبی، هم جانشینی
من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز
کز بحر جودت گشتهام لبریزِ لبریز
بی تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم
جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم
تـابید از اول در دلم نـور هدایت
هرگز نخواندم یک نماز بی ولایت
یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان
هر کس که هستم دوستت دارم علی جان
لطف غیورت کی مرا وا میگـذارد؟
کی در جهنم دوستت پا میگـذارد؟
دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست!
آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟!
حتی اگر در قعر دوزخ پـا گـذارم
از شعلههای خشم آن بـاکی نـدارم
با این سخن داد از درون دل بـرآرم
آتش مسوزان! من علی را دوست دارم
"میثم"همین است و همین است وجزاین نیست
دین جـز تـولای امیرالمؤمنین نیست
https://eitaa.com/zakerinhosein
✍ #غلامرضا_سازگار
#اسارت_آل_الله
این همه انگشتها بالا ز چیست؟!
روز روشن وقت استهلال نیست
روز روشن روی نی وقت زوال
کس ندیده خون بریزد از هلال
ای تو خود قرآن و زینب آیه ات
ای من و مهمل خجل از سایه ات
با سرت شمع دلم گردیده ای
سایه بان مهملم گردیده ای
تو به چشم من بده از نیزه نور
من گلوی پاره می بوسم ز دور
من نه آن هستم که از پای اوفتم
هر چه آمد پیش در هم کوفتم
صبر در موج بلا رام من است
بحر غم در قلب آرام من است
من به مقتل خصم را دادم شکست
من گرفتم پیکرت را روی دست
من کتک خوردم کنار پیکرت
تا کنم دفع خطر از دخترت
این من این داغ تو این ظلم عدو
گر سخن با من نمی گویی مگو
ای مسیح فاطمه اعجاز کن
با یتیم خود سخن آغاز کن
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
#امام_حسین_ع
کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمیشود
مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمیشود
اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من
قسم به جان تو دلم از تو جدا نمیشود
گریه اگر کنم همی بهر تو گریه میکنم
ورنه ز دیدهام عبث اشک رها نمیشود
گرد حرم دویدهام صفا و مروه دیدهام
هیچ کجا برای من کربوبلا نمیشود
کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمیرود
پیرو خط کربلا اهل خطا نمیشود..
::
جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله
رأس بریده بر کسی راهنما نمیشود..
کربوبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی
هیچ کجا به سختی شام بلا نمیشود
چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن
جای سر بریده در طشت طلا نمیشود..
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
#حضرت_زینب_س_کوفه
کوفیان خون به دل خونشدهی ما نکنید
این قدر ظلم به ذریهی زهرا نکنید
بگذارید بگرییم به مظلومی خویش
لیک بر گریهی ما خندهی بیجا نکنید
دین ندارید اگر غیرتتان رفته کجا
اسرا را سر بازار تماشا نکنید
پیش چشم اسرا سنگ به سرها نزنید
دیگر از زخم زبان، خون به دل ما نکنید
آیهای کز لب خونین به سر نی شنوید
با دف و چنگ و نی و هلهله معنا نکنید
این توقع که بگریید به ما نیست ولی
خنده بر بیکسی عترت طاها نکنید
داغ دل چاره به خندیدن دشمن نشود
زخم را با زدن سنگ مداوا نکنید
محمل دختر معصومِ مصیبت زده را
روبرو با سر ببریدهی بابا نکنید
"میثم" از آل علی با همهی خلق بگو:
ترک دین در طلب لذت دنیا نکنید
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
#حضرت_زینب_س_کوفه
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
ای هلال من! به بالای سنان قرآن بخوان
قاری قرآن و قرآن را زبان! قرآن بخوان
با صدای خود مُسَخّر کن تمام کوفه را
کوفه را هم کربلا کن؛ همچنان قرآن بخوان
گرچه بشکسته جبینت بر سر نی، سجده کن
گرچه گشته از دهانت خون روان، قرآن بخوان
تا مگر آوای قرآن تو آرامم کند
بر فراز نیزه، ای آرام جان! قرآن بخوان
تا که اسلام تو را اهل زمین باور کنند
ای امام کلّ اهل آسمان قرآن بخوان
زادۀ مرجانه دارد قصد آزار تو را
تا نرفتی زیر چوب خیزران قرآن بخوان
صوت قرآن سر تو سربلندم میکند
تا نگشته قامت زینب کمان قرآن بخوان
یاد قرآن پدر کن؛ روی دست جدمان
وارث حیدر! تو هم نوک سنان قرآن بخوان
آنچه دیدم مادرم زهرا برایم گفته بود
این مصیبت را نمیکردم گمان؛ قرآن بخوان
هرکه هرچه دارد، از این خاندان دارد حسین
تا به «میثم» هم دهی سوز نهان قرآن بخوان
✍ #غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
#عرض_حاجت_با_تو_دارم_یا_امام_عسکری
ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری
ای گدایت را به خیل شهریاران سروری
خاک پایت زُهره و خورشید و ماه و مشتری
ماه رویت احمدی و تیغ نطقت حیدری
عید میلادت مبارک یا امام عسکری
ای چراغ تابناک حُسن حیّ ذوالجلال
یافته خورشید گردون از تجلاّیت کمال
تا ابد ماه ربیع الثّانیات محو جمال
ماه حُسنت بیقرین و مهر رویت بیزوال
آفتاب طلعتت را تا ابد روشنگری
عید میلادت مبارک یا امام عسکری...
دل اگر سینا بود طور تجلایش تویی
موسی ار آوای حق بشنید آوایش تویی
کیستم من عبد، آن عبدی که مولایش تویی
آخرین دُرّ خدا مهدیست دریایش تویی
آنکه بر عیسی کند روز ظهورش سروری
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
عصمت فاطمه و عزّت حیدر داری
تو مقام از سخن مدح فراتر داری
تو عطا و کرم آل پیمبر داری
ز حسین و ز حسن جلوه دیگر داری
جان به قربان تو ای سیّد پاکیزه سرشت
شهرری ازتو بهشت است بهشت است بهشت
به تو و عزّت آباء کرامت سوگند
به خدا و به رسول و به امامت سوگند
به جلال و به کمال و به مقامت سوگند
به نماز و به قعودت ، به قیامت سوگند
تو که سایه به سر خلق دو عالم فکنی
چه شود گر نگهی جانب «میثم» فکنی
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
#ای_ز_دست_و_سینه_و_بازوی_تو_حیدر_خجل
ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل!
هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل
با غروب آفتاب طلعت نورانیات
گشتهام سر تا قدم از روی پیغمبر، خجل
هم صدف بشكست، هم دردانهات از دست رفت
سوختم بهر صدف، گردیدم از گوهر، خجل
همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند
مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر، خجل
گاه گاهی مَرد خجلت میكشد از همسرش
مثل من، هرگز نگردد مردی از همسر، خجل
همسرم با چادر خاكی به خانه باز گشت
از حسن گردیدهام تا دامن محشر، خجل
خواست زینب را بغل گیرد ولی ممكن نشد
مادر از دختر خجل شد، دختر از مادر، خجل
باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد
باغبان از غنچه و از لالهی پرپر، خجل
بانگ «یا فضّه خذینی» تا به گوش خود شنید
از كنیز خویش هم، شد فاتح خیبر، خجل
نظم «میثم» شعله زد، بر جان اولاد علی
تا لب كوثر بود از ساقی كوثر، خجل
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
تا تیر غمت قلب مرا کرده نشانه
آتش کشد از هر نفسم بی تو زبانه
بردار سر از خاک غم ای ماه یگانه
اطفال تو بیدار نشستند به خانه
گویند پدر، مادر ما آمده یا نه
تنها نه ز داغ تو همین بال و پرم سوخت
آن گونه زدم ناله که پا تا به سرم سوخت
خورشید صفت ماه ز آه سحرم سوخت
تنها نه سراپای وجودم جگرم سوخت
از بس که کشیدم ز جگر ناله شبانه
بی همدمم و همدم شام و سحرم رفت
زهرای جوان همسر نیکو سیرم رفت
از دل نرود گر چه ز پیش نظرم رفت
رکن دگرم همره رکن دگرم رفت
ای کاش روانم شود از جسم روانه
ای خاک چه شد همدم رنج و محن من
کو مادر دلسوز حسین و حسن من
کو هم سخن زینب شیرین سخن من
عالم همه جا آمده بیت الحزن من
تا گشته نهان زیر گِل آن ماه یگانه
یک عمر به هر مهلکه من پای نهادم
چون رعد خروشیدم و چون کوه ستادم
یک لحظه به آن مهلکه ها پشت ندادم
اما به غم مرگ تو از پای فتادم
از پای درانداخت مرا بی تو زمانه
با یاد تو بر شرح غمم خاتمه ای نیست
در هجر تو گر جان بدهم واهمه ای نیست
مرگ است حیاتی که در آن فاطمه ای نیست
خاموشم و بعد از تو مرا زمزمه ای نیست
زندان سیاهم شده بی روی تو خانه
برخیز و بیافکن به سوی ما نظری را
با ما به سرآور شب تاری، سحری را
بین دختر بی مادر خونین جگری را
چون می گذرد جوجه ی بی بال و پری را
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
#ولادت_حضرت_زینب
سلام بر من و اُم و اَب و برادر من
درود باد به ابنا و جد اطهر من
منم پیمبر خون خدای عزوجل
که وحی میدمد از نطق روح پرور من
مرا به تربیت حیدری کنار حسن
برای کرب و بلا پرورید مادر من
تنم سپر، سخنم ذوالفقار خشم علی
مصاف، بدر و احد، کوفه، شام، خیبر من
هماره بر گل روی عزیز زهرا بود
نگاه اول من تا نگاه آخر من
ز آفتاب قیامت اثر نمیماند
اگر به حشر فتد سایهای ز معجر من
منم پیمبر ثارالله و چهل معراج
به پیشباز بلا ثبت شد به دفتر من
کسی که بوسه به دستش زدی رسول خدا
نهاد بوسه به پیشانی منور من
نگاه نافذ بابا به صورتم میگفت
به حق که فاطمه دوم است دختر من
شب ولادتم آغوش خود گشود ز هم
به بر گرفت مرا همچو جان، برادر من
قسم به خون شهیدان، پیام خون خدا
رسد به گوش همه نسلها ز حنجر من
حسین داشت بسی پاس احترام مرا
نمینشست علمدار او به محضر من
جلال و عزت و عزم و ثبات و صبر و رضا
کنند خم سر تعظیم در برابر من
اگر چه حج من از مکه شد شروع ولی
سفر به کرب و بلا گشت حج برتر من
حسین کعبه شد و کربلا و کوفه و شام
شد این سفر عرفات و منا و مشعر من
ز دست رفتم و یکدم ز پای ننشستم
هماره محمل من گشته بود سنگر من
زمام ناقه من بود اگر به دست عدو
سر حسین، سر نیزه گشت رهبر من
سرم شکست ولی سرفراز برگشتم
اگرچه ریخت ز هر بام، سنگ بر سر من
خدا گواست ندیدم به غیر زیبایی
زهی عقیده و ایمان و عشق و باور من
می بهشت شد، از جام دیدهام جوشید
هر آنچه ریخت عدو خون دل به ساغر من
قدم قدم همه آب حیات جاری بود
به کام خشک شهیدان ز دیده تر من
سخن ز فاطمه گوید به موج حادثهها
نماز و چادر خاکی و ماه منظر من
چنان به خطبه گشودم زبان به بزم یزید
که لال شد ز سخن، دشمن ستمگر من…
به جای چادر خاکی، ز طی ره گردید
غبار، مقنعه گیسوی معطر من
به بیت بیت بلند قصیدهات میثم
بگیر حاجت خود را هماره از درِ من
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein
ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل!
ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل!
هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل
با غروب آفتاب طلعت نورانیات
گشتهام سر تا قدم از روی پیغمبر، خجل
هم صدف بشكست، هم دردانهات از دست رفت
سوختم بهر صدف، گردیدم از گوهر، خجل
همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند
مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر، خجل
گاه گاهی مَرد خجلت میكشد از همسرش
مثل من، هرگز نگردد مردی از همسر، خجل
همسرم با چادر خاكی به خانه باز گشت
از حسن گردیدهام تا دامن محشر، خجل
خواست زینب را بغل گیرد ولی ممكن نشد
مادر از دختر خجل شد، دختر از مادر، خجل
باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد
باغبان از غنچه و از لالهی پرپر، خجل
بانگ «یا فضّه خذینی» تا به گوش خود شنید
از كنیز خویش هم، شد فاتح خیبر، خجل
نظم «میثم» شعله زد، بر جان اولاد علی
تا لب كوثر بود از ساقی كوثر، خجل
#غلامرضا_سازگار
📲 @southosein