🎧 #سلام_خداحافظ
✍️ حسین پناهی
🎙 #حسین_پناهی
🔸 #کتاب_صوتی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
جرم ما محرومان
هیچگاه ثابت نمیشود
چون
کارگری
اثر انگشتمان را سائیده است.
|#حسین_پناهی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
حسین پناهی - به وقت گرینویچ.mp3
5.74M
من اولین سیاه مستِ زمینم!
هر چرخی که می بینید،
بر محورِشراره های شورعشقِ من می چرخد!
آه را من به دریا آموختم!
به وقت گرینویچ | #حسین_پناهی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
60964.mp3
5.72M
دکلمه ی بی نهایت بی نظیر
🎤#حسین_پناهی
یک روز زمین رو ترک می کنم
نیمه سیگاری دارم و
هزار معمای لاینحل...
✍️ #حسین_پناهی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 من زندگی را دوست دارم ....
چه مهمانانی بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت...
#حسین_پناهی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
💠#دکلمه #سرگذشت_کسی_که_هیچکس_نبود
🎙با صدای #حسین_پناهی
👈🏿 از آلبوم #سلام_خداحافظ
کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
📡 https://t.me/sovtitasviri
حرمت نگه دار
دلم...
گلم...
كه اين اشك خونبهاي عمر رفته من است
ميراث من
نه به قيد قرعه
نه به حكم عرف
يكجا سند زده ام همه را به حرمت چشمانت
به نام تو
مهر و موم شده با آتش سيگار متبرك ملعون
كتيبه خوان خطوط قبايل دور
اين
اين سرگذشت كودكي ست
كه به سر انگشت پا
هرگز دستش به شاخه ي هيچ آرزويي نرسيده است.
هر شب گرسنه مي خوابيد
چند و چرا نمي شناخت دلش
گرسنگي شرط بقا بود به آيين قبيله ي مهربانش
پس گريه كن مرابه طراوت
به دلي كه مي گريست
بر اسب باژگون كتاب دروغ تاريخش
و آواز مي خواند رياضيات را
در سمفوني با شكوه جدول ضرب با همكلاسيهايش :
دودوتا چهار تا ...
چهار چهار تا بيس چهار تا ......
پنج پنج تا .......
شش شش تا ...
در يازده سالگي پا به دنياي شگفت كفش نهاد
با سر تراشيده
و كت بلندي كه از زانوانش مي گذشت
با بوي كُنده ي بد سوز و نفت و عرق هاي كهنه آري
دلم...
گلم ...
اين اشكها خون بهاي عمر رفته من است
ميراث من
حكايت آدمي كه جادوي كتاب مسخ و مسحورش كرده است
تا بدانم و بدانم و بدانم...
به وار
وا نهاده ام مهر مادري ام را
گهواره ا م را به تمامي
و سياه شد در فراموشي
سگ سفيد امنيتم
و كبوترانم را از ياد بردم
و مي رفتم و مي رفتم و مي رفتم...
تا بدانم تا بدانم تا بدانم
از صفحه اي به صفحه اي
از چهره اي به چهره اي
از روزي به روزي
از شهري به شهري
زير آسمان وطني كه در آن
فقط مرگ را
به مساوات تقسيم مي كردند ...
سند زده ام يكجا
همه را
به حرمت چشمان تو
مهر و موم شده با آتش سيگار متبرك ملعون
كه مي تركاند يكي يكي حفره هاي ريه هايم را
تا شمارش معكوس
آغاز شده باشد
بر اين مقصود بي مقصد
از كلامي به كلامي
و يكي يكي مُردم
بر اين مقصود بي مقصد
كفايت مي كرد مرا حرمت آويشن
مرا مهتاب
مرا لبخند
و آويشن حرمت چشمان تو بود
نبود ؟
پس دل گره زدم به ضريح انديشه اي كه آويشن را مي سرود
مسيح به جلجتا بر صليب نمي شد
و تيرباران نمي شد لوركا
در گرانادا
در شب هاي سبز كاج ها و مهتاب
حفره حفره مي تركيد ريه هايم
به آتش سيگار متبرك ملعون
چشم مي بستم
تا بل خواب باشد اين همه كابوس
و يكي يكي مي مُردم به بيداري
از صفحه يي به صفحه يي
از شهري به شهري
تا دل گره بزنم به ضريح هر انديشه يي كه آويشن را مي سرود
پس رسوب كردم با جيب هاي پر از سنگ
به ته رودخانه ي اوِز
همراه با ويرجينيا وولف
تا بار ديگر مرده باشم بر اين مقصود بي مقصد
حرمت نگه دار ....
گلم ...
دلم ....
اشكهايي را كه خونبهاي عمر رفته ام بود
داد خود را به بي دادگاه خود آوردم ...
همين
نه
نه ...
به كفر من نترس ...
نترس كافر نمي شوم هرگز ...
زيرا به نمي دانم هاي خود ايمان دارم
انسان و بي تضاد ؟!
خمره هاي منقوش در حجره هاي ميراث
عرفان لايت با طعم نعنا
شك دارم به ترانه اي كه
زنداني و زندانبان همزمان زمزمه مي كنند
پس ادامه مي دهم
سرگذشت مردي را كه هيچ كس نبود
با اين همه
تو گويي اگر نمي بود
جهان قادر به حفظ تعادل خود نبود
چون آن درخت كه زير باران ايستاده است
نگاهش كن
چون آن كلاغ
چون آن خانه
چون آن سايه
ما گلچين تقدير و تصادفيم ...
استواي بود و نبود
به روزگار طوفان موج و نور رنگ ...
در اشكال گرفتار آمدم
مستطيل هاي جادو
مربع هاي جادو
من در همين پنجره معصوميت آدم را گريه كردم
ديوانه گي هاي ديگران را ديوانه شدم
عرفات در استاديوم فوتبال
در كابينه ي شارون از جنون گاوي گفتم
در همين پنجره گَله به چرا بردم
پادشاهي كردم با سر تراشيده
و قدرت اداره ي دو زن
سر شانه نكردم كه عيال وار بودم و فقير
زلف به چپ و راست خواباندم
تا دل ببرم از دختر عمويم
از ديوار راست بالا رفتم به معجزه ي كودكي با قورباغه اي در جيبم
حراج كردم همه ي رازهايم را يكجا
دلقك شدم با دماغ پينوكيو
و بته ي گَوَني به جاي موهايم ...
آري گلم
دلم ...
حرمت نگه دار ...
كه اين اشكها خونبهاي عمر رفته من است ...
سرگذشت كسي كه هيچ كس نبود ...
و هميشه گريه مي كرد ...
بي مجال انديشه به بغض هاي خود ...
تا كي مرا گريه كند... ؟
تا كِي ...؟
و به كدام مرام بميرد ...؟
آري گلم ! دلم ...
ورق بزن مرا ...
و به آفتاب فردا بيانديش
كه براي تو طلوع مي كند ...
با سلام و عطر آويشن...❤️
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
🎙با صدای #حسین_پناهی
👈🏿 از آلبوم #سلام_خداحافظ 👇👇👇
08 - Sar Gozashte Kasi Ke Hich Kas Nabood _ FR.mp3
23M
💠#دکلمه #سرگذشت_کسی_که_هیچکس_نبود
🎙با صدای #حسین_پناهی
👈🏿 از آلبوم #سلام_خداحافظ
کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
13.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مرد ناتمام
#حسین_پناهی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
در کودکی نمی دانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم !
چون هیچ موضع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم!
فارغ از قضاوت های آرتیستیک در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که می درخشیدم!
آن روزها میلیون ها مشغله ی دلگرم کننده در پس انداز ذهنم داشتم!
از هیات گل ها گرفته تا مهندسی سگها
از رنگ و فرم سنگها گرفته تا معمای بارانها و ابرها.
از سیاهی کلاغ گرفته تا سرخی گل انار
همه و همه دل مشغولی های شیرین ساعات بیداری ام بودند!
به سماجت گاوها برای معاش زمین و زمان را می کاویدم وبه سادگی بلدرچین ها سیر می شدم.
گذشت ناگزیر روزها و تکرار یکنواخت خوراکی های حواس، توقعم را بالا برد!
توقعات بالا و ایده های محال مرا دچار کسالت روحی کرد و این در دوران نوجوانیم بود!
مشکلات راه مدرسه در روزهای بارانی مجبورم کرد به خاطر پاها و کفش هایم به باران با همه ی عظمتش بدبین شوم وحفظ کردن فرمول مساحت ها، اهمیت دادن به سبزه قبا را از یادم برد!
هرچه بزرگتر شدم به دلیل خودخواهی های طبیعی و قراردادهای اجتماعی از فراغت آن روزگار های طلایی دور ودورتر افتادم!
#حسين_پناهي
از آلبوم راه با رفيق 👆👆👆
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
1-16 Dar kodaki.mp3
5.8M
🍀 در کودکی ....
🎤#حسين_پناهي
از آلبوم راه با رفيق 👆👆👆
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
Hossein Panahi - Man Mikham Bargardam Beh Koodaki - www.telegram.me~IranSongs.mp3
676.2K
🎤دکلمه ای از مرحوم #حسین_پناهی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 من زندگی را دوست دارم ....
چه مهمانانی بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت...
#حسین_پناهی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
دنیا را بغل گرفتیم
گفتند امن است
هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد
بیدار که شدیم
دیدیم
آبستن تمام دردهایش شدهایم.
#حسین_پناهی
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
🎧 @sovtitasviri