eitaa logo
📀 کتابخانۀ صوتی_تصویری همراه
529 دنبال‌کننده
780 عکس
178 ویدیو
428 فایل
📣 صدها کتاب صوتی از بزرگترین رمانهای ایرانی و خارجی ✅ بهمراه بهترین کتابهای صوتی مذهبی و دفاع مقدس ✅ ده ها پادکست صوتی ادبی، تاریخی و مستندهای کمیاب ودیدنی .... ارتباط با ما 👇 @hasanasef
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔹 قسمت سی‌‌وپنجم : انسانيت يا صداقت، بدون شعور 📡 @sovtitasviri
🔸 پادکست «روزها در راه» ‏🔹 قسمت سی‌‌وششم : این خون چیه؟ در برابر “سیاست” و ابتذالِ روزمره، ادبیات، موسیقی یا نقاشی پادزهر خوبی است. ادبیات وقتی از ابتذال روزانه یا از هر چیز معمولی حرف می‌زند آن را از ابتذال بیرون می‌کشد، به آن حقیقتی می‌دهد که دیگر همه چیز هست، جز مبتذل ‏ 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri 🔻🔻🔻
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔹 قسمت سی‌‌وششم : این خون چیه؟ 📡 @sovtitasviri
🔸 پادکست «روزها در راه» ‏🔹 قسمت سی‌‌وهفتم : چه بودی اگر نبودمی بدبختی ما در ايران به طرز مرگباری دارد مرا ويران می‌كند. مثل گردباد و طوفان، نه، درست نيست، مثل خوره نرم و آهسته دارد روح مرا می‌جود و تفاله‌اش را تف می‌كند. بايد از سيل حادثه كناره كنم‌، از چاه خود بيرون بيايم و افسارم را به دست بگيرم. اين كار را می‌كنم. ‏ 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri 🔻🔻🔻
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔹 قسمت سی‌‌وهفتم : چه بودی اگر نبودمی 📡 @sovtitasviri
🔸 پادکست «روزها در راه» ‏🔹 قسمت سی‌‌وهشتم : اگر می‌فهميديم چی به سرمان آمده حالم تاریک است، بد نیست، دردناک، غمزده یا چیزی از این نوع نیست، کدر است. روحم ‌در دلم جا دارد و فضای دلم بسته و خفه است. روحم در گودال افتاده و تقلا می‌کند و می‌خزد که بیرون بیاید و آسمان باز را نگاه کند. روی کوه، دیدِ دور، تپه و ماهور و منظرۀ متنوع، چشم‌اندازِ آرزوی روحِ من است. اما در گودال، زمانش به انتظار می‌گذرد و انتظارش تاریک است. ‏ 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri 🔻🔻🔻
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏🔹 قسمت سی‌‌وهشتم : اگر می‌فهميديم چی به سرمان آمده 📡 @sovtitasviri
🔸 پادکست «روزها در راه» ‏🔹 قسمت سی‌‌ونهم : وای به وقتی که ستم باشه و ستمکار پیدا نباشه به یاد «ایوب» هستم که یهوه روحش را در حصار گرفته بود و با تیرهای زهرآگین جانش را می‌آزارد، دست سنگین خدا بر او فرود آمده و استخوان‌هایش را خرد و خاکستر کرده بود و او فریاد می‌کشید و به خدای خودش کفر می‌گفت و از ستمی که می‌دید به ستمکار پناه می‌برد. وای به وقتی که ستم باشه و ستمکار پیدا نباشه. بی کی بنالم؟ از کی؟ ‏ 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri 🔻🔻🔻
🔸 پادکست «روزها در راه» ‏🔹 قسمت چهلم : وای به وقتی که مظلوم، ظالم بشود از آن چیزی که وحشت می‌کنم و مهره پشتم یخ می‌زند این خلق و خوی ماست. چرا اینجوری شده‌ایم؟ چرا اینجوری هستیم؟ مردمی که به اینجا برسند آیا می‌توانند به عنوان یک ملت زنده بمانند؟ دیوانگان گرسنه‌ایم؟ مشتی دیوانه…آدميزاد چيز عجيبى است، لايه‌ای از اخلاق، آیین و آداب، تمدن، نهادهای اجتماعی؛ آن زیر آتشفشانی از غرایز درنده بهیمی. امان از وقتی که آن لایه را پس بزنند و اژدهای خفته‌ی اعماق بیدار شود. اما اگر روزی «از این موج و از این طوفان برآئیم»! آیا می‌شود؟ 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 https://t.me/sovtitasviri 🔻🔻🔻
🔸 پادکست «روزها در راه» ‏🔹 قسمت چهل‌ویکم : برای نجات دخترها، بازخرید آن‌ها من هم به فکر ایران افتادم. به فکر کوه و آفتاب. کوهی که می‌خواست به آفتاب برسد و آفتابی که روی کوه لمیده بود و هوس عشقبازی در کوه که آنوقت‌ها همیشه سر می‌کشید و ناچار همیشه سرکوب می‌شد. عشقبازی در سبکی آفتاب و سنگینی کوه؛ در شفافیت نور و کدری سنگ و در آمیختن با هر دو و از یاد بردن خود و یکی شدن با آن‌ها؛ روی بلندی، در پناه و تکیه به استواری کوهستان و پیش چشم، افق دوردست تا آنسوی صحرا. چه ایران با فراز و فرود و سنگین و سبکی! نورش را از فرط روشنی می‌توان لمس کرد و‌ کوهش از فرط سنگبارگی کوه‌تر از کوه است. 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 https://t.me/sovtitasviri 🔻🔻🔻
🔸 پادکست «روزها در راه» ‏🔹 قسمت چهل‌ودوم : آقا ننه بگیرش زمان در هوای خاموش معلق مانده، گاه گاه نسیم جابه‌جایش می‌کند. درخت‌های کهن کُنده‌ها را مثل چنگک سخت در دل خاک فرو کرده‌اند. ولی تنه و شاخه به طرف آسمان قد کشیده، با سماجت دردناکی از دل خودشان بالا آمده‌اند. اما سرشاخه‌ها برگشته‌اند؛ به طرف خاک... 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri 🔻🔻🔻