eitaa logo
محمد صمدپورآذرشربیانی
169 دنبال‌کننده
426 عکس
311 ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷خداشناسی شهودی🔹 ➖باتوجه به اینکه خدا جسم نیست، شهود خدا که عارفان مدعی هستند چگونه ممکن است؟ ☑️پاسخ: طبق تعالیم اسلامی دو نکته مسلم است: 1️⃣نخست اینکه رؤیت خداوند ممکن و محقق است. 2️⃣دوم اینکه این رؤیت با چشم سر نیست. این هردو در بیانات معصومین به صراحت آمده است. ⬅️برای نمونه کافی است به بیان زیر از مولی امیرالمؤمنین (ع) توجه کنیم. ➖ ذعلب از حضرت پرسید چگونه خدای ناپیدا و نادیده را عبادت می‌کنید؟ در پاسخ فرمودند: «ما کُنْتُ اَعْبُدُ رَبّا لَمْ أرَهُ. فَقالَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ! کَیْفَ رَاَیْتَهُ؟ قالَ: وَیْلَکَ یا ذِعْلِبُ لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشاهَدَةِ الأبصارِ وَلکِنْ رَأتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الاْیمانِ.» 📚 اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴۵. من پروردگاری را که نبینم، نمی‌پرستم. پرسید چگونه او را دیدی؟ فرمود: دیده‌های ظاهر نمی توانند او را ببینند، اما دیده‌های دل از راه حقایق ایمان او را مشاهده می‌کنند. ✍ برای رویت حسی دو شرط بیش از هرچیز دیگری ضروری است؛ 1️⃣قدرت بینایی شخص و 2️⃣حضور امر مرئی در حیطۀ دیدِ بیننده. ▫️شخص نابینا چیزی نمی بیند. اگر شخص بینا باشد، اما مرئی دور باشد یا بین بیننده و شیئ مانعی باشد باز شخص قادر به دیدن نخواهد بود.▫️ ⏪افزون بر این در رؤیت حسی وجود نور نیز لازم است. ما در تاریکی قادر به دیدن نیستیم. ☑️ برای شهود قلبی خداوند نیز تحقق این دو شرط لازم است: توان انسان بر شهود و حضور خدا. ▪️شرط دوم همیشه فراهم است. خدا در همه چیز و همه جا (آفاق و انفس) حضور دارد. او همیشه با ما است. «وهو معکم اینما کنتم». آنچه مهم و برعهدۀ سالک است فراهم نمودن شرط نخست است. ▪️ امکان شهود برای همۀ انسان ها به نحو بالقوه وجود دارد. سلوک عرفانی برای فعلیت بخشیدن به این امکان است. البته در اینجا نیز آنچه بر عهده سالک است زمینه سازی و آمادگی برای دریافت فیض الهی است. ⬅️ ازاین جهت است که در عرفان نظری از حضور فراگیر الهی سخن گفته می شود و در عرفان عملی از اعمالی همچون مراقبه و تهذیب نفس سخن می گویند. ➖مانع و حاجبی نیز جز خودبینی و انانیت بین انسان و خدا وجود ندارد. ☑️ "تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز." اگر این پرده کنار رود رؤیت حاصل است. ▪️«بینی و بینک انی ینازعنی/فارفع بلطفک انیی من البین.» معلوم می شود خودی که در "انی" است غیر از خودی است که در "بینی"است. آن خودی که حجاب است "انیّت" یا خودِ پنداری است که‌ غیر از خودِ حقیقی به معنای هویت شخص است. ↩️به تعبیر برخی دو مرتبه از خود و من مطرح است: من سافل و من عالی، یا به تعبیر جولیان نورویچی عارف انگلیسی در قرن چهاردهم، جان سفلی و عِلوی. ◽️درک حضور و ملاقات و وصال با معشوق برای جان عِلوی است، چنانکه حافظ از جان علوی سخن می گوید که تمنای وصال آن یگانه را دارد. جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد ➖اما نور که وجودش در رؤیت حسی شرط است، در رؤیت قلبی همیشه حاضر هست. حقایق عِلوی از جنس نورند و خداوند نور الانوار و نور مطلق است، لذا چشم بینا برای دیدنش کافی است و به نور دیگری نیاز نیست. او اصلا برای دیده شدن جهان را آفریده است: «فخلقت الخلق لکی اعرف.» کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را! 📝محمدفنایی‌اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari ◼️ @spsharabiani 🌹
🖌 🔴علت غایی یا همان هدف از انجام فعل در فاعلهای اختیاری 🔹فلاسفه معتقدند که هیچ فعلی از فاعلهای دارای آگاهی و شعور، نمی‌تواند بدون هدف و علت غایی انجام بگیرد؛ اما اهداف متعددی می‌توانند به صورت طولی، نقش علت غایی برای انجام فعل ایفا نماید؛ 🔸از طرف دیگر، فلاسفه، همانگونه که تسلسل بی‌نهایت در علل فاعلی را محال می‌دانند، بر این عقیده هستند که علت‌های غایی برای انجام فعل ارادی نیز نمی‌توانند در حلقه‌هایی بی‌نهایت کنار هم نشینند؛ 🔹پس همانطور که سلسله‌ای از علت‌ها و معلولها برای موجود شدن، نیازمند علت فاعلی نخستین هستند، سلسله‌ای از علل غایی هم نیازمند علت غایی نخستین هستند. ⁉حال سوال این است که علت غایی نخستین کدام است و چگونه تعیین می‌شود؟ لازم به ذکر است که درس4 و 14 از کتاب خداشناسی طرح ولایت با این مطلب در ارتباط است. @spsharabiani 🌹❤️🌹
🟣نخستین علت غایی (هدف) برای کارهای اختیاری چیست؟ 🔸فرض کنید می‌خواهید نامه‌ای به دوست خود بنویسید و او را از حال خود باخبر کنید. خواسته شما، یعنی اینکه دوستتان از حالتان باخبر شود، غایت کار شماست. منظور از غایت، هدف مورد نظر فاعل از فعل خود است و به فاعل‌های مختار اختصاص دارد. به عبارت دیگر، غایت، همان چیزی است که فاعل مختار بدان جهت فعل خود را می‌خواهد و آن را انجام می‌دهد. علت غائی نیز، حب فاعل به غایت است از آن جهت که در تحقق معلول مؤثر است، و در این مثال، عبارت است از میل و حب شما به باخبر شدن دوستتان از حال شما. 🔹ممکن است علت غائی مباشر در طول علت غائی دیگری باشد و مثلاً شما بدان جهت بخواهید دوستتان را از حال خود باخبر کنید که می‌خواهید به شما کمک کند. اما سلسله‌ای طولی متشکل از یک معلول و علت‌های آن، که در آن، علت‌ها علت غائی باشند، لزوماً واجد علت غائی نخستین است و این را «لزوم علت غائی نخستین برای معلول» می‌نامند. مثلاً ممکن است شما بدان جهت بخواهید دوستتان به شما کمک کند که به چیزی نیاز دارید و می‌خواهید نیازتان برطرف شود، و این خواست شما نیز خود، معلول این است که رفع نقایص و نیازمندی‌های خود، یا به بیان فلسفی، کمال خودتان را می‌خواهید، و کمال‌خواهی نیز ناشی از خواستن و دوست داشتن وجود خویش (حب ذات) است. پس دوست داشتن وجود خود یا حب ذات، منشأ دیگر خواست‌های شما و خواستن این کار خاص، یعنی نوشتن نامه به دوستتان است. اگر دقت کنید، این سلسله از علل غائی که به حب ذات می‌انجامد در همه افعال اختیاری دیگر نیز وجود دارد؛‌ یعنی حب ذات سرسلسله علل غائی و علت غائی نخستین برای فعل هر فاعل مختار است. 🔸همین امر را می‌توان به صورت کلی و با استدلال فلسفی نیز نشان داد. فعل اختیاری یعنی کاری که به خواستن فاعل وابسته است: اگر فاعل بخواهد، با فرض فراهم بودن دیگر اجزای علت تامه انجام می‌شود، و اگر نخواهد، حتی در فرض مزبور انجام نمی‌شود. پس فعل اختیاری معلول، و خواستنِ فعل از اجزای علت آن است. از سوی دیگر، مناط احتیاج به علت، امکان است و هر وصفی که برای موصوفش ضروری نباشد، یعنی موصوفش بتواند آن وصف را داشته باشد و بتواند آن را نداشته باشد، وجود یا عدم آن وصف برای موصوف، نیازمند علتی است. پس تا جایی که فاعل بتواند چیزی را بخواهد و بتواند آن را نخواهد، برای خواستن یا نخواستن آن، علت دیگری وجود دارد. روشن است که فعل اختیاری این گونه است؛ یعنی فاعل می‌تواند آن را بخواهد و می‌تواند نخواهد. پس خواستن فعل اختیاری خودْ وابسته است به خواستن چیز دیگری که غایت نامیده می‌شود. خواستن غایت، که علت غائی نامیده می‌شود نیز ممکن است ضروری نباشد. در این صورت، علت غائی مباشر نیز معلول علت غائی دیگری در طول آن خواهد بود. اما این سلسله تا جایی ادامه می‌یابد که خواستن آن ضروری باشد. تنها در این صورت است که خواستنْ علتی نمی‌خواهد و سلسله علل طولی غائی پایان می‌یابد. خواستن و دوست داشتنِ خود (حب ذات)، لازمه علم به وجود خود است و در نتیجه، برای موجود عالِم، ضروری است. بدین جهت، حب ذات، که معلول خواستنِ چیز دیگری نیست، سرسلسله علل غائی و علت غائی نخستین برای فعل هر فاعل مختار است. 🔹البته عموماً حب به ذات، علت غائی مباشر برای فعل اختیاری نیست، بلکه حب ذات، معمولاً علت حب به دو امر دیگر می‌شود که آنها می‌توانند در مرحله بعد، علت غائی برای فعل اختیاری باشند: حب به آثار و لوازم ذات، و حب به رفع نقص و کامل‌تر شدن ذات. مثلاً ممکن است کسی که مهارت خوش‌نویسی دارد، بدان جهت که خط نوشتن نتیجه داشتن این مهارت و از آثار و لوازم خوش‌نویس بودن است، این کار را دوست داشته باشد و انجام دهد، و کسی که به دانشی نیاز دارد، برای رفع نیاز خود و کسب این کمال، تحصیل آن دانش را اختیار کند. در صورت نخست، هدف فعل، تحقق یافتن چیزی است که با کمال موجودِ فاعل تناسب دارد و در صورت دوم، هدف فعل، یافتن کمالی است که فاعلْ فاقد آن است. 🔸از آنچه تاکنون گفتیم معلوم می‌شود که علت غائی نخستین در هر فعل اختیاری، حب ذات است، و در مرحله بعد، حب به آثار و لوازم کمال موجود یا حب به کسب کمال مفقود. @spsharabiani 🌹❤️🌹