"عصمت"
📌سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ در پست صفحه اینستاگرام شخصی شان مطلبی را با عنوان آرزوی دیدار با امام درج نمودند که در صفحه باشگاه مخاطبان ریحانه وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای بازتاب و نشر داده شد.
🔻(آرزوی دیدار با امام)
تمام عکس های دوران کودکی ام در کنار پوسترهای امام خمینی رقم خورد. همان پوسترهایی که پدرم بر روی دیوار اتاق نصب کرده بود.
شاید به یقین بشود گفت که من آرزو به دل از این دنیا نخواهم رفت!
چرا؟! قبل از اینکه به مدرسه بروم با دیدن فیلم های سخنرانی امام از شبکه های صدا و سیما در حالیکه کودکان را به آغوش می کشید بهانه گیر شدم. و هر وقت برای این دیدارها دلم غنج می رفت به پدرم می گفتم: کی مرا پیش امام می بری؟ و پدرم می گفت: امام به رحمت خدا رفته اند...
با گریه و زاری به او می گفتم: چرا امام مُرد! چرا مرا پیشش نبردی!
و در آخر برای لحظاتی کوتاه با پدرم قهر می کردم به سان دخترکانی که زود قهر می کنند و اشک می ریزند.
هر چه بزرگتر شدم این جمله با من بود و مدام از پدرم می پرسیدم: واقعا چرا مرا پیش امام خمینی نبردی!
و پدر دلشکسته تر از همیشه جواب می داد: قسمت نشد دخترم!
من با این غم، بزرگ شدم و با یادآوری این جمله در آرزوی دیدار امام اشک ریختم. تصویر امام همیشه جلوی چشمم بود.
روزهای زندگی ام در آینه این آرزوی دست نایافتنی گذشت تا سال ۹۵ که با عنایت خاص یکی از بانوان شهید و به سفارش ایشان یک کتاب نوشتم به اسم عصمت(زندگانی شهید عصمت پورانوری) فقط و فقط به عشق اینکه کتابم به محضر امام و رهبرم امام خامنه ای برسد البته آرزوی عجیبی بود. من در شهرستان بودم و کتابم که چاپ شد تبلیغ و معرفی در خور این کتاب مثل دیگر کتب شهدا صورت نگرفت کتابم گمنام بود و سوژه کتاب گمنام تر
القصه دوندگی من برای معرفی شهید ادامه داشت. تبلیغات کتاب به عهده خودم بود. بعد از دوسال که از چاپش گذشت یک نفر با من تماس گرفت و گفت: شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها نوبت دیدار با مقام معظم رهبری را دارید؟
همین یک جمله را تنها شنیدم. انگار از آسمان بر روی سرم ستاره می بارید باورش برایم خیلی سخت بود. نمی دانم آن روز چطور خودم را به تهران رساندم البته در این سفر پدر هم همراهم بود
ساعت دیدار فرا رسید و تقدیر زیبایی برایم رقم خورد که توانستم در محضر مقام معظم رهبری چند کلامی صحبت کنم و در نهایت به آرزویم رسیدم و به قولی آرزو به دل از این دنیا نخواهم رفت چون تصویر واقعی امام خمینی را در چهره امام خامنه ای دیدم.
در همان لحظات بود که به پدرم گفتم: مرا پیش امام نبردی. من اما امام را دیدم. پدرم در پس پرده اشکش به من گفت: تو به واسطه شهدا به آرزویت رسیدی و با امام و رهبر مسلمین جهان صحبت کردی. آرزوی زیبایت از دل برخاسته بود و شهدا این دیدار را به تو هدیه کردند#سیده_رقیه_آذرنگ
#موهبت_خمینی
#هنر_متعهد
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🕊امام علي(ع) فرموده اند: «قلم گوياترين چيزي است که از طرف تو سخن مي گويد»
🖋قلم به دست گرفتم که حرف حق بنويسم
هر آنچه را نتوان گفت بر ورق بنويسم
قسم به جان قلم خورده ام که ناي قلم را
به دست گيرم و تا آخرين رمق بنويسم
بر آن سرم که به رغم محيط در همه جايي
هر آنچه حق بپسندد به حقِ حق بنويسم.
14 تيرماه «روز قلم» بر نويسندگان متعهدِ ایثار و شهادت مبارک باد.
#کتاب_عصمت
#شهید_عصمت_پور_انوری
#نویسنده_دفاع_مقدس
#سیده_رقیه_آذرنگ
#هنر_متعهد
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🔻تصویری از پدر گرامی شهیده عصمت مرحوم حاج غلامعلی پورانوری و کتاب عصمت و نویسنده این کتاب سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ در یک قاب.
🔹گفتنی است این تصویر مربوط است به یادواره شهیده عصمت پورانوری در حسینیه گلزار شهیدآباد دزفول که به همت هیئت مردمی لواءالحسین ع و در سال ۹۷ برگزار گردید.
#شهید_عصمت_پور_انوری
#کتاب_عصمت
#سیده_رقیه_آذرنگ
#هنر_متعهد
#الگوی_سوم_زن
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
📚بمناسبت هفته کتاب و کتابخوانی #کتاب_عصمت زندگینامه داستانی و مستند شهید عصمت پورانوری یکی از بانوان شهید دزفول به قلم توانمند نویسنده جوان سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ در پیج اینستاگرامی سرکار خانم دکتر فضه سادات حسینی مجری اخبار ساعت ۱۴ شبکه یک سیما به نمایش درآمد.
#کتاب_عصمت_بخوانیم
#هنر_متعهد
#شهدا_دزفول
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc