#زندگینامه
#شهید_محمد_پازوکی
شهید محمد پازوکی طرودی فرزند داود در تاریخ 30 شهریور سال 1355 در شهرری بدنیا آمد. وی دارای دو فرزند دختر و پسر می باشد. ایشان بدون داشتن تحصیلات دانشگاهی و تنها با داشتن دو مدرک فنی و حرفه ای برق و جوشکاری و دنبال کردن شغل تأسیسات در تمام عمر خود توانست دستگاه های بسیاری را اختراع و به ثبت برساند که در راه همین اختراعات که شناخته ترینشان دستگاه استخوان یاب-جسد یاب بود به فیض شهادت نائل گردید. ایشان با تلاش بسیار و هزینه های شخصی این دستگاه را اختراع نمود و در حالی که با گروه تفحص شهدا همراه شده بود در تاریخ 18 اردیبهشت 1395 بر اثر انفجار مین والمری در منطقه پنجوین عراق به درجه رفیع شهادت نائل و پیکر پاکش در گلزار شهدای امامزاده یحیی(ع) سمنان آرام گرفت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
@srdarha
#زندگینامه
محمّدمهدی خادم الشریعه فرزند محمّد صادق؛ اولین سردار خراسان بود که جمعه ۱ خرداد ۱۳۳۷ ه.ش. در شهرستان سرخس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد؛ او دوران ابتدایی را در سرخس به پایان برد و جهت ادامه تحصیل به مشهد عزیمت کرد.
مادر شهید درباره قبل از تولد او می گوید: «به کربلا رفته بودیم. باردار بودم. در حرم امام حسین(علیه السلام) اوّلین تکان کودکم را احساس کردم و همسرم را از موضوع آگاه کردم؛ او زیر گنبد سیدالشهداء(علیه السلام) دست به دعا برداشت و از خدا خواست، فرزندمان را از موالیان ائمه قرار دهد.»
پدر شهید می گوید:« در روز سوم تولدش بیمار شد. از عوارض بیماریش عطش سیری ناپذیرش بود؛ هیچ چیز نمی توانست تشنگی او را رفع کند. من با دیدن بی قراری فرزندم، به یاد تشنگی شهدای کربلا افتادم و سخت گریه کردم؛ به فاصله کوتاهی پسرم شفا یافت و از آن رنج جانکاه نجات پیدا کرد.»
برادرش می گوید :«محمّدمهدی هنوز شش سال بیشتر نداشت که به بیماری فلج اطفال دچار شد .در آن زمان هر کس به این بیماری دچار می شد یا به طور کلی فلج می شد یا پاهایش به شدّت معیوب می شد . بعد از بیماری محمّد مهدی ، +پدرم دائم به حرم می رفت و نذر و نیاز می کرد تا این که برادرم شفا گرفت و به طور کامل سلامتی اش را به دست آورد به طوری که همه از این موضوع شگفت زده شده شدند.»
یک روز یکی از روحانیان برجسته ی مشهد به خانه ما آمد و به محض این که چشمش به محمّدمهدی افتاد روبه به پدرم گفت :« هوای این پسر را داشته باش که از بندگان خوب خداست ».
@srdarha
#زندگینامه
#شهید_اسدالله_ابراهیمی
اسدالله ابراهیمی سال ۱۳۵۱ در تهران دیده به جهان گشود.
۱۶ سال بیشتر نداشت که برای حضور در دفاع مقدس با دستکاری شناسنامه اش راهی جبهه شد.
او وقتی که فهمید خواهرش به بیماری کلیوی مبتلا شده و نیاز به پیوند کلیه دارد، خودش را از جبهه به بیمارستان رساند و یک کلیه اش را به خواهرش اهدا کرد.
با تمام شدن جنگ تحمیلی همواره حسرت دوری از یاران شهیدش را می خورد.
پس از جنگ در برنامه های فرهنگی و اعتقادی از مربیان مسجد محل(مهرآباد جنوبی؛ شهرک فردوس)بود و از هیچ خدمتی در سنگر مسجد کوتاهی نمی کرد. او در جاهای مختلف پایه گذار حرکتهای فرهنگی بزرگی بود بدون آن که اثری از نام خود بر جای گذارد. سال ۷۴ معاون فرهنگی پایگاه بسیج شد.
سال ۱۳۸۱ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ۲ فرزند به نام های حسین و زینب است.
وی از جمله کسانی بود که در فتنه ۸۸ در خط مقدم دفاع از انقلاب و رهبری در میدان حاضر شد.
اسدالله ابراهیمی تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس ادامه داده و کارشناسی حسابداری خوانده بود. او در کارخانه پارس خودرو مشغول به کار بود که با آغاز جنگ سوریه تمام تلاشش را برای حضور در سوریه کرد تا اینکه در بهمن ماه سال ۹۴ به این کشور اعزام شد. او از فرماندهان لشکر فاطمیون در منطقه بود اما آنقدر متواضع بود که حتی همکارانش در شرکت پارس خودرو تا لحظه شهادت نمیدانستند که ایشان از فرماندهان ایرانی تیپ فاطمیون مدافعان حرم در سوریه بوده است. نام وی به عنوان اولین شهید مدافع حرم گروه سایپا از شرکت پارس خودرو ثبت شد.
اسدالله ابراهیمی سرانجام در ۲۶ خردادماه سال ۹۵ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید
@srdar
#زندگینامه
#شهید_علی_هاشمی
علی هاشمی در تاریخ ۱۰ دیماه ۱۳۴۰ در شهر اهواز، در محله عامری، در خانواده ایرانی عربتبار، زاده شد. پدر وی از اهالی روستای مویلحه هواشم، از توابع شهرستان باوی بود. دوران کودکی و نوجوانی او در محله حصیرآباد، شهر اهواز سپری شد.
پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، وی با همکاری گروهی از دوستانش در دشت آزادگان، اقدام به تشکیل سپاه حمیدیه نمود. با شروع جنگ ایران و عراق، در پی شهادت نظرآقایی؛ فرمانده سپاه حمیدیه، علی شمخانی؛ فرمانده وقت سپاه خوزستان، هاشمی را به عنوان فرمانده سپاه حمیدیه منصوب کرد.
با گسترش محورهای عملیاتی در طول جنگ ایران و عراق، علی هاشمی تیپ ۳۷ نور را در منطقه حمیدیه راهاندازی کرد. پس از عملیات بیتالمقدس، اقدام به تشکیل سپاه بستان و پس از آن سپاه هویزه نمود. ایجاد تعدادی از پاسگاههای مرزی، با هدف پدافند از منطقه خوزستان نیز از فعالیتهای دیگر او در سالهای نخست جنگ بود. وی پس از تشکیل قرارگاه نصرت در سپاه پاسداران و ارائه طرح کلی عملیات خیبر و عملیات بدر، مسؤلیت سپاه ششم (سپاه امام جعفر صادق) را عهدهدار شد، که حاصل آن سازماندهی ۱۳ یگان رزمی و پشتیبانی سپاه پاسداران، در استان خوزستان بود.
فرماندهی تیپ ۳۷ نور
با شکلگیری یگانهای رزم سپاه پاسداران، شهید هاشمی مأمور تشکیل تیپ ۳۷ نور شد و با آغاز جنگ، فرمانده یکی از محورهای سپاه در جبههها بود. در روزهای نخست جنگ و پیشروی سریع نیروهای ارتش عراق به عمق استان خوزستان، هاشمی در جایگاه فرمانده تیپ ۳۷ نور، اقدام به رهاسازی آب موجود در کانال سلمان، به منطقه کرخه کور نمود و از پیشروی بیشتر نیروهای ارتش عراق به حمیدیه و به طبع آن، از سقوط اهواز جلوگیری کرد. تیپ ۳۷ نور به فرماندهی هاشمی در عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر نیز شرکت داشت و توانست محور منطقه غرب خوزستان را آزاد و از نیروهای عراقی پاکسازی نماید.
فرماندهی سپاه سوسنگرد
در آستانه عملیات والفجر مقدماتی، تیپ ۳۷ نور، با تصمیم فرماندهان ارشد سپاه پاسداران منحل شد و شهید علی هاشمی نیز به فرماندهی سپاه سوسنگرد منصوب گردید.
فرماندهی قرارگاه نصرت
از اقدامات قرارگاه نصرت در طول جنگ ایران و عراق، شناسایی مناطق عملیاتی، از هورالعظیم، تا جاده بغداد به بصره بود. همچنین شناساییهای برونمرزی در عراق، از جمله شهرهای نجف، کربلا و سامرا، از دیگر اقدامات قرارگاه نصرت بود. پس از انجام عملیاتهای خیبر و بدر، نیروهای قرارگاه نصرت شیوه جدیدی را برای مقابله با ارتش عراق آغاز کردند، که نیروهای اطلاعات و عملیات این قرارگاه، از نظر اطلاعاتی، به سراسر منطقه هورالعظیم مسلط شدند. وی در قرارگاه نصرت از نیروهای بومی و عربهای ایرانی استفاده فراوانی نمود. این مساله در مخفی ماندن هویت نیروهای ایرانی حین انجام عملیات شناسایی در منطقه هور نقش بسزایی داشت.
فرماندهی سپاه ششم
در سال ۱۳۶۵ علی هاشمی به فرماندهی سپاه ششم امام جعفر صادق ع منصوب شد، که فرماندهی سپاههای استان خوزستان، لرستان و لشکر ۵ نصر، به وی سپرده شد.
عملیات خیبر
از شهید علی هاشمی به عنوان طراح عملیات خیبر یاد شدهاست. طی یازده ماه کار شناسایی در هور توسط هاشمی، عملیات خیبر طراحی شد. ثمره عملیات خیبر تصرف دو جزیره شمالی و جنوبی مجنون بود، که دارای ۵۸ حلقه چاه نفت بود.
#ادامه 👇
#زندگینامه
#شهید_سید_محمدرضا_دستواره
شهید سید محمدرضا دستواره ۱۸ اسفند ۱۳۳۸ مصادف با ماه مبارک شعبان در گود مرادی واقع در جنوب تهران دیده به جهان گشود.
وی با وجود داشتن مشکلات مالی سه سال راهنمایی را در مدرسه شاه واقع در باغ آذری گذراند. سپس وارد مقطع دبیرستان شد اما به دلیل فشار زندگی و فقر برای کمک به معیشت خانواده ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه خیاطی در بازار تهران مشغول به کار شد.
مدتی بعد دوباره به تحصیل ادامه داد و در کنار آن، کار کرد تا چرخ زندگیشان هم بچرخد و سرانجام موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته اقتصاد شد. سال ۱۳۵۶ با شروع اولین جرقههای انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) همراه دوستانش در خیابان شوش و اطراف آن علیه رژیم شاه دستههای تظاهرات راه میانداخت و خود یکی از نیروهای پیشرو بود که متن شعارها را آماده میکرد.
دستواره در آبان ۱۳۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و بهعنوان عضو سپاه تهران در پادگان ولی عصر (عج) مشغول به خدمت شد. دوره آموزشی را نیز در پادگان امام حسین (ع) گذراند و بعد از پایان دوره آموزشی که همزمان با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود، همراه دانشجویان پیرو خط امام به حفاظت از لانه جاسوسی پرداخت.
وی مدتی بعد به مناطق غرب کشور اعزام شد و در روانسر به پاسداری از انقلاب پرداخت. سپس برای اجرای عملیاتی به شهرستان پاوه رفت و به احمد متوسلیان، رضا چراغی و حسن زمانی ملحق شد. در سلسله عملیاتهایی که برای تأمین شهرستان مریوان انجام گرفت همچنین در پاکسازی روستاهای مریوان از وجود گروههای ضدانقلاب و خارج کردن کوههای سر به فلک کشیده مریوان از دست شورشگران، کارنامه موفقی از او بر جای مانده است.
او در تشکیل سپاه مریوان نقش مؤثری داشت و تا پایان مهر ۱۳۵۹ یعنی تا یک ماه بعد از هجوم سراسری ارتش عراق در مریوان حضور داشت. سپس به مناطق عملیاتی گیلان غرب رفت و برای شناسایی منطقه و مینگذاری، تپههای مشرف به مرز ایران و عراق را بررسی کرد.
مدتی هم بهعنوان فرمانده پاسگاه شهدا در منطقه دزلی فعالیت داشت تا اینکه در عملیات «کاوه زهرا» که حد فاصل شهرستان مریوان و پاوه انجام گرفت، مجروح و حدود هفت ماه بستری شد.
وی بعد از بهبودی همراه احمد متوسلیان، محمود شهبازی و حاج همت تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص) را تشکیل داد و بهعنوان مسئول نیروی انسانی تیپ انتخاب شد. بعد از شهادت «ابراهیم همت» در عملیات خیبر (عباس کریمی، فرماندهی لشکر ۲۷ را بر عهده گرفت) جانشین فرمانده لشکر شد و تا زمان فرماندهی محمد کوثری بر لشکر ۲۷ که در پی شهادت عباس کریمی در عملیات بدر، عهدهدار این سمت شد، همچنان در سمت جانشینی فرمانده لشکر باقی ماند.
وی در نبردهای بدر، والفجر ۸ و کربلای ۱ نیز در سمت معاون اول، قائممقام و جانشین فرمانده لشکر نقش بسیار مؤثری ایفا کرد.
سرانجام سید محمدرضا دستواره پس از مجاهدتهای فراوان در کردستان و هنگام پاکسازی شهرستانهای مریوان و پاوه و نقشآفرینی در همه نبردهای یگان محمد رسولالله (ص) از فتحالمبین تا کربلای ۱، در سپیدهدم جمعه ۱۳ تیر ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۱، پائین ارتفاعات قلاویزان بر اثر اصابت گلوله خمپاره ۱۲۰ در کنارش، به شهادت رسید.
منبع : شیری، حجت، اطلس لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، سال ۱۴۰۰، صفحه ۱۹۷
@srdarha
#زندگینامه
#شهید_سیدهادی_علوی_نسب
شهید مدافع حرم حجتالاسلام سید هادی علوی نسب در سال 1359 در شهر درود از توابع شهرستان نیشابور متولد شد. وی جهت تحصیل علوم دینی به شهر قم هجرت کرد و ساکن قم شد همچنین شهید مدیر سابق حوزه علمیه امام علی (ع) شهرستان ایوان در استان ایلام بودند از این شهید بزرگوار دو فرزند پسر و یک فرزند دختر به یادگار مانده است از آنجایی که با غیرت علوی خویش تحمل دیدن تعرض به مقدسات و حرم حضرت زینب (س) در کشور سوریه را نداشت در ابتدای سال ۹۵ به مدت چهار ماه به صورت داوطلبانه عازم سوریه شد که از ناحیه دست و گوش مجروح و جهت مداوا به ایران بازگشت و برای دومین بار در ۱۵ اسفند ۹۵ عازم سوریه شد که در جریان نبرد با تکفیریها در تاریخ ۱۴ تیرماه ۹۶ ، شهد شیرین شهادت را نوشید و به خیل شهدای مدافع حرم پیوست.
@srdarha
#زندگینامه
#شهید_کمال_شیرخوانی
کمال سال ۱۳۵۵ درلواسان کوچک (استان تهران ) به دنیا آمد. گل سرسبد خانه بود و هوش و فعالیت زیادی داشت. هروقت از تلویزیون قرآن پخش میکردند، مینشست پای آن و سعی میکرد شیوههای قرائت را یاد بگیرد. آنقدر به قرآن و احکام علاقه داشت که تند و تند از روی برنامه یادداشت برمیداشت و در دفترچههایش جمع میکرد.
کمال همیشه احترام مادر و پدرش را نگه میداشت. بعدها که بزرگتر شد و از طرف کارش به اصفهان مأمور شد، به مادر قول داده بود نگذارد غم دوری بکشد و هر هفته رنج راه را به جان میخرید تا به مادرش سربزند و نگذارد دلتنگش شود.
کمال در کنار فراگیری علوم مختلف قرآن کریم اعم از قرائت و تجوید، به خاطر عشق و علاقهای که به اهل بیت(علیهالسلام) داشت، به فراگیری مداحی نیز میپرداخت.
بررسی زندگی شهید شیرخانی نشان می دهد که توجه به امر به معروف و نهی از منکر یکی از ویژگی های بارز او بوده است. این صفت بارز که مورد تأکید دوستان و اعضای خانواده اش است گاه باعث می شد کمال به دردسر بیفتد و یک بار نیز از سوی تعدادی از اوباش محله مورد ضرب و شتم قرار می گیرد.
وقتی موضوع تعرض سلفیها به مرقد حجربن عدی در سوریه پیش آمد و ادعای آنها برای تعرض به حرم حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) خون جوانان شیعه سراسر جهان را به جوش آورد، شیرخانی یکی از همین جوانانی بود که داوطلبانه راهی سوریه شد تا به عنوان محافظ حرم آل الله به نبرد با سلفیها بپردازد.
به این ترتیب اوچندین ماه در سوریه میماند و در درگیری با گروههای سلفی چون داعش از ناحیه پا مجروح میشود. بعد از آن او در ۲۵ فروردین ماه سال ۹۳ به ایران برمیگردد و چون از حساسیت مادرش در مورد خودش مطلع بود، عنوان میدارد که تصادفی جزئی کرده است و مجروحیتش را مخفی میکند.
اندکی بعد موضوع هجوم تکفیریهای داعش به کشور همسایهمان عراق همگان را متعجب میسازد. احتمال حمله سلفیها به سامرا به عنوان مدفن دو تن از امامان شیعه مجال ماندن را از شیرخانی میگیرد. او پس از دو ماهونیم حضور در ایران، دوباره آهنگ رفتن میکند.
این بار کمال عازم عتبات عالیات میشود تا پس از زیارت قبور مقدس امام علی، امام حسین و حضرت ابوالفضل عباس (علیهالسلام) برای پاسداری از حرم امامان عسکریین(علیهالسلام) رهسپار سامرا شود.
در این زمان که چند روزی از شروع ماه مبارک رمضان گذشته بود، مسجد سبوی کوچک خود را از صوت قرآن کمال شیرخانی خالی میدید. اما کمی آن سوتر مرقد مطهر امام حسن عسکری(علیهاسلام) و امام جواد(علیهالسلام) شاهد راز و نیازهای شیرمردی بود که برای حراست از حرم آلالله کمر همت بسته بود.
کمال در یکی از آخرین تماسهای خود با خانواده از سلامت خود خبر میدهد اما او که هفتم تیرماه راهی عراق شده بود، تنها یک هفته بعد در ۱۴ تیر ماه سال ۱۳۹۳ در درگیری با گروهک منحوس داعش در سن ۳۸ سالگی به شهادت میرسد.
کتابی به نام چمروش درباره این شهید نوشته شده که درواقع «چمروش» نام پهپادی است که شهید شیرخانی در تمامی مراحل طراحی، ساخت و پرواز این پرنده حضور داشتند. این پهپاد برای نخستین بار توسط این شهید عزیز که اولین استاد خلبان پهپاد ایران است در آسمان به پرواز در آمد.
@srdarha
#زندگينامه
#شهید_سیدمهدی_جودیثانی
شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران سید مهدی جودی ثانی فرزند سید حسین در تاریخ 14 تیر 1362 در یک خانواده مذهبی و فرهنگی در شهرستان درگز استان خراسان رضوی دیده به جهان گشود.
از ابتدای زندگی خویش با توسل به ائمه اطهار(ع) و ولیزمان خویش رهبر معظم انقلاب در تلاش برای برقراری عدل و اهتزاز پرچم جمهوری اسلامی ایران بود.
او در سال 1383 با توجه به علاقه به اسلام و انقلاب برای حفظ و حراست از سرزمین مادری خویش با به تن کردن لباس مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران پای در راه جهاد گذاشت.
وی حدود ۸ سال در سخت ترین نقاط مرزی کشور در استان خوزستان خدمت کرد. شهید جودی از مداحان اهل بیت (ع) و یک ارتشی ولایت مدار و پا در رکاب بود.
پس از حمله گروهک تروریستی تکفیری داعش به صورت داوطلبانه خواستار حضور در جبهه های دفاع از حرم حضرت زینب(س) شد. شوق شهات در وجود این ارتشی دلاور سبب حضور وی در سوریه، مرکز مقاومت در برابر تکفیر و تکفیری شد.
شهید سید مهدی جودی ثانی در تاریخ 20 تیرماه سال 1396 در سن 34 سالگی در نبرد با تکفیری ها در سوریه به شهادت رسید و به آسمان پر کشید.
پيكر پاک و مطهر شهيد سيد مهدي جودي ثاني از مدافعان حرم حضرت زينب(س) پس از انتقال به ایران روز جمعه 23 تیر ماه سال 1396 با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده های شهدا و جمعی از نیروهای نظامی و انتظامی از مهدیه مشهد تا حرم رضوی تشييع شد.
پیکر این شهید شهید مدافع حرم پس از طواف دور ضریح ضامن آهو و اقامه نماز در حرم مطهر رضوی، بعد از مراسم نماز جمعه مشهد تشییع و به بهشت رضا انتقال داده شد.
پس از قرائت تلقین و وداع جانسوز خانواده دوستان و آشنایان پیکر مطهر شهید مدافع حرم سید مهدی جودی ثانی در کنار دیگر شهیدان در گلزار شهدای بهشت رضا آرام گرفت.
پدر شهید با اشاره به نحوه شهادت سید مهدی از قول یکی از همرزمانش می گوید: در عملیات آخر سید مهدی با توپخانه موضع 107 دشمن را منفجر میکند و به نحوی خسارت بر آنها وارد میکند که منجر به عقب نشینی و آزادسازی آن منطقه می شود؛ اما به دلیل کینه ای که از سیدمهدی و دوستش پیدا کرده بودند از پشت مواضع آنها را با کاتیوشا از فاصله نزدیک می زنند؛ پیکر مهدی هم انگار که یک سنگ به شیشه خورده باشد متلاشی می شود.
حاج سید علی پدر شهید سید مهدی جودی ثانی درباره او می گوید: در واجباتش هیچ گاه تاخیر نمیکرد و خود را ملزم به اجرای مستحبات کرده بود. فراموش نمیکنم آخرین باری که به مشهد آمد ماه رمضان بود، وقتی که روزه خواری مردم را میدید به من میگفت: «خداوند آن قدر مهربان است که در ماه روزه به مردم فرصت داده است که اگر مشکلی داشته و نتوانستند روزه بگیرند در انظار نباید روزه بخورند و حرمت خداوند را بشکنند» از این مسئله خیلی ناراحت بود و روحیه او را در این مدت خراب کرده بود؛ اما در مواجهه با روزهخواران با ملایمت برخورد میکرد و تذکر میداد. زیرا معتقد بود با محبت همه مشکلها بر طرف میشود؛ اگر جوانی را میدید که راهاشتباهی را برگزیده است ابتدا با او دوست میشد و سپس هدایتش میکرد.
#پایگاه_مقاومت_بسیج_شهدای_کرمجگان
@srdarha
#زندگينامه
#شهید_مصطفی_بختی
تولد: ۱۳۶۱/۰۵/۰۵
شهادت: ۱۳۹۴/۰۴/۲۲
محل شهادت: تدمر، سوریه
مزارشهید: مشهد
وضعیت تأهل: متأهل
تعداد فرزندان:۲دختر
مصطفی بختی،۵مرداد سال ۶۱ در مشهد به دنیا آمد.
شهید بختی با ورودبه دوره تحصیلی راهنمایی، به عضویت بسیج درآمد و نیرویی فعالی در این حوزه شد. او بعد از گرفتن دیپلم علوم انسانی، وارد حوزه علمیه شد و به مدت چهار سال به تحصیل در علوم دینی پرداخت و همزمان با آن، برای امرارمعاش به شغل آزاد مشغول شد.
مصطفی باپایان خدمت سربازی در ارتش دوباره راه تحصیل را درپیش گرفت وبا دادن کنکور در رشته حقوق پذیرفته شد، اما درنهایت موفق به رفتن نشد.
او در سال ۱۳۷۸ازدواج کرد وحاصل ۱۶سال زندگی مشترکش،تولد دو دختر رادرپی داشت
او از زمانی که آمریکا درسالهای ابتدایی دهه ۸۰ به عراق حمله کرد، به فکردفاع ازحرم اهلبیت (ع)بود. به همین خاطر درهمان سالها با راضی کردن همسر و خانوادهاش، بهمراه پدر راهی شهرنجف شدتا اگر بیحرمتی به حرمین را مشاهده کرد،برای دفاع به سایر گروهها بپیوندد. او بعدازگذشت یک ماه و راحت شدن خیالش از بابت حفظ حرمت حرم اهلبیت (ع)، به مشهد بازگشت.
با آغازجنگ درسوریه،مصطفی اینبارتصمیم به رفتن ودفاع از زینبیه گرفت.برای این کاراقدام کرد، امابخاطر مسائل قانونی،مانع رفتن اوشدند تا اینکه سال ۹۴باپیوستن به تیپ فاطمیون، امکان رفتنش میسر شد.
مصطفی بختی،۷اردیبهشت باداشتن دودختر، برای جنگ باداعش،راهی کشورعراق شد.
او پس از ۷۵روز دفاع از زینبیه دربرابرعناصر تکفیری داعش، ۲۲تیر ۹۴بااصابت ترکش بشهادت رسید.
@srdarha
#زندگينامه
#شهید_مجتبی_بختی
🌷تاریخ تولد : ۶۷
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۴/۲۲
🌷محل شهادت: تدمر، سوریه
🌷مزارشهید: مشهد
🌷وضعیت تاهل: مجرد
شهید مجتبی بختی از اهالی مشهد همراه برادر بزرگ ترش با هویت جعلی افغانستانی بعد از چند بار تلاش توانسته بودند به سوریه اعزام شوند. آن ها در گروهان تک تیر انداز ها جهاد می کردند. آنها در جبهه ها علاوه بر شرکت در عملیات های نظامی، کارهای دیگری هم انجام می دادند، از آماده کردن سفره افطار و سحر برای همرزمان تا واکس زدن شبانه کفش هایشان.
مجتبی رتبه اول دانشگاه پیام نور در رشته حقوق بود.
این دو برادر سر انجام در حلب سوریه حین مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید و به شهدای مدافع حرم پیوست.
آنها در جبهه ها علاوه بر شرکت در عملیات های نظامی، کارهای دیگری هم انجام می دادند، از آماده کردن سفره افطار و سحر برای همرزمان تا واکس زدن شبانه کفش هایشان. با اینکه موعد مرخصی شون رسیده بود به خاطر عملیات داوطلبانه در منطقه باقی موندند و مبارزات مردانه ای در هجوم و دفاع مقابل داعش انجام دادند
پیکر مطهر این شهید به همراه برادرش روز ۵ شنبه ۲۸ تیر ۹۴ در حرم امام رضا (ع) تشییع و در گلزار شهدای بهشت رضا دفن شدند.
@srdarha
#زندگینامه
#شهید_ابوالفضل_نیکزاد
شهید ابوالفضل نیکزاد متولد سال ۱۳۶۳ در روستای اوز بلده شهرستان نور نور و ساکن تهران بود و یک فرزند پسر با نام «علی» نیز از او به یادگار مانده است. پسری که در هنگام شهادت پدر تنها ۳ سال سن داشت.
شهید نیکزاد از بسیجیان لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که نیمه نخست ماه رمضان سال ۹۵ به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم آل الله به سوریه اعزام شد.
پیکر مطهر شهید نیکزاد یک روز بعد از شهادت به تهران آورده شد و در روز ۲۵ تیر سال ۹۵، عموم مردم شهیدپرور تهران همراه با خانواده شهید با حضور در معراج الشهدا، یک وداع با شکوه با شهید نیکزاد را رقم زدند. صبح روز یکشنبه ۲۷ تیر سال ۹۵ نیز پیکر پاک شهید مدافع حرم ابوالفضل نیکزاد در میان جمع انبوه خانواده، بستگان و دوستان شهید و همچنین اهالی محله خراسان تشییع شد
شهید نیکزاد برای مهیا شدن جهت اعزام به سوریه ۶ ماه دوره تکاوری دید و در آن مدت قریب به ۲ ماه هم نتوانست به خانهاش سر بزند. برادر او در همین زمینه میگوید: ابوالفضل با وجود شکستگی پا هر طور که بود در آموزش شرکت میکرد تا خودش را به سوریه برساند. تمام تلاشش این بود که به سوریه برود.
«زهرا ملاطایفه» مادر شهید نیکزاد درباره چگونگی شهادت ابوالفضل میگوید: «گویا برای عملیات رفته بود و خیلی از تکفیریها را هم به درک واصل کرد، در راه برگشت دشمن آنها را تعقیب میکند و دو نفر از جمله ابوالفضل را به شهادت میرساند.
برادر شهید نیکزاد همچنین میگوید: دورهای پایگاه بسیج دستمان بود، حرکتی را شروع کردیم که طرحی قرآنی اجرا کنیم تا بچهها جزء ۳۰ قرآن را حفظ کنند. آن سال حدود ۴۰ نفر جزء ۳۰ قرآن را حفظ کردند. در هر کاری ما استارتش را میزدیم ابوالفضل باقی کار را تا پایان انجام میداد. بارها در جلساتی که کسی نبود قرآن تلاوت کند ایشان آماده تلاوت میشد و آیه ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون را میخواند و میگفت «من حافظ کل یک آیه از قرآنم» و به واقع اینطور هم بود.
شهید ابوالفضل نیکزاد از مدافعان حرم حضرت زینب کبری(س) و از بسیجیان تهرانی بود که ۲۳ تیرماه سال ۹۵ در اثر اصابت گلوله تیر تکتیراندازان تروریستی تکفیری به شهادت رسید. شهید نیکزاد متولد سال ۱۳۶۳ بود و ۳۲ سال سن داشت که از وی یک پسر ۳ ساله به یادگار مانده است.
#سالروز_شهادت
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@srdarha
#اطلاع_نگاشت
#زندگینامه
#شهید_سید_احمد_پلارک
در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا علیه السلام" مأمن همیشگیاش بود. وی دائماً به منطقه میرفت. او فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود.
در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود..
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
https://eitaa.com/srdarha
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄