eitaa logo
سید سلمان علوی
332 دنبال‌کننده
393 عکس
259 ویدیو
11 فایل
ارتباط با من: @ss_alavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴 روز جمعه بر روی پُل بغداد، فرَج من خواهید رسید ... شخصی به نام «علی بن سُوَید» ــ از یاران خاص امام کاظم صلوات‌الله‌علیه ــ می‌گوید: پولی به نگهبانان زندان دادم و شب هنگام به حضور حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام رسیدم و آن حضرت از من سوال نمودند که برای چه به اینجا آمده‌ای؟ عرضه داشتم: دلتنگی مرا نزد شما آورده است! سپس گفتم: ای‌آقای من! سینه‌های‌مان به تنگ آمده … زمان فرج و گشایش و رهایی شما از این زندان، چه وقت فرا می‌رسد؟ آن حضرت نگاهی به من نموده و فرمودند: اَلْفَرَجُ قَريبٌ يَابنَ سُوَيد! يَومَ الْجُمُعةِ ضُحىً عَلَى الْجِسرِ بِبَغدادٍ فرج نزدیک است ای پسر سوید؛ روز جمعه به هنگام برآمدن آفتاب، بر روی پل بغداد … علی ابن سُوَید گوید: از این کلام إمام علیه‌السلام، نزدیک بود از خوشحالی پرواز کنم؛ از محضر آن حضرت خارج شده و به دوستانمان گفتم: مژده دهید که امام موسی بن جعفر علیه‌السلام به زودی از زندان خارج می‌شوند. روز جمعه فرا رسید و به وقت برآمدن آفتاب، بر روی پل بغداد جمع شدیم؛ و إذًا بِجِنازةٍ يَحمِلُها أربَعةٌ مِنَ السَجّانين علىٰ دَرفةِ بابٍ لا نَعشٍ! ثلاثٌ مِنَ الْخَلفْ و واحدٌ مِنْ جَهَةِ الرأسِ که ناگاه دیدیم چهار زندانبان، جنازه‌ای را بر روی یک تخته در، گذاشته و می‌آوردند؛ سه نفر عقب، و یک نفر جلوی جنازه را گرفته‌اند. از آنجا که غل و زنجیرهای زیادی بر دست و پای آن میّت بود، سه نفر عقب آن تختهٔ در را گرفته و تنها یک نفر جلوی آن را گرفته بود … به روی پُل که رسیدند، او را بر زمین نهادند و صورتش را باز کردند. علی بن سُوید گوید: من پیش رفتم تا آن میّت را نگاه کنم… و إذًا بِهِ سَيّدي و مَولاي مُوسَى بنِ جعفر عليه‌السلام ! فَلَطَمتُ وَجهي و صِحتُ: وا إماماه … وا سيّداه … که ناگهان مولا و سروَرم موسی بن جعفر علیهماالسلام را دیدم! پس سیلی به صورتم زدم و فریاد می‌زدم: وا إماماه … وا سيّداه … 📚الطریق،کاشی، ج۳، ص۵۰۵ / المجالس المعصومیه، ص۲۵۲. 🏴🏴🏴 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗓 ۲۶ رجب، بنا به روایت شیخ طوسی سالروز وفات حضرت ابوطالب ـ عموی پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله و پدر امیر مؤمنان علیه‌السلام است. درباره تاریخ وفات ابوطالب نظرات مختلفی وجود دارد. شیخ طوسی ۲۶ رجب سال دهم بعثت را روز وفات او دانسته است.[1] یعقوبی وفات ابوطالب را در ماه رمضان و سه روز پس از وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام دانسته است به گفته او ابوطالب در هنگام مرگ ۸۶ یا ۹۰ ساله بوده است.[۲] برخی نیز ۱ ذی‌القعده و ۱۵ شوال را ذکر کرده‌اند.[۳] پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله روز وفات وی در حالی که به‌شدت محزون بود و می‌گریست، به امام علی علیه‌السلام دستور غسل و کفن او را داد و برای وی طلب رحمت کرد.[۴] و هنگامی که به محل دفن وی رسید، فرمود: آن‌گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت می‌کنم که جن و انس دچار شگفتی شوند.[۵] 📚منابع: ۱ـ شیخ طوسی، المصباح المتهجد، ۱۹۹۱م، ۱۴۱۱ق، ص ۸۱۲. ۲ـ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۵۴. ۳ـ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵. ۴ـ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۱۶۳. ۵ـ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۷۶. 🆔 @ss_alavi_ir
🔷ایمان حضرت ابوطالب علیه‌السلام 🔸عن الإمامُ أمیرالمؤمنین علیه‌السلام: و اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اَللَّهُ (تَعَالَى) فِيهِمْ... و اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ نُورَ أَبِي طَالِبٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ لَيُطْفِئُ أَنْوَارَ اَلْخَلْقِ إِلاَّ خَمْسَةَ أَنْوَارٍ: نورَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، وَ نُورِي وَ نُورَ فَاطِمَةَ، وَ نُورَيِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ مَنْ وَلَدَهُ مِنَ اَلْأَئِمَّةِ؛ لأَنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا اَلَّذِي خَلَقَهُ اَللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) مِنْ قَبْلِ خَلْقِ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ. 🔹امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام: سوگند به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید، اگر پدرم همۀ گنهکاران روی زمین را شفاعت کند، خدواند شفاعتش را قبول می‌کند... سوگند به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید، به تحقیق نور حضرت ابوطالب در روز قیامت انوار همه خلائق را در برمی‌گیرد، مگر پنج نور: نور حضرت محمّد و نور من و نور فاطمه و نور حسن و حسین و امامان از نسل حسین(علیهم‌الصّلوةوالسّلام)؛ چون نور ابی طالب از نور ماست که خداوند عزّوجلّ دوهزار سال قبل از خلقت آدم (علیه السلام) به وجود آورد. 📚أمالي طوسی، ج۱، ص۳۰۵. 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 به اهانت عبدالرّحمن جامی به حضرت ابوطالب و پاسخ قاضی میرحسین یزدی 🔸بر اساس نسب و طریقت نقشبندیه و نوشته‌های عبدالرّحمن جامی، وی حنفی مذهب بوده است، امّا چون همه اهل سنت در حبّ اهل بیت علیهم‌السلام سخنانی دارند و جامی نیز در این رابطه اشعاری دارد، برخی او را شیعه دانسته‌اند. عده‌ای نیز او را متمایل به عقاید اشاعره و فقهای شافعی دانسته‌اند. لیکن خود او دربارۀ مذهب خود اینگونه سروده: ای مغ‌بچه از مهر بده جام می ام کآمد ز نزاع سنی و شیعه قی‌ام گویند که جامیا چه مذهب داری؟ صدشکر که سگ‌سنی و خرشیعه نی‌ام[۱] 🔹جامی نیز مانند برخی دیگر از صوفیان همچون مولوی[۲] و ابن عربی[۳] و خواجه عبدالله انصاری[۴]، حضرت ابوطالب علیه‌السلام را کافر دانسته و جسارت را تا به آنجا پیش می‌برد که ایشان را هم‌تراز ابولهب دانسته: بود بوطالب آن تهی ز طلب مر نبی را عمّ و علی را اب خویش نزدیک بود با ایشان نسبت دین نیافت با خویشان هیچ سودی نداشت ان نسبش شد مقر در سقر چو بولهبش[۵] 🔸قاضی میرحسین شافعی میبدی یزدی که این شعر را در واقع اهانت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دانسته، در پاسخ به عبدالرحمن جامی او را با عبدالرحمن بن ملجم قیاس کرده است: آن امام به حق ولی خدا کاسدالله غالبش نامی دو کس او را به جان بیازردند یکی از ابلهی یک از خامی هر دو را نام عبدرحمانست آن یکی ملجم این یکی جامی[۶] ✍️ پی‌نوشت: دربارۀ ایمان حضرت ابوطالب علیه‌السّلام روایات زیادی از اهلبیت علیهم‌السّلام وارد شده؛ از جمله آمده است که: «شخصی برای امام رضا علیه‌السّلام نامه‌ای نوشت و گفت که من در ایمان ابوطالب تردید کردم. امام علیه‌السّلام در جواب وی به آیه ۱۱۵ سوره نساء اشاره کرد و به او هشدار داد که کافر دانستن ابوطالب به لحاظ عقوبت اخروی، سرانجام بدی دارد».[۷] 📚منابع: ۱ـ جامی، دیوان کامل جامی، ص۸۹. ۲ـ ر.ک: مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش۳. ۳ـ ر.ک: فصوص الحکم، ص۱۳۰. ۴ـ ر.ک: کشف الأسرار و عده الأبرار، ج‏۹، ص۵۰۸. ۵ـ مثنوی هفت اورنگ، سلسلة‌الذهب، ص۴۸. ۶ـ قاضی سید نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۳، ص۱۳۳. ۷ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۴، ص۶۸ / مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۵، ص۱۱۰. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وَالعَن أعدَائَهُم ☘️عید بزرگ مبعث مبارک☘️ 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🆔 @ss_alavi_ir🍃🌸🍃🌺
12.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. جلال غیب عیان در جمال ایزد شد جمال آینه شد اسم شد محمّد شد 🎥 سید سلمان علوی در محضر حضرت آیت‌الله حفظه‌الله. 🆔 @ss_alavi_ir
ضمن تشکر بابت محبّتی که نسبت به بنده و این شعر👆 داشتید؛ بعضی از دوستان خواسته بودند که متن این مثنوی رو توی کانال بگذارم چشم. امتثال امر می‌کنم البته این مثنوی هنوز تمام نشده. ازتون می‌خوام دعا کنید خداوند به وقتم برکتی بده تا بتونم تمومش کنم؛ ان‌شاءالله. 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 سِفر آفرینش ۱ـ نخست خلوت حق بود و بی زمانی محض حریم حضرت معبود و بی نشانی محض فلک نبود، فراسو نبود، فرش نبود ملک نبود، هیاهو نبود، عرش نبود جلیل بود و تجلی نداشت، فاش نبود قدیم بود، قدیمی که ابتداش نبود قدیم بود، ولی از قِدم منزّه بود ز رنگ و انگ وجود و عدم منزّه بود سراسری که سپهرش «کجا» نبوده و نیست یگانه‌ای که یکی بود و لایزال یکی است نه آن یکی که بر او تهمت عدد باشد یکی که مرتبت وحدتش أحد باشد برون ز خلق جهان باشد و مفارق نه درون خلق عیان باشد و مطابق نه کدام سو؟! که به دربار او مسیر نبود کدام او؟! که سزاوار او ضمیر نبود محیط بود، مساحت نداشت، رسم نداشت بسیط بود، علامت نداشت، اسم نداشت ۲ـ اراده کرد که اسمی برای او باشد اراده کرد که توحید در سبو باشد خدا خداست، ولی خواست آیه‌ای باشد که متن ذات نهان را نمایه‌ای باشد اراده کرد خدا و سپس تکلم کرد سلام گفت و صدا را پر از ترنّم کرد صدا روان شد و رویید باغی از کلمه قلم به پا شد و پاشید داغی از کلمه قلم به پاشد و یکباره نور پیدا شد کرانه‌ها و کران‌های دور پیدا شد حقیقت کلمه نور بود، عریان شد سلامْ لحظه‌ی انگور بود، عرفان شد چکید نور خدا در بلوری از نورش میان نور درخشید نوری از نورش چه عاشقانه‌ی بهت‌آوری است در تجرید دمی که نور به اندام نور روح دمید جلال غیب عیان در جمال ایزد شد جمال آینه شد اسم شد محمّد شد ... ۳ـ و «اسم» روح لطیفی است در ادامه‌ی ذات که هم سپهر صفات است و هم سرای حیات أنیس ساحت توحید شد هزاران سال صلوة بود و هوای هزارتوی وصال فکند بر رخ روحانی‌اش هزار نقاب نشست در پسِ پنهانی هزار حجاب حجاب‌ها همه ازنور، قاب‌ها همه نور میان نور نهان بود سرّ اعظم نور ۴ـ سپس در آینه رقصید نوری از کلمه فلق شکافته شد در ظهوری از کلمه نسیم عرش فرح‌بخش و فرّه‌پوش رسید صدای زمزمه‌ای آشنا به گوش رسید صدا تنید به دور قلم، قلم آنگاه به حسنْ اوّل دفتر نوشت بسم الله صراط در نفحات حروف روشن شد سلوک با لمحات سخن مبرهن شد ■ قلم شریعت اسم است، آفتاب یکی‌ست در آن نهاد که بنیاد عقل و آب یکی‌ست صریر سرخ قلم شروه‌های لم یزلی است خدا خداست ولی این صدا صدای علی است ۵ـ چگونه شرح کنم آن حضور کامل را و از کجا بنویسم ابوالفضائل را عبادتی که قعودش قیام ادیان است حقیقتی که مجازش تمام قرآن است میان کعبه و بتخانه پرده‌دارْ علی‌ست عیار فاصله جبر و اختیارْ علی‌ست کتاب تسمیه را در سیاقْ آیه نبود به جز علی که ظهورش رواق آینه بود که یک خدا به میان بود و بی‌شمار علی هزار آیه فرستاد و هر هزار علی ۶ـ قلم ملاحظه‌ای کرد میهمانی را که تا تمام کند رسم مهربانی را قلم نشست به تذهیب «با»ی بسم الله سکوت پشت سکوت و نگاه پشت نگاه کمی گذشت و سرانجام حضرت ایزد قلم به دست گرفت و به ناز نقشی زد قلم به دست گرفت آسمان هفتم را خدا زیاد کند خوشه‌های گندم را به روی صفحه‌ی تقدیر ابر و باد کشید چهار شاخه‌ی زیتون در امتداد کشید کنار نقطه‌ی «با» طرح یک صنوبر بود که روی برگ و برش اسم‌ها مصوّر بود به جای چهره‌ی زن رنگ آفتاب کشید سپس ملاحظه‌ای کرد و در نقاب کشید اشاره کرد به فانوس و روشنایی شد و از عروس خداوند رونمایی شد ۷ـ قدم گذاشت به عرش و مَلک به دنبالش ملک به سجده فتاد از نزول اجلالش حریر عصمت پروردگار ظاهر شد نگاه کرد به دریا و آب طاهر شد صدای هلهله برخاست با جلوس عروس صدای هلهله «یانور» بود و «یاقدوس» قلم بهانه‌ی ترسیم آفرینش بود و لوح وسعت تقویم آفرینش بود قلم رسید به هجده قصیده‌ی غزلی نگاه فاطمه افتاد در نگاه علی نگاه فاطمه زیباست، پس تبسم کرد تبسمی که ملک راه خانه را گم کرد تبسمی که در او آیه‌های دهر شکفت تبسمی که کمی بعد... (بعد خواهم گفت) زنی که چادری از یاطهور بر سر اوست زنی که هاله‌ای از یا غیور معجر اوست زنی که گستره‌ی عرش، فرش طفلانش زنی که بستر افلاک، خاک دامانش زنی که با نظرش آفتاب کامل شد وضو گرفت، پس آیات آب نازل شد ۸ـ وضو گرفت و تراوید کوثر کلمات که آب «ماء مَعین» بود و جوهر کلمات گشود نُه فلک از حلقه‌های خلخالش هزار آینه حیرت غنوده در خالش زهی خیال کز آن خال پرده بردارد که ذوالجلال بر این نقطه‌ها نظر دارد زنی که روشنی‌اش ماجرای مستوری است نگارِ خانه‌ی قدس است، مینیاتوری است سرای سبز رسالت نمازخانه‌ی اوست بهشت اندکی از لطف مادرانه‌ی اوست ۹ـ حقیقت کلمه در بهشت جاری شد رواق فاطمه ایوان بیقراری شد در آستانه‌ی میثاق با خداوند است و مادر است و دلش بیقرار فرزند است خدای فاطمه دردانه‌ای اگر دارد تبسمی است که با چشم نیمه‌تر دارد... ✍️سید سلمان علوی 🆔 @ss_alavi_ir