eitaa logo
سراج
116 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
321 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا حجت الله فی ارضه🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💠برنامه: روز اخر غربالگری محله توسط حافظان سلامت پایگاه سمیه با همکاری فرمانده پایگاه برادران 🗓زمان:19اذر 📌مکان: محله پاوا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️آخرین رنگ بندی شهرستان های استان اصفهان در همه گیری کووید 19 همچنان در وضعیت قرار دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgMAAx0CRkUDywACBmFfh9xhavn9uH1JV8hnWbnXsHDK7QACawMAAp-FTAbWmy4UKYhXFxsE.mp3
1.82M
🌺🍃 دعای عهد 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلامُ عَلَی الحُسَین🖤 وَ عَلی عَلیِّ ابنِ الحُسَین 🖤 وَ عَلی اَولادِ الحُسَین 🖤 وَ عَلی اَصحابِ الحُسَین🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز آمد به درت عبد گنهکار حسین آنکه با لطف تو شد نوکر دربار حسین ما گدایان شب جمعه ی کویَت هستیم ای به عشاق جهان سرور و سالار حسین السَّلامُ عَلَی الحُسَین❤️ وَ عَلی عَلیِّ ابنِ الحُسَین ❤️ وَ عَلی اَولادِ الحُسَین ❤️ وَ عَلی اَصحابِ الحُسَین❤️
یلدای امسال ، دور ازهم اما به یاد هم برای سلامتی هم مانیم
✅ تقدیر خداوند هرچه باشد هر‌ کجا باشی مرگ خواهد آمد! ✍️این حکایت از مثنوی مولوی اقتباس شده؛ 🔻روزی از روزها ، حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در در آمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. 🌺حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. 🌺حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت: که در راه بودم ، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم ، از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! 🌺حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم ، به باد میگویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا میکنی ، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را میگویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم ، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. 🔺عزرائیل ادامه داد : تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالیکه او را اینجا می دیدم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا...🤲 از تو میخواهم با تاجی از گل های عشق 🌺 از قلب من گذر کنی...❤️ جسم من دشتی خواهد بود 🍃 که بذر نیکی در آن می کارم و 💚 با نام متبرک تو آن را آبیاری میکنم 🌧 تا گل عطرآگین حضورت در قلبم بروید.❤️ پروردگارم...🤲 امروز در معبد درونم ❤️ که همان معبد عشق است،🌹 سکون می یابم ، نغمه نیایش سر میدهم ، تا شهد عشق پروردگارم در درونم جاری شود و تمامی جراحاتم را التیام بخشد و زیبایی ،خرد ،عشق و آرامش را نصیبم کند.