راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل چهاردهم :نفی خواطر
(قسمت چهارم )
ادامه...
راههای تشخیص انواع خواطر از یکدیگر:
عارف و سالک از ابتدای سیر و سلوک تا آخرین مرحله منازل تهذیب نفسانی و پذیرش انوار و تجلیات الهی ملزم به کوشش در باره شناخت و نفی خواطر است. البته کار این شناخت بسیار دشوار و پیچیده است. و از عهده هر کسی بر نمی آید. به همین دلیل سید حیدر آملی کار تشخیص خواطر را در حیطه عارف کامل و امام معصوم و پیامبر(ص) می داند که به باطن و حقیقت اشیاء و قابلیت موجودات آگاه اند.
با این همه عرفا برای برون رفت از این مشکل راه هایی را توصیه کرده اند که به مهمترین آنها اشاره می شود.
بر اساس یک ملاک کلی، هر خاطری که موجب خیر شود، با ارامش همراه باشد، زود زوال پذیرد و توجه تمام به حق و لذت و رغبت در عبادت را در پی داشته باشد، ملکی و رحمانی است و هر آنچه غیر از آن باشد ، در زمره خواطر شیطانی به شمار می آید.
نکته اساسی این است که خاطر شیطانی محدود به حرام و مکروه نیست. از آنجا که هدف از خلقت شیطان امتحان بندگان است، خداوند به او انواع علوم اغواء و گمراهی مردم را تعلیم داده است تا بتواند وسوسه هایش را با کمک نفس به قلب بندگان وارد کند . بنابر این ، با توجه به اقتضاءات و مراتب افراد و از طریق ترغیب یا منع از همه احکام شرعی پنجگانه بر ضمیر آنان ورود پیدا می کند به همین خاطر ظرافت کار بیشتر است و در تشخیص مکر شیطانی باید بسیار مراقب بود و هشیارانه عمل کرد.
معيار و ميزان، و فرق بين خواطر و القائات و واردات در كتب اهل سلوك و رياضت و متأدبين بآداب و شريعت اسلامى مسطور است. القائات را تقسيم بالقاء صحيح و فاسد نموداند.
القائات صحيحه قابل وثوق و اعتماد است بر خلاف القائات فاسد.
آنچه مربوط بعلوم و معارف باشد، القاء ربانى و آنچه كه سالك را به طاعت خداوند و بجا آوردن واجبات و مستحبات، و بالجمله آنچه كه در صلاح سالك باشد، القاء ملكى است؛ و يكى از انواع الهام نيز بشمار مىرود. القائات فاسد، منقسم بالقاء شيطانى و نفسانى مىشود. القاء شيطانى موجب تمايل انسان بمعاصى مىشود. القاء نفسانى موجب رغبت انسان به امورى كه موجب التذاذ و حظوظ نفسانى است مىگردد.
ادامه دارد...
#نفی_خواطر
@sserfan
پرهیز کردن از افکار سوء :
در مثل، فكر مانند شير درنده است و دلها به مانند بيشه زاران است. پس از انديشه ها بايد پرهيز كردن تا قلب از فكرهاى وحشى حفظ شود. مادام كه بيشه دل، از خواطر پريشان خالى نباشد، به خاطر هجوم شيران درنده ،از جوشش معارف خبرى نباشد. پرهيز كردن از دوا دادن بهتر است، چه آن كه جاى زخم بيشتر خارانده شود بيمارى اش وخيمتر مى گردد. مانع گذاشتن براى نيامدن خواطر مزاحم بهتر از آنست كه خواطر سوء بيايد، و بعد بخواهد دفع كند.
احتماها بر دواها سرور است
ز آنكه خاريدن، فزونى گر است
پرهيز ريشه هر علاجى است بعد از آن خوب قوت روحى خود را ببين.
احتما اصل دوا آمد يقين
احتما كن قوه جان را ببين
احتما(از ریشه محو به معنی محو کردن ،پرهيز كردن)
از اين جاست كه رسول خدا(ص) فرمود: پرهيز كردن سرچشمه هر درمان مى باشد. (الحمية رأس الدواء) و بالاترين رياضت نگاه داشتن دل از خواطر سوء و افكار خراب است.
گلستان کشمیری
استاد علی اکبر صداقت
#نفی_خواطر
#مراقبه
#سکوت
#ذهن
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل چهاردهم :نفی خواطر
(قسمت پنجم )
نفی خواطر و مراتب آن :
نفي خواطردر عرفان عملي يا سير وسلوك كاربرد دارد و مشارطه ومراقبه و محاسبه در بين علماي اخلاق درتزكيه نفوس بكار ميرود.
امانفي خواطر از مهمّات وصول به مقصد در سلوک الي الله است، و اكثر افرادى كه از راه بازمانده و نتوانسته اند به مقصد برسند، در اين مرحله توقف كرده اند. خطرات اين منازل عبارت است از عبادت اصنام و اوثان و كواكب و آتش و گاه زندقه و فرعونيت و دعواى حلول و اتّحاد و نفى تكليف و اباحه و امثال آن. حلول و اتّحاد كه از خطرات مهمّ است، از صاف نمودن ذهن به وسيله نفى خواطر براى سالك پيدا ميشود. چون سالك هنوز از وادى اسم و رسم بيرون نرفته است، از اين رو ممكن است در اثر تجلّى صفاتيه يا اسمائيه چنين تخيل كند كه الله با خوديت و شخصيت او متّحد است، و اين همان معناى حلول و اتّحادى است كه كفر و شرك است و حال آنكه معناى وحدت وجود به كلّى معناى تعدّد و تغاير را نفى مىكند و در برابر وجود مقدّس حضرت احديت تمام وجودات را جزء موهومات مىشمرد و همه را سايه مىشمرد. سالك به واسطه ارتقاء به اين مقام تمام هستى خود را از دست مىدهد و فانى مىشود و غير از ذات مقدّس او در عالم وجود ذى وجودى را ادراك و ذوق نمىنمايد.
نفى خواطر عبارت است از تسخير قلب و حكومت بر آن، تا سخنى نگويد و عملى انجام ندهد و تصوّرى بر او وارد نشود، مگر به اذن و اختيار صاحب آن. و تحصيل اين حال بسى دشوار است. چون سالك در مقام نفى خاطر مىافتد ناگهان متوجّه مىشود كه سيل بنيادكن خواطر و اوهام و خيالات او را فرا مىگيرد و حتّى خاطراتى كه باور نمىكرد به خاطرش خطور كند از وقايع كهنه گذشته يا خيالات غير قابل وقوع بر او راه مىيابند و پيوسته او را مشغول به خود مىكنند. سالك بايد در اين مقام ثابت بايستد و هر خاطرى كه پيدا شود و زحمت دهد او را با شمشير ذكر هلاك كند. و مراد از ذكر در اينجا همان اسماء الهيه است كه بايد سالك در وقت خطور خاطره به يكى از آن اسماء توجّه كند و توجّه خود را بر آن مستدام بدارد تا آن خاطر از خانه دل بيرون رود.اين مرحله حتما بايد با ولي يااستاد خاص همراه گردد وگرنه به ظلمات منتهي خواهد شد.
طريقه مرحوم ملاحسينقلي همداني در نفي خواطر مرحوم آخوند ملا حسين قلى همدانى و شاگردان وي هرگز نفى خواطر بدون ذكر عملى نداشته اند، بلكه رويه ايشان التزام در امر مراقبه و اهتمام به مراتب آن بوده است.
مراتب مراقبه اوّل درجه مراقبه اين است كه سالك از محرّمات اجتناب كند و تمام واجبات را به جاي آورد، و در اين دو امر به هيچ وجه مسامحه نورزد.
دوّم درجه، آن است كه مراقبه را شديد نمايد و بكوشد هر چه مىكند براى رضاى خدا باشد و از امورى كه لهو و لعب ناميده مىشود، اجتناب نمايد. چون در اين مرتبه اهتمام نمود براى او تمكّن پيدا مىشود كه ديگر خود را نبازد و اين خوددارى در او به سر حدّ ملكه برسد.
سوّم درجه، آن است كه پروردگار جهان را پيوسته ناظر خود ببيند، و كمكم اعتراف مىنمايد كه خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و اين مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات بايد رعايت شود.
چهارم درجه، اين است كه خودش خداى را حاضر و ناظر ببيند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نمايد. وصيت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به ابىذرّ غفارى اشاره به اين دو مرتبه اخير از مراقبه است: «خداى را چنان عبادت كن مثل آنكه گوئى تو او را مىبينى و اگر نمىتوانى او را ببينى او را طورى عبادت كن كه بدانى او ترا مىبيند». بنابراين عبادت در مرحلهاى كه خدا او را مىبيند پائينتر است از مرتبهاى كه او خدا را مىبيند. چون سالك بدين مرتبه رسد براى آنكه بتواند به كلّى اغيار را از ذهن خود خارج كند بايد نفى خاطر را در ضمن يكى از اعمال عباديه به جاى آورد.
ادامه دارد...
منبع: سيد محمد حسين حسینی تهرانی رساله لب اللباب.
#نفی_خواطر
@sserfan
#نفی_خواطر_مراقبه
در آن ساعت که تنها نشستی و در بر خود بستی و از اغیار رستی ،نه تصور کنی که از همه رمیدی که بسا غوغای نفس در همان خلوت سرا از غوغای بیرون بیشتر بود؛ لازم است در انجا که نشستی فقط به خود نگری و هیچ خیال نه خوب و نه بد بر اندیسه نگذرانی که خلوت حقیقی وحدت بود و چون با همین علم حضوری به درون نگری ،هر چه از ان سوی رسد جز نور نباشد.
حضرت استاد کریم محمود حقیقی
ساغر سحر ص 181
@sserfan
ذوق مناجات :
آتش عشقم بسوخت خرقه طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را
مسئله عشق نیست در خور شرح و بیان
به که به یک سو نهند لفظ و عبارات را
دامن خلوت ز دست کی دهد آنکس که یافت
در دل شبهای تار ذوق مناجات را
هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد
پی نبرد هر کسی رمز و اشارات را
جای دهید امشبم مسجدیان تا سحر
مستم و گم کرده ام راه خرابات را
خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل
هر نفسی میکنند سیر سماوات را
دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا به دیر
رفتم و کردم تمام سیر مقامات را
غیر خیالات نیست عالم و ما کرده ایم
از دم پیر مغان رفع خیالات را
بر سر بازار عشق کس نخرد ای عزیز
از تو به یک جو هزار کشف و کرامات را
وحدت از این پس مده دامن رندان ز دست
صرف خرابات کن جمله اوقات را
#شعر_وحدت_کرمانشاهی
@sserfan
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است
آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز
آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است
اسرار خرابات به جز مست نداند
هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟
تا مستی رندان خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است
خواهی که درون حرم عشق خرامی؟
در میکده بنشین که ره کعبه دراز است
هان! تا ننهی پای درین راه ببازی
زیرا که درین راه بسی شیب و فراز است
از میکدهها نالهٔ دلسوز برآمد
در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است؟
در زلف بتان تا چه فریب است؟که پیوست
محمود پریشان سر زلف ایاز است
زان شعله که از روی بتان حسن تو افروخت
جان همه مشتاقان در سوز و گداز است
چون بر در میخانه مرا بار ندادند
رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است
آواز ز میخانه برآمد که: عراقی
در باز تو خود را که در میکده باز است
#شعر_عراقی
@sserfan