eitaa logo
سیر و سلوک و عرفان
6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
13 ویدیو
5 فایل
سفر از غم به شادی ، از خود به خدا⏬️ سلوک علمی و اصولی⏬️ 📌برنامه در کانال سنجاق گردیده شرح آن در: ⏬️ 📚 ِکتاب ‌جامع " #رهروان_تنها " به قلم مدیرکانال: در کانال زیر ⏬️ https://eitaa.com/sserfanbook ادمین : @tabadolat1100 مولف : @Zohali52
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 سلوک : سلوک حرکتی است در مراتب نفس. با شروع سلوک و حرکت به سوی خدا، رهرو هر دم از مرتبه‌ای از نفس عبور و به مرتبه بالاتری صعود می‌کند. مرتبه‌ای که در آن قرار دارد نسبت به مرتبه بالاتر دانی و آن مرتبه بالاتر نسبت به مرتبه بالاترش، دانی محسوب می‌شود؛ ♦️ با ادامه سلوک رهرو از کلیه مراتب خود عبور و به عالی‌ترین مرتبه خود که خداست نائل می‌گردد. 🌱با من بودی تو را نمی‌دانستم یا من بودی تو را نمی‌دانستم 🌱رفتم ز میان من و تو را دانستم تا من بودی تو را نمی‌دانستم ‌ (فیض کاشانی‌‌) ♦️در مراتب پایینِ خود، آدمی غرق در شرک و حجاب و آلوده به گناهان کبیره و در مرتبه نفس اماره قرار دارد، انسان در هر مرتبه‌ای از نفس که قرار دارد، نفس او را به گناهان همان مرتبه سوق می‌دهد و باید توبه مربوط به همان مرتبه را انجام دهد. رهرو از مرتبه نفس اماره شروع می‌کند و به مرتبه نفس مطمئنه می‌رسد. ♦️در نظر و دید یک عارف، کل عالم خداست و یک عارف جز خدا نمی‌بیند از بایزید بسطامی نقل است که سی سال جز با خدا صحبت نکرده‌ام و در حالیکه مردم فکر می‌کنند با آن‌ها صحبت می‌کنم. ♦️در دید یک شخص عامی و یا مبتدی، عالَم را بدون خدا می‌‌بیند و تفاوت این دو دیدگاه را باید در سفر بین خود و خدا جستجو کرد. انسان هنگامی که در مرتبه خود قرار دارد خود را می‌بیند و خدا را نمی‌بیند و از خود که عبور کرد و رها شد خدا را می‌بیند و خود را نخواهد دید. 📕منبع: کتاب صفحه ۷۸۳ --------------------------------- ✅ اطلاع از جزییات کتاب در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴خلوت و اعتکاف : همچنان که بارها در مباحث قبل تأکید شد، باید توجه داشت که اعتکاف، خلوت و انقطاع از دنیا لازم است، اما نه به قیمت نادیده گرفتن سایر ابعاد حیات انسان. در عرفان مراقبه و خلوت و اعتکاف داریم، اما مقطعی و موقت است؛ نه این‌که انسان در همه اوقات منزوی باشد. ♦️عارف نمی‌تواند و نباید تنها در بند نجات خود باشد، بلکه عارف حقیقی باید خدمت به بندگان خدا را نیز مهم بداند و در این باره دغدغه داشته باشد؛ از این رو وجود رهرو باید برای دیگران خیر و نافع باشد. ♦️آنچه در همه عرفان‌ها مطرح است این است که عارف باید اهل مراقبه و خلوت باشد و تا جایی که می‌تواند خود را از مسائلی که ذهنش را مشغول می‌دارد، دور نگاه دارد و متمرکز شود در توجه به خدا. ♦️در عرفان این مسئله مطرح است؛ اما گاهی رهروان دچار افراط و تفریط می‌شوند و به دلیل توجهی که به موضوع خلوت و مراقبه می‌کنند، در این زمینه گرفتار زیاده‌روی می‌شوند که از آن به عزلت نشینی و انزوا و رهبانیت تعبیر می‌شود. باید توجه داشت که خلوت انقطاع و اعتکاف از دنیا لازم است، اما نه به قیمت نادیده گرفتن سایر ابعاد حیات انسان. 📕منبع: کتاب صفحه ۴۹۴ -------------------------- ✅ اطلاع از جزییات کتاب در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴مراقبه و حضور قلب: ما همواره درگیر بعد زمان هستیم -از گذشته تا آینده- و در این چرخه، ما همیشه لحظه حضور را از دست داده‌ایم. ما به آینده می‌رویم برای تصاحب، برای اطمینان پیدا کردن و مطئمن بودن از روزهای نیامده، روزهایی که در آینده هستند و همچنین ما پر از گرد و غبار گذشته‌ایم، رفتارها و اتفاقات گذشته را همواره با خود حمل می‌کنیم، در این توشه، رنجش، خشم و دیگر احساست غلیان می‌کنند و در اکثر طول روز ما را آزار می‌دهند و ما را از لحظه حضور دور می‌کنند. ♦️گذشته و آینده به سادگی رابطه ما را با خداوند قطع می‌کند و حضور را از ما می‌گیرند. چراکه آینده تنها آشفتگی، ترس و اضطراب تولید می‌کند و گذشته نیز بار سنگینی را بر قلب‌مان می‌نهد که با آن تمام نور درون را تاریکی فرا می‌گیرد. ♦️مراقبه، کلید حضور در لحظه حال است، لحظه حاضر و مراقبه سفری است از آنجا به اینجا، سفری از گذشته و آینده به اینجا و اکنون خدا اینجاست؛ خدا در اکنون است با مراقبه و شناخت خود، این بازگشت به خود آغاز می‌شود. ♦️مرحوم علامه حسن‌زاده آملی در صد و ده اشاره می‌نویسد: «اگر اهتمام داشته باشیم و حضور شبانه‌روزی خود را با مراقبت‌مان حفظ کنیم و وساوس خواطر را که بیخود در ما میدان می‌گیرد و ما را به خود مشغول می‌دارند را از خود دور کنیم، امیدی می‌رود که به چیزی دست‌پیدا کنیم.» ♦️مرحوم علامه طباطبایی  می‌نویسد: «مراقبه یعنی توجه باطنی انسان به خدا و روی نگرداندن از آن در همه احوال. مراقبه این است که انسان در اوقات بیداری از اول صبح تا هنگام خواب از یاد خدا غافل نباشد و تمام گفتار و کردارش برای خداوند متعال و جلب رضای او باشد او را همه¬جا حاضر و بر کارهای خود ناظر بداند و خویشتن را در محضر او بیابد در روایت آمده است: «اعْبُد اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ» خدا را آنگونه عبادت کن که گویی او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی او تو را می‌بیند.» 📕منبع: کتاب صفحه ۵۳۹ ----------------------- ✅ اطلاع از جزییات کتاب در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴مراتب مراقبه ❇️مراتب مراقبه از دیدگاه دیگری: 1⃣ اول: مراقبه فقهی منظور از مراقبه فقهی، رعایت احکام شرعی و حلال و حرام و انجام آنچه در شرع وارد شده و دوری از آنچه در شرع از آن منع گردیده است. مراقبت فقهی این است که واجب را انجام داده از حرام بپرهیزیم از مکروهات اجتناب کرده و به مستحبات اهتمام داشته باشیم، منبع و منشأ مراقبه فقهی رساله توضیح المسائل می‌باشد. 2⃣ دوم: مراقبه اخلاقی در مراقبه اخلاقی‌، دائم در حال مراقبه هستیم که غیبت نکنیم، دروغ نگوییم، زخم زبان نزنیم، آبروی دیگران را نریزیم. مراقبه اخلاقی با دور کردن رذایل و کسب فضائل صورت می‌گیرد، یعنی از انسان مطیع فقهی به انسان فاضل اخلاقی ارتقاء یابیم که درنتیجه آن، دل‌هایمان نورانیت یافته و عقل‌ها شکوفا می‌شود. منبع و منشأ مراقبه اخلاقی کتب معتبر اخلاق از علمای اخلاق می‌باشد. 3⃣ سوم: مراقبه عرفانی در روایت داریم که: «قلب مومن عرش خدای رحمن است» و در روایت دیگری «قلب، حرم امن الهی است و در آن غیر خدا را راه ندهید» و این میسر نیست، مگر با مراقبه کامل نفس که رهرو در کل لحظات عمر جانب مراقبه را رها نکند. پس‌ازآن به جایی می‌رسیم که قلبمان از غیر خدا، جدا می‌شود و جز او را در دل راه نمی‌دهیم. در این جا قلب عرش الرحمن است؛ یعنی محل حاکمیت مطلقه حق و تنها خدا بر دل ما حکومت می‌کند و دل آیینه نمایش حاکمیت و مالکیت مطلقه حق می‌شود که این همان حرم حق است که حرامیان را به آن راه نیست. این یعنی اغیار را به دل راه ندادن و این نقش ریاضت، تزکیه و توجه به نفس است که ما را از مراقبت‌های اولیه فقهی به مراقبت‌های بالاتر یعنی اخلاقی پس از آن به عرفانی عبور و صعود می‌دهد. 📕منبع: کتاب صفحه ۵۱۰ ----------------------- ✅ اطلاع از جزییات کتاب در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴رابطه عرفان با شریعت : ♦️یکی از تفاوت‌هایی که بین فقه و عرفان برشمرد، این است کـه هـر یـک از تکـالیف فقهی را می‌توان مستقل از دیگری انجام داد، اما تکالیف در عرفان تابع ترتیب خـاص اسـت که گام به گام باید انجام داد؛ مثلا توبه متوقف بر یقظه است و بدون گـذر از توکل بـه رضا نمی‌توان رسید. ♦️ به عبارت دیگر، در عرفـان فقـط سخن از تکلیف و ادای وظیفه نیست، بلکه توجه به تحـول و دگرگـونی درونـی و پیـدایش تغییری وجودی و تکوینی در نفس رهرو است. ♦️سیروسلوک عرفـانی از ایـن جهـت شـبیه ورزش جسمانی است که موجب تحول محسوس در بدن می‌شود و هـر مرتبـه و مـوقعیتی، اقتضای ورزشی متناسب با خود را دارد که سبکتر از آن بی‌فایده و سـنگین تـر از آن زیان‌بـار و غیرقابل تحمل است. هرچه بر توان جسمانی ورزشکار افزوده می‌شود، برنامه سـنگین‌تـر می‌شود و با ورود به هر مرحله جدید، برنامه جامع جدیدی ضروری می‌شود. 📕منبع: کتاب صفحه ۷۵ ----------------------- ✅ اطلاع از جزییات کتاب در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴رابطه عرفان با شریعت : ♦️باید توجه داشت که عرفان اسلامی بدون فقه متصور نیست و ممکن نیست عارفی ملتـزم به فقه نباشد؛ گرچه فقه بدون عرفان صحیح است، به ایـن معنـا کـه ملتـزم بـه فقـه، عـارف نباشد. فقه احکام الزامی دارد که تکلیف عامه مؤمنان است؛ اما سـلوک عرفـانی داوطلبانـه است و تکلیف عمومی نیست؛ گرچـه همگـان بـه آن تـشویق شـده‌انـد؛ چنانکـه فقـه نیـز احکامی غیر الزامی (مستحب و مکروه‌‌‌) دارد کـه البتـه التـزام بـه آن‌ها در سـلوک عرفـانی اهمیت دارد. ♦️از همین‌جا معلوم می‌شود که راه سلوک عرفانی بسی دشوار‌تر از فقه محض است. این دشواری اولاً از حیث نفس عمل است؛ به این معنا که سـلوک عرفـانی مشقّت‌هایی دارد که در سلوک عادی دینی نیست. ثانیاً از حیث شـناخت و تـشخیص وظیفـه و برنامه ریزی، دقت و ظرافت بسیاری می‌طلبد که معمولاً باید به مدد پیران راه باشـد؛ اما از سوی دیگر، چون عارف حـلاوت عبـادت را می‌چـشد و پـاداش عملـش را نقـدا دریافـت می‌کند، سلوک عرفـانی جـذاب‌تـر و شـیرین‌تـر اسـت. 📕منبع: کتاب صفحه ۷۵ ----------------------- ✅ اطلاع از جزییات کتاب در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴اقسام سکوت : سکوت سالکانه و عارفانه ❇️سکوت عارفانه (مرتبه سوم مراقبه‌‌) : اگر گفته شود که هدف از کلیه اوامر و نواهی و دستورات اخلاقی و خصوصاً عرفانی، رسیدن به سکوت و تحقق حالت سکوت است سخنی به گزاف نگفته‌ایم. ♦️ سخن مرحوم علامه حسن‌زاده آملی را به یاد داریم که کودک دو سال طول می‌کشد که به سخن بیاید ولی برای این‌که به سکوت برسد یک عمر مراقبه مجاهده و ریاضت می‌خواهد. ♦️دکتر قربان ولیئی در این رابطه می‌نویسد: «خاموشی ضمیر به معنای قطع شدن حدیث نفس یا گفتگوی ذهنی است. به زبان خاموش شدن، به آسانی صورت می‌گیرد؛ اما قطع حدیث نفس بسیار دشوار است این نکته که در هنگام خاموشی ظاهری، ذهن غرق حدیث نفس است و در فغان و غوغاست نیاز به اثبات ندارد. ♦️به تعبیر علاالدین عطار از مشایخ طریقه نقشبدیه: انتفاء خواطر متعسر بل متعذر است، من ۲۰ سال قلبم را از خواطر حفظ کردم ولی سپس خواطر بدان درآمد، اما قراری نیافت.1 ♦️درواقع در فرایند خاموشی ضمیر، نفس با تهی شدن از محتوای ادراکی و احساسی در موقعیت فنا قرار می‌گیرد که همان محو همه آگهی‌ها، اراده‌ها و تعلقات روزمره است. در این حالت، عارف از قید من رهایی می‌یابد و به وحدتی بی‌تمایز می‌رسد که همان کنه تجربه عرفان انفسی است.» ♦️خاموشی زبان را می‌توان درمراحل ابتدایی سلوک از منازل عوام دانست. زیرا رهرو برای حصول آمادگی ناگریز است زبان فرو بندد و به خلوت و عزلت روی آورد درواقع خاموشی زبان برای مبتدیان سلوک جنبه ارادی و اختیاری دارد؛ و وسیله‌ای برای رسیدن به مراحل و مقامات بالاتر سلوک و از جمله خاموشی ضمیر است. ♦️اما برای متوسطان و منتهیان خاموش شدن به زبان اولاً می‌تواند به سبب وقوع تجارب عرفانی باشد که در اینصورت خاموشی زبان غیر ارادی است. ثانیاً خاموش شدن عارف واصل و منتهی، می‌تواند به سبب بیان ناپذیری دستاورد‌های شهودی و معرفتی او یا کتمان اسرار حقایق باشد. 📕منبع: کتاب صفحه ۷۶۱ ----------------------- ✅ اطلاع از جزییات کتاب در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴یقظه (یا بیداری از خواب طبیعت ) ♦️شخصی که تا سن بلوغ و یا حتی سالیانی بعد از آن در خواب غفلت و بی‌خبری زیست ‌نموده، اکنون بنابر اتفاقاتی مانند شنیدن آیه‌ای از قرآن، وقوع حادثه‌ای غیرمنتظره مانند مرگ عزیزی‌، آشنایی با استاد یا رفیق راهی، خواندن کتابی، دیدن خواب یا رویایی، تفکر و اندیشه عمیقی، از خواب غفلت بیدار می‌شود و آهنگ سفر می‌کند. ♦️و یا اغلب به‌خاطر اوج غفلت و غرق در گناه بودن، شخصی خود را در غم و اندوه و بن بستی بی‌پایان و جانکاه می‌بیند و به فکر چاره، راه علاج و درمانی برای حال و روحیه خود می‌افتد و بهترین راه و علاج را روی آوردن به خالق خود دین، معنویت و عرفان می‌بیند. ♦️یقظه‌ای که با تذکر این و آن پدید آید، همچون شعله شمع است که با یک حمله هوای نفس خاموش می‌شود؛ ولی یقظه‌ای که با انجذاب و توجه حضرت حق پدید آید، همچون آتش پروانه‌ای است که برای آن خاموشی نیست و شخصِ مجذوب را پروانه‌وار و دیوانه بار تا بارگاه قدس، گرم وچالاک، رهبری می‌کند . ♦️چه بسا گنهکارانی که در اثر یکی از عوامل و جذبه‌های بیدارکننده دست از گناه کشیده، در تهذیب نفس توفیق یافته و در طریق رهروان الی الله قرار گرفته‌اند. از جمله این افراد می‌توان به فضیل عیاض، ابراهیم ادهم، بشرحافی و شیخ صنعان اشاره کرد که در اثر ندای برونی و یا جذبه و کشش درونی از خواب غفلت بیدار شده و آهنگ سفر نمودند و به ‌مراتب والای انسانی دست یافتند. 🌱گر تو را هم دم چنین دردیستی در بن هر موی تو مردیستی (مولوی) منبع : صفحه ۴۳۶ ------------------ ✅ اطلاع از جزییات کتاب و نحوه تهیه آن در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴یقظه ( یا بیداری از خواب طبیعت) ♦️این جذبه الهی و آسمانی، تاریکی را به روشنایی، بی‌حالی و سستی را به نشاط، انگیزه و انرژی، یاس و ناامیدی را به شوق و امیدواری، اشک را جاری و انرژی زائد الوصفی در شخص بیدار شونده بوجود می‌آورد و روح را به جوش و خروش درمی‌آورد. ♦️شخص بیدارشونده، احساس پاکی و صفای خاصی در خود نموده و این بیداری تولدی دیگر و بزرگ‌ترین واقعه معنوی در زندگی او می‌باشد. این نسیم روح‌بخش، سکون و قرار را از آدمی سلب و او را بی‌قرار و روانه کوی دوست می‌کند: 🌱جمله ی بیقراریت از طلب قرارِ توست طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت 📕منبع: کتاب صفحه ۴۳۶ ------------------------ ✅ اطلاع از جزییات کتاب و نحوه ی تهیه آن در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴آثار مراقبه: ❇️ ۳_ مکاشفه: از دیگر آثار مراقبه، رسیدن به مشاهدات و مکاشفات است. مرحوم علامه حسن‌زاده آملی دراین‌خصوص می‌نویسد: «نفس انسانی، خواه مرد و خواه زن همین که از کدورات مادی به در آمد و بذرهای معارف در آن پرورده شده ‌است و محاسبت را تأکید و مراقبت را تشدید کرد، صور ملکی و ملکوتی در آن تمثل می‌‌یابد و با موجودات آن سویی، هم‌دهن و هم‌سخن می‌شود. 🌱ای دل به کوی دوست گذاری نمیکنی اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی» 🌱عجائب نقش‌ها بینی خلاف رومی و چینی اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل ♦️در رابطه با مراقبه ، سکوت و فواید آن داستانی از مرحوم قاضی نقل می‌کنند که: «مرحوم قاضی که از تجملات دنیا وارسته بود در نجف اشرف به قبرستان وادی‌السّلام می‌رفت و ساعت‌های طولانی به مراقبه تفکر و مکاشفه می‌پرداخت تا هر چه بهتر بتواند دل از دنیا کنده و به مشاهده دوست نائل شود. مرحوم آیت‌الله محمدتقی آملی -از شاگردان آن بزرگوار- می‌‌فرماید: من مدت‌ها می‌دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می‌نشینند، با خود می‌گفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه‌ای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم‌تر هم هست که باید به آن‌ها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمی‌ترین رفیق خود از شاگردان استاد. مدت‌ها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می‌رفتم تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می‌خواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در طاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتاب‌های علمی و دینی. در وقت خواب، طبعاً پای من به سوی کتاب‌ها کشیده می‌شد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتاب‌ها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنابرآن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید؛ و پا دراز کردن به سوی کتاب‌ها هم هتک احترام است.» بی‌اختیار و حول‌زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیده‌اید؟» فرمود: «از وادی‌السلام فهمیده‌ام.» 📕منبع: کتاب صفحه ۵۳۳ ------------------------ ✅ اطلاع از جزییات کتاب و نحوه تهیه آن در کانال زیر : https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc
🔴 شرح برنامه ی سیر و سلوک (سنجاق شده در کانال ) : ♦️درسطور پیشین گفته شد که از یک دیدگاه، کل افکار از سه نوع خارج نیستند افکار معصیتی، افکار معیشتی و افکار معرفتی و گفته شد که هر سه وجودی زائد و بیگانه است و آدمی می‌تواند و باید از این افکار عبور کند. ♦️حال جهت تکمیل بحث و در یک تقسیم‌بندی دیگر، موضوعات آگاهی و آنچه هستی، وجود و هویت روانی ما را تشکیل می‌دهد می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: اول: حس‌های بدنی و یا آنچه از طریق حواس پنجگانه دریافت می‌شود مثل درد، گرما، سرما، یا دیدنی‌ها، شنیدنی‌ها، بوییدنی‌ها دوم: هیجان‌های درونی سوم: افکار ♦️گفته شد که وجود یکی بیش نیست و آن خدا هست حال این سؤال پیش می‌آید که اگر وجود فقط منحصر در خداست پس این وجودی که من دارم و مثلا می‌گویم من هستم و من حسن هستم و تقی هستم پس این وجود چیست؟ ♦️در پاسخ گفته می‌شود که این وجودی که شما علی‌الظاهر دارید و احساس هست بودن و هستی می‌کنید از چه طریقی پی به آن برده‌اید؟ پاسخ این است که از یا طریق حواس پنجگانه و یا هیجانات و یا افکار؛ ♦️ هنگامی که من بخواهم بدانم هستم، به خودم مراجعه می‌کنم و پی می‌برم که من هستم مثلا من احساس می‌کنم و یا خوشحال و یا ناراحت هستم و یا فکر می‌کنم من راه می‌روم من غذا می‌خورم و سایر شئونات من و نفس، پس من هستم و وجود دارم. ♦️آن وجودی که ذنب و گناه است و هیچ گناه دیگری در مقایسه با آن نیست، همین وجود محدودی است که ریشه در این موارد سه گانه دارد. متأسفانه در اثر توجه و غرق شدن در موارد سه گانه بالا، از اصل وجودمان که ورای این‌ها هست و از این موضوعات متنوع و در حال تغییر، آگاه هست، غافل شده‌ایم و به‌طور عادت‌وار در آن‌ها غرق شده و با آن‌ها یکی شده و از هویت و وجود ماورایی خود بی‌خبریم. ♦️بنابراین منظور خواجه حافظ نیز از این‌که می‌گوید: «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز » همین وجود است. و بدین دلیل است که مولانا فریاد می‌زند و علت درد و غم ما را به درستی، غرق شدن در موضوعات آگاهی و به ویژه اندیشه می‌داند: 🌱جمله خَلقان سخره اندیشه‌اند زین سبب خسته دل و غم پیشه اند ♦️معدود کسانی همچون مولانا این تعلیم را همچون گرانبها‌ترین گوهر به ما هدیه می‌دهند: که ورای موضوعات آگاهی از جمله فکر و اندیشه، آگاهی نابی وجود دارد که اصل وجود ماست. ♦️چیزی در درون ما هست که قابل کشف است و مافوق و از همه این‌ها آگاه است. "مشاهده‌کننده غیر شخصی" که همه این موضوعات را در خود جای می‌دهد، راه رسیدن به آن «وجود» که گوهره هستی ما است توبه و عبور از این وجود ذنبی است. 🌱کیست در دیده که از دیده برون می‌نگرد یا چه جان است؟ نگویی که منش پیرهنم؟ ♦️و باز مولای جانان در فیه مافیه گوید: «پیش او دو «انا» نمی‌گنجد. تو «انا» می‌گویی و او «انا»، یا تو بمیر پیش او، یا او پیش تو بمیرد تا دویی نماند. آنکه او بمیرد امکان ندارد، نه در خارج و نه در عالم ذهن که: و هوالحی الذی لایموت، او را آن لطف هست که اگر ممکن بودی برای تو بمردی تا دویی برخاستی، اکنون چون مردن او ممکن نیست، تو بمیر تا او بر تو تجلی کند و دویی برخیزد.» 🌱حدیث ما و من مگو با او یا تو در میان باشی یا او ♦️نتیجه ‌این‌که هویت فکری که بنای وجود فعلی ما است، خودش گناهی است که باید از آن توبه و عبور کرد و خودش وجودی اعتباری و مجازی و بیگانه است و موجب شده که خود را ببینیم و خدا را نبینیم پس این بزرگ‌ترین حائل و حجاب و بزرگ‌ترین مانع بین ما و بزرگ‌ترین گناه است که باید از عبور کرد. و معنی این حدیث که می‌فرماید: بزرگ‌ترین دشمن تو، نفس تو است، منظور همین خود مجازی و بیگانه است. ____________________ 📕از کتاب صفحه ۸۱۲ ✅ اطلاع از جزییات کتاب در کانال زیر :👇 https://eitaa.com/joinchat/3595371319C8f3f5ab0fc