MirzaMohamadi_Shab_8_Moharam_1400_b.mp3
11.17M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
🔊سپه کوفه و شام استاده
به تماشاى شه و شهزاده
شه روی نعش پسر افتاده
همه گفتند حسین جان داده ...
◾️#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#شب_هشتم_محرم
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
💡 10 عاملی که منجر به تسلیم شدن شما در مسیر موفقیت می شود
1️⃣ بهانه ها
2️⃣ عدم اعتماد به نفس
3️⃣ ترس از شکست
4️⃣ پشت گوش انداختن کارها
5️⃣ تمرکز بر راضی نگه داشتن همه
6️⃣ ترس از موفقیت
7️⃣ افکار منفی
8️⃣ گفتگوی منفی با خودتان
9️⃣ قضاوت کردن خودتان با معیارهای دیگران
0⃣1️⃣ حضور افراد منفی اندیش در اطرافتان
#موفقیت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✨عن اَبی قَتادَةَ، قالَ اَبو عَبدِ الله (ع):
وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوب
✨امام صادق (ع):
ملاحظهی عاقبت کارها منافذ فکری و روحی انسانها را باز میکند
✨امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص ۳۰۱
اگر ما در عواقب کارمان دقّت کنیم، دل را باز میکند، منافذ فکری انسان را، منافذ روحی و معنوی انسان را باز میکند.
اگر در عاقبت کارهایمان دقّت کنیم، گناه نمیکنیم، فسق نمیکنیم؛
اگر به عاقبت کارمان فکر کنیم، از لغزشهایی که معمولاً برای ماها پیش میآید، اجتناب میکنیم. هم در مسائل شخصی این جور است، هم در مسائل بزرگ این جور است. اگر این جور شد، آن وقت دیگر با امید باید پیش برویم.
توصیه من به همه این است که افسردگی و ملالت را و بیحوصلگی را از خودشان دور کنند، ناامیدی را از خودشان دور کنند، و بدانند که کار دارد پیش میرود، انقلاب حرکت میکند.
انقلاب است دیگر؛ انقلاب دارد حرکت میکند، پیش میرود. چهل سال از نهضت عظیم این ملّت و امام بزرگوار میگذرد و باید همه چیز از یادها رفته باشد، [امّا] مردم جوری با این حادثه برخورد میکنند مثل اینکه همین دیروز اتّفاق افتاده!
دوّم، عاقبتاندیشی؛ کاری که میخواهند انجام بدهند، ببینند عاقبتش چه میشود؛ این تصمیمی که شما میخواهی بگیری ببین عاقبتش چه میشود، دنبالهاش چیست، فکر اینها را بکن، بعد آن وقت مخلصاً للّه عمل کن.
🔅آیتالله خامنهای
🔅5اسفند1397
MirzaMohamadi_Shab_9_Moharam_1400_b.mp3
3.75M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 دعا کنید که سقا پاش برسه به دریا
مشک و پر از آب کنه، بیاره تو خیمه ها
◾️#روضه #حضرت_ابوالفضل_العباس علیه السلام
#شب_تاسوعا
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
Shab9_Moharam_Mirzamohamadi_b.mp3
10.15M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 فوَقَفَ العَباسُ مُتَحیّرا ...
▪️#مقتل و #روضه سنگین حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
یک پیر زن که زیر باران مانده بود را سوار کردم. وقتی او را به مقصد رساندم کرایه نگرفتم و به او گفتم: به جای کرایه برای اموات من صلوات بفرست...
در آن سوی هستی کسانی را دیدم که پدران و مادران من به حساب می آمدند. به من گفتند: نمیدانی صلوات های آن پیرزن چقدر برای ما تاثیر مثبت داشت...
📙 کتاب سه دقیقه در قیامت. اثر گروه شهید هادی
🏴 #تاسوعا
امام #سجاد علیه السلام فرمود:
خدا حضرت #عباس را رحمت کند!
حقا که امام #حسین(ع) را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فدای آن حضرت نمود تا اینکه دستهای مبارکش قطع شد.
خدای مهربان در عوض دستهای عباس علیه السّلام دو بال به وی عطا کرد تا بوسیله آنها در #بهشت با ملائکه پرواز نماید. کما اینکه این نعمت را نیز به جعفر بن ابی طالب عطا کرد.
#عبّاس را نزد خداوند منزلتی است که در روز قیامت همه #شهیدان بر آن رشک می برند.
📚شیخ صدوق، امالی، ص۴۶۲.
❇️ درسی که از امام حسین(ع) باید گرفت ❗️
💠 امام حسین(ع) هم این درس را داد که مؤمن در هر شرایطی باید از نظر درونی و بیرونی عزیز باشد. حالا من بخشی از واقعۀ روز عاشورا را برایتان می خوانم تا ببینید کارهایی که امام حسین(ع) انجام می دادند، کاملاً مطابق با معارف اسلامی بود. وقتی همه شهید شدند
و امام(ع) تنها ماند، به حضرت پیشنهاد کردند که بیا و بیعت کن. گفتند: حالا که تو تنها مانده ای و یار و یاوری نداری که با آنان از خود دفاع کنی، بیا و بیعت کن؛ حدّاقل جان خود را حفظ کن؛
امّا حضرت، پسر امام علی(ع) است. «فَقالَ لَهُمْ»1️⃣؛ به آن ها گفت: «لَا وَ اللهِ! لَا أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِیدِ»؛
من تک و تنهایم؟ اشکالی ندارد. هرطور که می خواهد باشد. من در برابر شما سر فرود نمی آورم؛ نه مانند ذلیلان با شما بیعت می کنم و نه مثل سُفلگان از جنگ با شما فرار می کنم. من پای حرف حقّم ایستاده ام و تا آخرین نفس هم خواهم ایستاد.
مؤمن باید این گونه باشد. هم عزّت درونی را بخواهد و هم عزّت بیرونی داشته باشد. هم از ذلّت درونی گریزان باشد و هم از خواری بیرونی تنفّر داشته باشد.
1️⃣ بحارالأنوار، ج 44، ص 191
برگرفته از سخنرانی آیتالله استاد مجتبی تهرانی (ره)
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز تاسوعا بود و معصومه از شدت بیماری دیگر نای شیر خوردن هم نداشت. چشمانش بسته بودند و گاهی اوقات ناله ضعیفي از او به گوش میرسید. معصومه حالت احتضار داشت. چند نفری از بستگان در خانه حاجاکبر بودند و به همسرش دلداری میدادند. کودک را روبهقبله خواباندند. اما معصومه هنوز نفس میکشید. حاجاکبر آمد و مدتی بالای سر دختر کوچکش نشست. صبور بود اما بهراحتی میشد غم از دست دادن فرزند را در چهرهاش خواند. مدتی گذشت. حاجاکبر از اتاق بیرون رفت و بعد از وضو گرفتن، عبای مداحی را روی دوشش انداخت و آماده شد تا از خانه بیرون برود. همسر و آشنایان دورش را گرفتند و گفتند حاجآقا! کجا میروید. این بچه در حال مرگ است او را به حال خودش رها نکنید.
حاجاکبر خیلی محکم جواب داد: «میروم تا شفایش را بگیرم». دقایقی از رفتن حاجاكبر نمیگذشت که نفسهای کودک به شماره افتاد و مدتی بعد قلب کوچکش از تپش ایستاد. اطرافیان مادر بیتاب را از اتاق بیرون بردند و پارچه سفید را روی صورت فرزندش كشيدند. حاجاكبر هنوز به هیات نرسیده بود که خبر دادند معصومه فوت کرده و از او خواستند برگردد. اما او کفشهایش را درآورد و راه بازار تهران را پیش گرفت. به بازار که رسید، پیشاپیش جمعیت عزادار حضرت سیدالشهدا(ع) قرار گرفت. اما قبل از اینکه مدیحهسرایی را شروع کند، گفت: «از دو نفر دو کار برمیآید. از حاجاکبر ناظم روضه خواندن برمیآید و از حضرت اباالفضل زنده کردن مردهها». شروع کرد به مداحی سقای دشت کربلا: شد کشته شاه اولیا، اباالفضل، اباالفضل... . يکی دو ساعت نوحه خواند و جمعیت عزادار حسینی پابهپايش سینه زدند.