📌 #پندانه
🔸اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش گوش دارد، بگوییم:
"فرشته ها در حال نوشتن هستند..."
🔸نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، "مراقبت خدا" را در نظر دارد!
🔺قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خدا !
ماشین را ول کردی به امان خدا !
خانه را ول کردی به امان خدا !
🔺و اینطور شد که "امانِ خدا" شد: مظهر ناامنی!
ایکاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امانِ خداست
#پندانه
🍂 اثر عاق والدین
✍🏻 روزی با مرحوم پدر (علّامۀ طهرانی) سوار تاکسی شدیم و به مسجد میرفتیم؛ رانندۀ تاکسی همینطور ابتداءاً از آقا سؤال پرسید :
چرا من به هر کاری دست میزنم به بن بست میرسم، با اینکه شرائط این کار همه مهیّا بوده مانعی هم نیست ولی باز به بنبست میرسم؟
✍🏻 تعبیر خود راننده این بود که میگفت من مثل کلاف سردرگم شدم؛ تاکسی نو خریدم مشغول کار شدم باز ضرر میکنم.
✍🏻 آقا فرمودند : پدر و مادرت از تو راضی هستند؟
گفت : نه! راضی نیستند؛ من اصلاً نمیخواهم که آنها را ببینم، بیست سال است که ما با هم اختلاف داشته و رفت و آمدی نداریم.
✍🏻 آقا فرمودند : تنها راه درست شدن کار شما این است که پدر و مادر را از خود راضی کنی؛ راه منحصر به این است.
👌 عاقّ والدین این طور است که نه تنها برای انسان ضیق و تنگی و قبض میآورد که کار دنیایی انسان نیز به هم میریزد.
🔆#پندانه
✍سختیهای توأمان با لذت
🔹صبر کردن اینقدر کار سختیه که خدا چند تا پیغمبر فرستاد تا فقط صبر کردن رو به مردم یاد بده.
ایوب: صبر در بیماری.
یعقوب: صبر در فراق.
نوح: صبر بر اولاد بد.
لوط: صبر بر همسر بد.
موسی: صبر بر مردم نفهم.
عیسی: صبر بر عالمان بدون عمل
و...
🔸ولی لذتش اینجاست که خود خدا میگه:
🕋 إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال:۴۶)
✨ همانا خداوند با صابران است!
💢 خدا با ماست، به شرط اینکه صبری جمیل داشته باشیم.
🕋 فَاصْبِر،ْ صَبْراً جَمیلا (معارج:۵)
✨پس صبر كن، صبرى نيكو.
✅ صبرِ جمیل، یعنی پیش خدا تسلیم باشیم و در راه اطاعت از خدا صبر کنیم.
🔻ناامیدى نداشته باشیم و بیتابى و آه و ناله هم نکنیم.
✨﷽✨
#پندانه
🔴پرندهات را آزاد کن!
✍پسربچهای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود. حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید. اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند.
هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس میگفت: نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خستهام و خوابم مياد.
برادرش گفت: الان پرندهات را از قفس رها میکنم، كه پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم. اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرندهای است كه به آن دلبستهایم.
🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
✨﷽✨
#پندانه
🔴 خدايا چرا من؟
✍«آرتور اشی» قهرمان افسانهای تنيس ويمبلدون بهخاطر خون آلودهای که در جريان يک عمل جراحی در سال 1983 دريافت کرد، به بيماری ايدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد.
او از سراسر دنیا نامههايی از طرفدارانش دريافت کرد. يکی از طرفدارانش نوشته بود: چرا خدا تو را برای چنين بيماریای انتخاب كرد؟
او در جواب گفت: در دنيا 50ميليون کودک بازی تنيس را آغاز میکنند. 5ميليون نفر ياد میگيرند که چگونه تنيس بازی کنند. 500هزار نفر تنيس را در سطح حرفهای ياد میگيرند. 50هزار نفر پا به مسابقات میگذارند. 5000 نفر سرشناس میشوند. 50 نفر به مسابقات ويمبلدون راه پيدا میکنند. چهار نفر به نيمهنهايی میرسند و دو نفر به فينال.
آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم:
خدایا چرا من؟ امروز که از اين بيماری رنج میکشم نيز نمیگويم:
خدایا چرا من؟
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
از سختی ها نترس.↯
سختی آدم را سرسخت می کند،
⇦میخهایی در دیوار محکمتر هستند
که ضربات سختتری تحمل کرده باشند.🔨
🌟﷽🌟
#پندانه
🔔زنگولهای بر گردن
▪️میگویند آقامحمدخان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه میتاخته، بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، زنگولهای آویزان کرده و آخر رهایش میکرده.
▪️تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست. البته که روباه بسیار دویده، وحشت کرده اما زنده است؛ هم جانش را دارد، هم دُمش و هم پوستش. میماند آن زنگوله.
▪️از این به بعد روباه هرجا که برود زنگوله در گردنش صدا میکند. دیگر نمیتواند شکار کند چون صدای زنگوله، شکار را فراری میدهد. بنابراین گرسنه میماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد پس تنها میماند. از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را آشفته میکند و آرامش را از او میگیرد.
▪️این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پر تَنشِ خود میآورد و فکر و خیال رهایش نمیکند.
▪️زنگولهای از عادتها، خلقیات و افکار منفی، دور گردنش قلاده میکند بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است ولی نیست. برده افکار و رفتار خودش شده و هرجا برود آنها را با خودش میبرد. آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای یک زنگوله.
❗️راستی هر یک از ما چقدر اسیر زنگوله هایمان هستیم؟ اصلاً از وجودشان آگاهیم؟
📌 #پندانه
🔹زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟
🔸داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند.
🔹سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟
🔺زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم .
هنوز سخن زن تمام نشده بود که ...
🔹در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.
🔹حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟
🔺عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى.
🔹حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود :
🔺پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟
🔹سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است.
🔅امام جواد عليه السلام می فرمایند :
اعتماد به خداوند بهای هر چیز گرانبها و نردبان هر امر بلند مرتبهای است.
📚بحار الأنوار، جلد 75، صفحه 364
🔅#پندانه
✍ زمان داره مثل برقوباد میگذره، قدرش رو بدون
▪️معنای ۷ سال رو کی خوب میفهمه؟
▫️دانشجوهای پزشکی.
▪️معنای۴ سال رو کی خوب میفهمه؟
◽بچههای کارشناسی.
◾معنای ۲ سال رو کی خوب میفهمه؟
◽سربازها.
◾معنای ۱ سال رو کی خوب میفهمه؟
◽پشتکنکوریها.
◾معنای ۹ ماه رو کی خوب میفهمه؟
◽بانوان باردار.
◾معنای ۱ ماه رو کی خوب میفهمه؟
◽کسایی که ۱ ماه مبارک رمضان رو روزه گرفتن.
◾معنای ۱ هفته رو کی خوب میفهمه؟
◽سردبیرهای مجلات هفتگی.
◾معنای ۱ روز رو کی میفهمه؟
◽کارگران روزمزد.
◾معنای ۱ ساعت رو کی میفهمه؟
◽عاشق منتظر.
◾معنای ۱ دقیقه رو کی خوب میفهمه؟
◽اونایی که از پرواز جا موندن.
◾معنای ۱ ثانیه رو کی خوب میفهمه؟
◽اونایی که در تصادف جون سالم به در بردن.
◾معنای ٠/۱ ثانیه رو کی میفهمه؟
◽اونایی که تو المپیک مقام دوم رو به دست آوردن.
💢 اگر گذشت ایام رو حس نمیکنی، برای اینه که زمان برات اهمیت نداره! قدر زندگی و زمانی رو که داره مثل برقوباد میگذره، باید دونست.