اسٺـارگـرݪنـۅشـٺ🌱☁️
- نقاشی از : @sabacb97 ♡@stargirll_nevesht🌱☁️
دخترک بهت زده بود. حتی پلک زدن هم برایش دشوار بود. قابل هضم نبود. دوست داشت یک گوشش در باشد و یک گوشش دروازه تا خارج کند از سرش هر آنچه را که شنیده است.
تمام چیزی که میخواست زندگی قبلی اش بود. زندگی دیشبش. همان شب که روی تخت گریه کرد. گریه کرد که خداوندا چرا یک چشمم نابیناست؟ چرا روی پوستم ترک های کبود دارم؟ چرا باید بخاطر چیزهایی که دلیلش را هم نمیدانم مورد تمسخر قرار بگیرم؟دوست و همبازی ای نداشته باشم؟ چرا باید مورد نفرت اطرافیان باشم؟ کاش تمام بشود..
و تمام شد. خداوند خواسته اش را اجابت کرد. تمام شد اما نشد آنچه دخترک میخواهد.
پرده برداشته شد از معمای دخترک. دلیل نابینا بودنش و ترک های پوستیاش و بدون دوست ماندنش و نفرت بی انتهایی که از دیگران میگیرد..
و حالا برای او یک شروع دوباره بود. باید قاتل روحش را پیدا میکرد و شیطان درونش را به فجیع ترین حالت ممکن به قتل میرساند.
#استارگرل_نوشت
♡@stargirll_nevesht🌱☁️
"تو ماه بودی، ماه. زیبا، دور، دستنیافتنی.
من؟ من برهای گمشده در کوهستان، که آنقدر سربههوای ماه ماند تا گله را گم کرد.."
|حمید سلیمی|
♡@stargirll_nevesht🌱☁️