eitaa logo
ایستگاه 34 🇮🇷
82 دنبال‌کننده
311 عکس
22 ویدیو
0 فایل
«در وهله‌ی اول باید داستان نوشت، داستان خالص، باید ساخت، به هر شکل و هر جور....» بهرام صادقی ناشناس: https://daigo.ir/secret/9870724432 ناشناس جایگزین: https://harfeto.timefriend.net/17498192030002 ۴/۸/۱۴۰۴
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/writer_fazar می‌خواید بگید فآذر رو ندارید؟!؟
ویدار صد تا شدد هوووو 😭😭😭😭❤️‍🔥✨❤️‍🔥✨❤️‍🔥😭
هدایت شده از مِشکالیس
با فور کردن این پیام اینجارو به دوستانتون معرفی می‌کنید تا کتابخون‌های بیشتری عضو اینجا بشن؟📚
ما هم یکی دو تا عضو بهمون اضافه بشه بسی خوشحال میشیم😔✨
🔴 تمدید آموزش مجازی مدارس و دانشگاه‌ها در تهران/ ادارات پایتخت با یک‌سوم نیرو فعال می‌شوند 🔹 استاندار تهران: آموزش دانشگاه‌ها و مدارس استان تهران در روزهای ۹ و ۱۰ آذر به‌صورت غیرحضوری ادامه دارد، به‌استثنای شهرستان‌های ملارد، رباط‌کریم، دماوند، فیروزکوه و پردیس. 🔹 همچنین دستگاه‌های اجرایی شهر تهران با یک‌سوم ظرفیت کارکنان فعالیت خواهند داشت. 🚨اخبار تعطیلی مدارس و دانشگاه ها 👇 https://eitaa.com/joinchat/2827617292Cb38a84926e
ایستگاه 34 🇮🇷
خدا را شکر می‌کنیم! باز هم معجزهههههه!
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
خب از اونجایی که گزارشگر برای ایستگاه خودمون کمین زده و منم حوصله تور گذاشتن نداشتم یادم افتاد قبلا قول داده بودم افسانه اروس و سایکو رو براتون بگم الان دیگه وقتشه😂😅☝️
دوباره برگردیم به یونان باستان، به زمانی که آوازه‌ی زیباترین دختر اشراف‌زاده توی کل شهر پیچیده بود دختر ما که اسمش سایکو بود اونقدر چهره قشنگی داشت که مردم اون رو با آفرودایت مقایسه می‌کردن و خیلیا اون رو خود آفرودایت می‌دونستند! آفرودایت از اینکه زیبایی الهی اون رو با یه دختر فانی مقایسه می‌کردن اونقدر به خشم اومد که تصمیم گرفت با یه نقشه شیطانی سایکو رو به شدت تحقیر کنه و دوباره قدرت خودش رو به انسان‌ها ثابت کنه
آفرودایت از ازدواجش با آرس صاحب پسری خودپسند به نام اِروس (الهه عشق) شده بود که این اروس با تیر و کمان جادویی که داشت با پرتاب تیر های طلایی به قلب هر دو نفری که اراده می‌کرد اون‌ها رو عاشق هم می‌کرد آفرودایت از پسرش خواست که بدچهره ترین و هیولا صفت ترین مرد دنیا رو پیدا کنه یا حتی یه حیوان مثل خوک رو... و کاری که سایکو دیوانه وار عاشق بشه و از این طریق بین مردم حقیر و بد نام بشه اروس اطاعت می‌کنه و میره تا خواسته‌ی مادرش رو به انجام برسونه از طرف دیگه کاهنان معبد آفرودایت از خشم الهه نسبت به دختر اطلاع داشتن و برای سایکو پیشگویی می‌کنند که سرنوشتت بالای صخره‌‌ای با هیولایی بالدار گره می‌خوره پدر و مادر سایکو اون رو بالای اون صخره می‌برن (چون سایکو به عنوان خود آفرودایت شهرت پیدا کرده بود دیگه کسی حاضر نمیشد همسرش بشه و عملا اون رو پرستش می‌کردن!!!) وقتی سایکو بالای صخره منتظر هیولای بالدار بود از فکر کردن به سرنوشتش با یه موجود خبیث ترسید و از سر غم و غصه از صخره پایین پرید تا به زندگیش پایان بده...
اما وقتی سایکو چشماش رو باز کرد کاملا صحیح و سالم پایین دره فرود اومده بود و به جای جهان زیرین خودش رو توی یه قصر باشکوه با خدمه‌ی نامرئی و هر امکاناتی که نیاز داشت پیدا کرد سایکو به دنبال صاحب قصر داخل رفت اما داخل قصر برعکس بیرونش هیچ‌ زیبایی نداشت درواقع جز تاریکی هیچ چیز دیگه‌ای معلوم نبود قبل از اینکه شمعی روشن کنه تا بهار ببینه، صاحب قصر از دل تاریکی با سایکو حرف میزنه اون همه چیز رو راجب خشم الهه برای سایکو تعریف می‌کنه و بهش میگه اگه از این قصر بیرون بری آفرودایت اون رو نابود می‌کنه در عوض می‌تونه اینجا توی این قصر بمونه اگه همسر صاحب قصر بشه سایکو با دو دلی قبول می‌کنه اما صاحب قصر یه شرط دیگه هم برای سایکو می‌زاره «هیچوقت حق نداره هیچ شمعی روشن کنه یا نوری رو به داخل قصر بیاره!» صاحب قصر وقتی راجب چهره‌ی وحشتناک خودش برای سایکو میگه توافق می‌کنن که قصر رو تاریک نگه دارن تا سایکو چهره مرد رو نبینه و در عوض اون هم امنیت سایکو رو تا وقتی که قوانین رو رعایت کنه فراهم می‌کنه