https://eitaa.com/station34/948
نظرم عوض شد سوالاتش خیلی مفهومی و عمیقه و من جواب خودمم نمیدونم...
ولی به جاش تو دفترچه خاطراتم راجع به خوم جواب میدم چون خیلی خوبن😭✨
ترآنه
___________
😭😭😭😭😭😭😭💔
غمگینم
دارم کمرنگ میشم من تو ایستگاه یه زمانی بیشترین تعداد پیام ها رو داشتم ولی حالا
همش به خودم میگم باید کنار بکشم تا تازه واردا و گرینی ها بیان وسط
ولی هعب.
غمگینم
#ویدار
___________
ایستگاه بدون شماها اصلا ایستگاه نیست 😭😭
منم دلم برای همهتون تنگ شده 😭😭😭
از یه طرف هم دلم نمیاد بدون بچه های دیگه و قدیمی ها پیام بدم.
یه حسی بهم میگه ایستگاه دیگه قرار نیست به ددران طلاییش برگرده. شاید الان دوران نقرهایه.
ولی من مال دوران طلاییم و نمیتونم تو این دوران دووم بیارم.
من تو این دوران سرخ و قرمز نیستم، خاکستری ام...
#ویدار
___________
منم همینطور. میترسم بعد یه مدت دیگه اینجا اونجایی نباشه که ما با هم بودیم.....
بزارین براتون در میان طوفان رو بفرستم
نمیدونم قبلا فرستادم یا نه فکر کنم تو اون یکی کانال هست
یه لحظه-
Unknown Artist-1308352768_-1751077920.mp3
زمان:
حجم:
10.2M
درمیان طوفان (۸۰-۱۳۷۹)
موسیقی متن: Hasta Siempre چگوارا
در میان طوفان
چون تیره شد نور امید
یاد آریم سرود دیروز
چونگرمای نور خورشید
دیروز امید پریدن
بالا رفتن و رسیدن
راهی که با هم پیمودیم
دیروزی که با هم بودیم
در کوران پاییز
دستمان به دست هم بود
میبستیم پیمان یاری
قلبمان گواهمان بود
که تا خورشید فروزان
از آسمان ها برآید
با هم دنیا را بسازیم سبز و آزاد گرم و زیبا
لاله ها سرودند
آسمان در انتظار است
بر زمین امید رویش
در ارزوی بهار است
فردا صد ستاره روید
از آسمان ها بریزد
فردا از قلب ظلمت ها نور گرمی برمیخیزد
چون نور لحظه ها گذشتند
دستمان از هم جدا شد
رفتیم در دل نور پیمان
ابر و دریا گریه کردند
امروز هر گوشه ی دنیا
گر با همیم و گر تنها
با هم همراه و هم پیمان ره پیماییم سوی فردا
فردا صد ستاره روید
از آسمان ها بریزد
فردا از قلب ظلمت ها
نور گرمی برمیخیزد
ایستگاه 34 🇮🇷
درمیان طوفان (۸۰-۱۳۷۹) موسیقی متن: Hasta Siempre چگوارا در میان طوفان چون تی
این سرودیه که دانشآموزا خودشون نوشتن
ایستگاه 34 🇮🇷
بگید خوشگل شده🥺🥺 پ.ن.اولین کارمه
ژپدیدییممسمسوسوسممسمسپس یکیم از اینا واسه من بدوزه 😭😭😭😭✨✨❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
هدایت شده از "Sunrise" and other life problems🚮
من که خونه تنها باشم میرقصم:
هدایت شده از کتابخانه✯خنجرداران📚🗡️
افسرده چیه من دارم سوالات فیزیک رو با آهتگ طرح میکنم..😂
https://eitaa.com/station34/943
باهوش، بازیگر، (یه کوچولوووو) خودخواه
مخفی کاری و رد و بدل کردن اطلاعات
اجبار، به خاطر دین یه نفر به گردنم، کاری رو انجام بدم که نمیخوام.
یه دورانی خیلی سخت بود و تو فقر بودم و وقتی وضعم خوب شد، سنم کم بود اما مجبور شدم بزرگ بشم.
از وقتی که یادمه، ولی وقتی که این آزارم داد زمانی بود که به خاطر یه تظاهر نتونستم سوارکاری و شمشیرزنی رو یاد بگیرم
زخم هام من رو قوی کردن.
اعتماد، اینکه یه نفر رو داشته باشی که توی این سلسله مراتب پر از دسیسه با تمام وجود بهش اعتماد داشته باشی.
تبعیض، شایدم حرص و طمع.
اگه واقعا تلاش کنم اتفاقی که میخوام میفته یا جلوی یه اتفاقو میگیرم. اما بعضی اوقات باید رها کرد
خودم و خانوادهام. مهمتر از اینا؟
عشقو دیدم، ولی نمیدونم واقعیه یا نه.
برای دوستم چهکار میکنم یعنی؟ تمام تلاشم رو برای کمک بهش تا جایی که در حیطه توانم باشه
تلاش برای چیزی که میخوام، درسته که خودم میدونم به دست اوردن هر چیزی یه دروغ بزرگ در حق خودمه، ولی معنیش این نیست که تلاش نکنم.
نمیدونم، شاید چهره جعلی که توی اجتماع ساختم، چون برام مثل یه شیشه ترک خوردس که برای شکستن به یه ضربه کوچیک نیاز داره.
همون حس بقا و شاید به خاطر جبرلن کارایی که خانوادهای که منو به فرزندی گرفتن برام انجام دادن. هرچند یکی از تراسم اینه که به خاطر دین مجبور به انجام کاری بشم و تقریبا این ترسم اتفاق افتاده...
#کرم_کتاب