ایستگاه 34
زنگ بزن آنابث، اون حتما میدونه
حس میکنم ما نیاز به یه فرزند آتنای شخصی داریم
ایستگاه 34
حس میکنم ما نیاز به یه فرزند آتنای شخصی داریم
که قابل حمل هم باشه
تو جیب هم جا بشه😀😀🤝
May 11
ناشناس:
نه حقش نبود....
ارزشش را داشت؟ از شما دیگر بعید بود معلوم است که نه هیچ معامله ای با رود مرگ و زندگی ارزشش را ندارد
جیک حالا خواب است بیدار که شد به او می گویم برایتان نامه بنویسد
جیک کم می خوابد، کم غذا می خورد، و کم می خندد اما او با وجود روح نداشتنش با احساس ترین کسی است که می شناسم
#ویدار
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
مهم نیست چند نفر مثل جیک فدا بشن جنگ هیچوقت عادلانه نبوده😔
جیک بیچاره اولین نفر نیست و احتمالا آخرین نفر هم نخواهد بود
فقط کنارش بمون هرکاری که میتونی بکن تا از دردش کم بشه یا حداقل بتونه تحمل کنه و دووم بیاره🥺
هنوز هم امیدی هست...
°°°°°°°°°°°°°°°°
راستی شما دو از جنگجویان دره ارواح هستید یا جنگل جادو؟
خیلی جوابش مهمه ما با جنگلی ها رابطه اصلا خوبی نداریم ولی خب آگیا و دار دسته اش در دره ارواح هم پیمانان ما هستند
#ویدار
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
اصل و نسب ما به خدایان المپ برمیگرده🌊🔥
نگران نباشید میتونید توی نبرد ها روی ما حساب کنید!!!
ناشناس:
بسیار خوب از همنشینی با شما بسیار لذت بردم، باید برم ماریا مرا احضار کرده و جیک هم باید بیدار کنم
بعدا دوباره با شما تماس برقرار خواهم کرد...
رفاقتتان پاینده باد...
*لخ لخ کنان به سوی جیک رفتن*
#ویدار
•°•°•°•°•°•°•°•°•
ما هم همینطور 🥺
براتون آرزوی موفقیت میکنم ویدار و جیک عزیز
منتظر خبرای خوب هستم🌊
ایستگاه 34
ناشناس: نه حقش نبود.... ارزشش را داشت؟ از شما دیگر بعید بود معلوم است که نه هیچ معامله ای با رود مر
هر نبردی (حس میکنم داریم برای خودمون کار میتراشیم)؛
ایستگاه 34
ناشناس: بسیار خوب از همنشینی با شما بسیار لذت بردم، باید برم ماریا مرا احضار کرده و جیک هم باید بید
*داد زدن از فاصلهی نه چندان نزدیک*
مراقب زخم چاقو باش!!! خیلی تحرک نکن ممکنه بخیههاش باز بشه
*پایین آوردن صدا*
کاش میشد یه ذره قدرت درمانگری روش استفاده میکردم... و یه امبروژا هم بهش میدادم ببره
تا حالا شده گروهو باز کنین و پیاما رو بخونین و با خودتون بگین: «خلل الجالق! این آدرین چقدر آدم رندومیه!!!»؟؟
ایستگاه 34
هر نبردی (حس میکنم داریم برای خودمون کار میتراشیم)؛
اشکال نداره خوش میگذره-