🔘 داستان کوتاه
🔹اول راهنمایی یه رفیق داشتم که با هم مدرسه می رفتیم. خونه شون دو تا کوچه با ما فاصله داشت. من هر روز ساعت هفت صبح، صبحونه خورده یا نخورده از خونه می زدم بیرون...زنگ مدرسه ساعت هفت و نیم می خورد.
🔸از خونه مون تا مدرسه بیست دقیقه راه بود. می رفتم دَم در خونه ی رفیقم دنبالش،در خونه شون رو می زدم آقا تازه از خواب بیدار می شد. همین طور که خمیازه می کشید می گفت الان میام. با خون سردی لباس می پوشید، صبحونه می خورد، به موهای وزوزیش ژل می زد. هر بار صداش می زدم و می گفتم کجایی دیر شد فقط یه کلمه رو تکرار می کرد. اومدم ... اومدم. ساعت هفت و نیم تازه تشریف فرما می شد. تا وقتی به مدرسه برسیم از استرس سکته می کردم چون می دونستم اگهناظم مدرسه ما رو ببینه و نتونیم یواشکی بریم تو صف، یه تو گوشی مهمونش هستیم. هفته ای دو سه تا تو گوشی رو می خوردیم. به من و رفیقم می گفت کنار هم وایسیم، خودش رو به رومون بود. با دست راستش می زد تو گوش چپ من، با دست چپش می زد تو گوش راست اون.
🔹هر بار تو گوشی میخوردیم رو می کرد بهم و میگفت به جون هر چی مَرده از فردا زودتر بیدار میشم. نمی دونم چرا با این قسم های دروغش نسل ما مردا منقرض نشد. این داستان چند ماه تکرار شد و من برای اشتباه یکی دیگه بارها و بارها تنبیه شدم.
🔸دوست نداشتم تنها برم مدرسه، تو عالم رفاقت درست نبود به خاطر یه تو گوشی قرار هر روزمون رو بی خیال بشم. یه روز که داشتیم می رفتیم مدرسه، صد متر مونده بود به مدرسه بهش گفتم صبر کن من یه خودکار بخرم بیام، خودکار رو که خریدم دیدم نیست. از دور دیدم وارد مدرسه شد.
🔹چند دقیقه هم برام صبر نکرد.صبر نکرد چون نمی خواست به خاطر من چند دقیقه دیر برسه مدرسه، نمی خواست به خاطر من حتی یه تو گوشی بخوره! اون از چشم ناظم در رفت و من نه!
🔸اون روز تنها تو گوشی خوردم. نوش جونم مهم نبود دیگه درد نداشت ولی یه چی رو فهمیدم. اینکه تو زندگی برای همه ی ما حداقل یک بار اتفاق افتاده که به خاطر اشتباه دیگران تنبیه بشیم؛ اما باور کنید این تنبیه شدن نیست که درد داره، اون چیزی که درد داره این هست که بفهمی کسی که به خاطر اشتباهاتش مدت ها زجر کشیدی حاضر نیست یه بار، فقط یه بار جای تو باشه... برای همین درد هست که خیلی از آدم ها تنها زندگی می کنن، تنها مدرسه میرن !
✍️ حسین حائریان
...
👆نوشته یاحی یا قیوم
نشر بدید تا کسی نخره ونپوشه
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸چند سال قبل از ظهور، بوی آن به مشام اهل معنویت میرسد🔸
یعقوب (ع) از کنعان با آن فاصله بسیار، به برادران و خویشانش گفت: «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»: من بوی یوسف را میشنوم، اگر مرا مسخره نمیکنید و دست نمیاندازید.
قرآن اشاره میکند که بزرگان عالم نمیتوانند همۀ آنچه را که احساس میکنند با مردم مطرح کنند. مردم ظرفیت شنیدن احساسات بزرگان را ندارند. اگر بزرگان آنچه را درک میکنند به مردم منتقل کنند، مردم آنها را مسخره خواهند کرد. به همین جهت میگوید: «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»
امام زمان (عج) وقتی میخواهند پا بگذارند در رکاب، چند سال مانده به ظهورشان، آنهایی که عاشقش هستند از فاصلۀ دور بویش را میشنوند!
آدم بو میبرد.
شامۀ انسان اگر زکام نباشد و قدری روحانیت در او باشد، بوی ظهور را آرام آرام استشمام میکند.
@haerishirazi
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیتالله حائری شیرازی🔹
🔸ظهور بر دل🔸
امام زمان (عج) اگر غايب مىشود
ابتدا در دلها غايب مىشود
و بعد از آن در جامعه
و اگر ظاهر مىشود
ابتدا بر دلها ظاهر مىشود
و بعد از آن بر جامعه.
@haerishirazi