eitaa logo
استیکر1و1
303 دنبال‌کننده
331 عکس
733 ویدیو
4 فایل
🚀 @stickernew کانال 📡 @atresalavat کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرخاص
💞ماجرای عجیب دختر ارمنی💞 ❇️یکی از شاگردان مرحوم آیت الله بهبهانی چنین نقل می کند: روزی در صحن شریف حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) پای درس استادمان نشسته بودیم، ناگاه مرد زائر غریبی که لباس اهل آذربایجان را به تن داشت، سراغ آیت الله بهبهانی آمد و سلام کرد و سپس کیسه ای که در آن مقدار زیادی از زیور آلات زنانه بود به ایشان داد و گفت: به هر صورت که می دانید، مصرف نمایید. استاد از ایشان سؤال کرد: اینها چیست و کجا بوده؟ آن مرد حکایت عجیبی را دراین باره نقل کرد وگفت: 🔻من اهل شیروان هستم. چندین سال پیش برای تجارت به یکی از شهرهای روسیه سفر کردم ؛ و مال زیادی هم داشتم. یکروز چشمم افتاد به دختری زیبا که دلم را برد و به خاطر او آرامشم را از دست دادم، کم کم اختیار از دستم خارج شد به سراغ خانواده آن دختر رفتم. خانواده او از سرشناسان و اشراف نصاری بودند اما، به هر حال از دختر آنها خواستگاری کردم، جواب آنها این بود که از نظر ما، تو هیچ عیبی نداری جز آنکه به مذهب ما نیستی، اگر حاضر باشی مسیحی شوی دخترمان را به عقد تو در خواهیم آورد. ناراحت و غمزده از منزل آنها بیرون آمدم، چون برای من شرطی گذاشته بودند که نمی توانستم به آن عمل کنم. هر چه می گذشت، عشق و محبت من به آن دختر بیشتر می شد به گونه ای که از کار و زندگی باز مانده بودم، چون دیدم کارم به آشفتگی کشیده شده و راهی جز بهم ریختگی زندگی و هلاکت ندارم، لذا با خود گفتم: ظاهرا نصرانی می شوم . روی این فکر تظاهر به مسیحیت کرده و به سراغ آنها رفتم و به ظاهر از اسلام اظهار برائت کردم. آنها هم دختر خود را به عقد من در آوردند. مدتی گذشت آتش محبت و عشق من فروکش کرد و بر کار مذموم خود که می دانستم سرانجامی جز آتش جهنم ندارد، سخت پشیمان شدم دائماً خود را بر این کار ملامت می کردم. نه راهی برای بازگشت به وطن خود داشتم و نه اقامت در آنجا و عمل به آئین مسیحیت برایم ممکن بود. سينه ام تنگ شد. از شریعت اسلام چیزی در من یافت نمی شد؛ بغیر از گریستن بر امام حسین علیه السلام. محبت زیادی به آن حضرت داشتم و دائماً مصائب آن مظلوم را بیاد می آوردم و گریه می کردم. همسرم از ديدن اين حالت تعجب می كرد، چون علت گریه های مرا نمی دانست،از سبب گریه من می پرسید اما، نمی توانستم به او جوابی بدهم. 🔺سرانجام روزی با توکل به خدا، تصمیم گرفتم حقیقت را برای او بیان کنم به او گفتم: من به مذهبم اسلام، همچنان پای بندم و تنها برای وصال تو، تظاهر به نصرانیت کردم و علت گریه هایم را به او گفتم! همینکه همسرم اسم دلربای ❤️امام حسین علیه السلام را شنید، نور اسلام در قلبش ظاهر شد و گویا نام شریف امام حسین (علیه السلام) شیاطین وجودش را سوزاند او بلافاصله، اسلام را پذیرفت و مسلمان شد و در گریه بر امام حسین (علیه السلام) با من همراهی می کرد و سیرت او هم مانند صورتش، دل آرا و باطنش مثل ظاهرش پاک گردید. ▫️روزی به او گفتم: بیا وسائلمان را جمع کنیم و مخفیانه به کربلا برویم تا به آسانی بتوانیم به وظایف دینی خود عمل کنیم و در آنجا ساکن شویم. او پیشنهاد مرا پسندید، قرار شد به کربلا بیائیم، و شروع کردیم به تهیه لوازم سفر. اما چیزی نگذشت که همسرم به بیماری شدیدی مبتلا شد و از دنیا رفت، پس خانواده اوجمع شدند؛ و او را به شیوه مسیحیت تجهیز کرده و او را طبق آئین خود با همه زیور آلاتش در قبرستان نصاری دفن کردند. ▪️حزن و اندوه من زياد شد و با خود گفتم: شب مي روم و جسد او را بيرون مي آورم و به كربلا برده و در آنجا دفن مي كنم. نیمه های شب به قبرستان نصاری رفتم قبر همسرم را شکافتم اما در قبر او مردی ریش تراشیده و با شاربهای بلند دیدم خیلی برایم عجیب بود، این کیست که در قبر همسرم دفن شده؟! در فکر بودم که بدن همسرم چه شده است؟ در همان حال خواب بر چشمانم غلبه کرد در عالم رویا به من گفتند: دل خوش دار و ناراحت مباش که ملائکه جسد همسرت را به کربلا حمل کردند و در میان صحن شریف اباعبدالله، پائین پا نزدیک مناره کاشی، دفن کردند و اين جسد یکی از مأموران مالیات حکومت است؛ که امروز او را در آنجا دفن کرده بودند آوردند در قبر همسر تو و جای آنها را جابجا کردند. ▫️خوشحال و شادمان از خواب بیدار شدم. وفورا عازم كربلا شدم و خداوند مرا موفق به زيارت آن حضرت نمود. از خدام صحن مقدس سؤال كردم در فلان روز پاي مناره چه كسی دفن كرديد؟ گفتند: فلان عشار. قصه خود را براي آنها نقل كردم، پس قبر را شكافتند، چون داخل قبر شدم، ديدم همسرم بهمان طوريكه در شهر خودش او را به خاك سپرده بودند ميان قبر خوابيده، زيورآلات او را از او جدا کردم و برداشتم و به شما تقديم مي كنم. 🔻آیت الله بهبهانی زیور آلات را قبول کردند و آنها را صرف فقرای آن بلاد نمودند. 📗 منتخب التواریخ ص847 صلی الله علیک یا اباعبدالله # 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمـده‌ایم‌ زندگی ڪنیم‌ تا قیمت‌ پیدا ڪنیم؛نـہ‌ اینکہ‌ بـٰا هر قیمتی زندگی ڪنیم! زندگـی ما حڪایت‌ یـخ‌ فروشی است‌ کہ‌ از او پرسیـدنـد فروختـی؟ گفت‌ نـہ‌؛ ولـی تمـٰام‌ شـد...)🌱! ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرخاص
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 من یک زن غسال هستم . اسمم رو نمیگم تا خودم راحت تر باشم. تا دیپلم درس خواندم و بامراجعه به شهرداری توی تهران غسال شدم . دستی برقلم داشته ودارم .نمیدونم خوب یابد ولی مینویسم. چندسالی هست غسال هستم .اوایل جایی شغلم رونمیگفتم اما حالا همه جا میگم والبته جایی هم نمیرم چون کرونا کاری کرد که ما اصلا وقت سرخاروندن هم نداریم. اسم کرونا اومد .خیلی هارو غسل دادم پیر جوان کودک .همه یک دفتر خاطره بوده وهستند .من خیلی مقید ومذهبی نیستم واوایل وقبل ازشغلم درحد یک نماز وروزه بودم وحجاب کم. میدونید چیه خواستم بگم چندساله جز کرونا یه چیز دیگم اومده اونم بی حیایی هست . وحشتناکه . خیلی ازخانم هارو که غسل میدم دیگه نور ندارن .دیگه انگار طاهر نیستند.دیگه انگار قشنگ نیستند. زنانی که ناخن های قشنگون رو باید بکنم .و ژِل هایی که روزی مثلا باهاش زیبا میشدند وخداتومن پول خرج زیبایی کرده بودند ، انگار حالا توی سنگ سرد غسالخانه چقدر زشت وبی نور میشوند.انگار تتوها رموز شیاطین هستند. نمیدونم میتونم حرفهایم رو برسونم یانه؟ باورکنید من آدم مذهبی نیستم اما زنان خوب وبد را تشخیص میدم ووقتی میپرسم میبینم حدسم درست بوده .نه فکرکنید ازتتو وژل؟! نه اصلا. از نوری که نیست .ازتاریکی .از انرژی که دستم به کارنمیرود .از حال بدخودم وهمکارام ازبوی گند گناه.از صدای شنیدن عذاب وخیلی چیزها. دختران وخواهران ومادران من نه امربه معروف بلدم ونه نهی ازمنکر ونه میدانم چی خوب هست وچی بد اما!!!! حیا داشته باشیم . توی هرپوششی .هر اعتقادی .هر دین ومذهبی .مواظب زبان هایمان باشیم .زبانمان بی حیا نشود...دل بشکند.قضاوت کند.دروغ بگوید.تهمت بزند.غیبت کند.وای ازدست این زبان . یه خاطره یادم آمد زنی را اوردن بسیار مومنه بود .خانواده اش هم از مومنین خیلی خیلی باکمالات . دعا میخواندن وقرآن .اما دستم به کارنمیرفت .مدام صلوات میفرستادم .دلم به کارنمیرفت .همکارم هم همینو میگفت .با بدبختی کار را که تمام کردیم از خواهرش که دیگر نای جیغ کشیدن نداشت پرسیدم چطوری بود به اندازه یک کتاب ازش تعریف کرد اما میدانستم چیزی دیگری وسط هست .گفتم خانم تا دفن نشده برید رضایت بگیرید یا دلی شکسته یا قضاوتی ناحق. رفت و چندروز بعد آمدوگفت .کسی پیش خواهرم که خودش ازمومنین بود وبسیار ادم صادقی بود ابروی کسی روبرده بود وبه قول خودمان تخریب کرده بود.خواهرم هم چون حوصله بحث وجدل نداشت فقط بابی محلی و جواب تلفن ندادن ارتباط خودش را بااون خانم قطع کرده بود. !!!!!! همین . گفت دیروز همان خانم بهم گفته من جواب همان بی محلی ها وسکوت ناحق را واگذار کردم به خدا. !!!!! ونمیگذرم ازحقم!!!!! حالا شما ازکجا فهمیدی که خواهرم قضاوت توی ذهنش کرده بوده؟؟؟ گفتم نور نداشت هرچند ظاهرا نورانی بودولی تاریک تاریک بود!!! پس فقط باحیا باشیم .چشمانمان . گوشمان .دست وپا وفکرمان .حیا اگرباشد همه چیز درست میشود.من توی غسالی یاد گرفتم همه چیز دردنیا وآخرت به حیا برمیگردد.حیا باشد گناه نمیکنیم .ابرو نمیبریم .بی احترامی نمیکنیم .قضاوت نمیکنیم .وخیلی چیزها. حیا اگرباشد خودمان را اینقدر مفت درچنگال هوس نمی اندازیم تا موقع رفتن حتی نوری برای ورود به قبرهم نداشته باشیم... من یک غسال هستم . برای همه زندگی برنامه دارید .درست وخیلی خوب.برنامه ای برای غسالخانه هم بگذارید. دیر یازود آماده باشیم . کاش نورانی نورانی باشیم.... ...کانال عطر1و1 ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حرف های خصوصی
نرگسی های باغچه به گل نشسته اند ولی دلهای ما هنوز خزان زده ی فراق توست ، مهدی جان از کوه تا جنگل.. از بیابان تا دریا.. از دشت تا درّه.. تمامِ زمین زیرِ پای توست یا صاحب الزّمان! حیف نیست؟! که در قریه‌ی کوچکِ قلبم.. جای قدم‌های تو خالی باشد... می خواهم دعوتت کنم.. بیا قدم به خاکِ خشکِ چشمِ من بگذار! ای بارانِ نم نم.. ای چشمه‌ی زلال.... 🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃 مرکز کانال عطر1و1 عطرخاص مطالب در مورد گل سرسبد عالم هستی گل نرگس گل زهرا سلام الله علیها امام زمان مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه می باشد 🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃 https://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا