هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
✅#شرکت_رایان_رهنما با 18 سال سابقه🇮🇷
✅#وارد_کننده لپتاپ های استوک و آکبند🏅
✅#قیمت ها فوق العاده/#کیفیت مطمئن♻️
✅مهلت #تست 7 روزه بدون قید و شرط⏰
✅ارائه بیش از #یکصد_مدل لپتاپ روز 💻
🔵توی هر خونه ای یه #لپتاپ لازمه 😍
🔵اینجا کلی #لپتاپ زیبا و ارزون هس🤩
🔵ما قدردان #اعتماد شما عزیزان هستیم ☺️
🔴ارائه لپتاپ به #خانواده_عزیز_شهدا بدون دریافت سود ( کسر 7 درصد ) انجام میشود 🙏
https://eitaa.com/joinchat/4214226998C95c1fe0815
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
♨️درآمد زایی میلیونی از ایتا🤑
🤝سلام من #سید_محمد_وحیدی هستم یک #مدرس👨🏫 بزرگ برای #درآمد زایی💸 در ایتام فقط کافیه بهم #اعتماد✅ کنید بقیشو به من بسپارید😍👇
🔷🔸همه تجربیاتمو اینجا به صورت کاملا رایگان💯 براتون میزارم 🦋👇
https://eitaa.com/joinchat/3529113897Cd33baa08d4
🚨عجله کن منتظر چی هستی👆🏃♂
هدایت شده از حامیان پورمحمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ شهید رئیسی اینگونه بود...
❌زبانتهدیدوباتوم جایی درفرهنگندارد
☑️ فرهنگ، زبانِ #لطافت و #رضایت است اما عدهای زبان #اعتماد را اشتباه گرفتند با زبان #باتوم.
☑️اگر زبان فرهنگ خودش را با زبان #باتوم عوض کند، جوابش #فحش است.
☑️ در دورهای ناچار بودم در سخت ترین مسئولیت های تلخ در برابر #منافقین «#اشدا علی الکفار و جاهد الکفار والمنافقین» باشم.
#همان_روز و #امروز میگویم که بر جوانان، زنان و دخترانمان #رحما باشیم.
#دولت_قرار
❅پایگاهمردمی حجةالاسلام پورمحمدی❅
🆔 @Mostafapourmohammadi_ir
هدایت شده از گسترده تبلیغاتی رادین
مادرم یه #پسرعمویی داشت به نام سعید،موقعی که کوچیک بودم هر وقت میومد خونه ما برام یه چیزی میخریدو منو توو #بغلش میگرفت و #نازم میکرد و میگفت ماشاءالله چه دختر خوشکلیه.
چند سالی از این قضیه گذشت و منم بزرگتر شدم،حالا پایه نهم بودم تا یه روز از مدرسه داشتم برمیگشتم یه مرتبه آقا سعید با ماشینش اومد گفت سارا سوار شو برسونمت.منم که کاملا بهش #اعتماد داشتم سوار ماشین شدم که یه مرتبه دیدم رفت سمت #خونه خودشون.
گفتم سعید آقا کجا داریم می ریم گفت سارا جان مامان بابات امروز ناهار اومدن خونه ما،اما تا #واردخونه شدم یه مرتبه سعید...😭😱👇🔥
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
سرگذشت تلخ و درد ناکم و نوشتم بیا بخون😔👆🔥
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
مادرم یه #پسرعمویی داشت بنام سعید،موقعی که کوچیک بودم هر وقت میومد خونه ما برام یه چیزی میخریدو منو توو #بغلش میگرفت و #نازم میکرد و میگفت ماشاءالله چه دختر خوشگلیه🥰
چند سالی از این قضیه گذشت و منم بزرگتر شدم
حالا پایه نهم بودم تا یه روز از مدرسه داشتم برمیگشتم یه مرتبه آقا سعید با ماشینش اومد گفت سارا سوار شو برسونمت.منم که کاملا بهش #اعتماد داشتم سوار ماشین شدم که یه مرتبه دیدم رفت سمت #خونه خودشون.!
گفتم سعید آقا کجا داریم میریم؟ گفت سارا جان مامان بابات امروز ناهار اومدن خونه ما، اما تا #واردخونه شدم یه مرتبه سعید...😭😱🔥
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
سرگذشت دردناکم رو نوشتم بیا بخون🥺🔥