eitaa logo
مامان حنای قصه گو
558 دنبال‌کننده
358 عکس
257 ویدیو
0 فایل
حنانه هستم کنشگر در عرصه تربیت کودک و روانشناسی کودکان😊 جهت ارتباط با مامان حنای قصه گو : [https://harfeto.timefriend.net/17247593463007] کانال تبلیغات بسیار ارزان مامان حنا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1645937467Cfb593cb17c
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️اگر ما بگذاریم!⛔️ متأسفانه باید اقرار کنیم که در بسیاری از مواقع ما پدران و مادران هستیم که ناخواسته و با رفتارهای غلط خودمان جلوی رشد فرزندمان را در برخی امور می‌گیریم!!! یکی از این زمینه‌های رشد که ما از آن غافل هستیم و به آن توجه نمی‌کنیم، رشد است. خلاقیت در همه‌ی بچه‌ها وجود دارد اما معمولاً توسط رفتارهای نادرست ما به‌مرور خلاقیت در آنها کم‌رنگ‌تر می‌شود و درنهایت از بین می‌رود! همه‌ی کودکان خلاق هستند اگر ما: جلوی استقلال آنها را در کارهای خود نگیریم به سؤال‌هایشان مستقیم پاسخ ندهیم و بگذاریم خودشان فکر کنند جلوی خیال‌پردازی آنها را نگیریم کارهای خلاقانه‌ی آنها را تحویل بگیریم به آنها مسئولیت بدهیم اجازه ریسک کردن و آزمون و خطا در کارهای مختلف به آنها بدهیم و... eitaa.com/story555
❤️قصه شب❤️
❤️داستان چه کسی زنگ را به گردن گربه می اندازد خانواده ی موش ها در یک نانوایی زندگی میکردند و از نان ها و کیک ها تغذیه میکردند.🐭 نانوا همه ی راه ها را برای بیرون کردن موش ها از نانوایی اش امتحان کرده بود و موفق نشده بود. تا اینکه روزی تصمیم گرفت دشمن اصلی موش ها یعنی "گربه" را به نانوایی بیاورد تا بلکه موش ها را بگیرد.🐀 آن شب گربه به نانوایی آمد و چندتایی از موش های کوچولو را گرفت و آقای نانوا آنها را از آنجا بیرون برد.🐁 همه ی موش ها که نگران شده بودند سریع بک جلسه گداشتند تا تصمیم بگیرند چطور از دست گربه فرار کنند. در جلسه هرکدام از موش ها چیزی گفت و در نهایت تصمیم گرفتند تا یک زنگوله به گردن گربه بیندازند تا هروقت گربه حرکت کرد صدای آن را بشنوند.🐁🐁🐈‍⬛️ یکی از موش های پیر گفت: "حالا چه کسی حاضر است این زنگوله را به گردن گربه بیندازد؟" همه ی موش ها که از گربه خیلی میترسیدند سکوت کردند. تا بلاخره دو موش جوان و شجاع دستشان را بالا گرفتند و گفتند : "ما زنگوله را به گردن گربه می اندازیم." همه شجاعت آنها را تشویق کردند و برایشان دست زدند. فردا صبح یکی از موش ها جلوی گربه رفت و بلند به او گفت: "آهای آقای گربه! اگه میتونی منو بگیر." و تا گربه آمد او را بگید سریع شروع به دویدن کرد. گربه هم دنبال او دوید. موش سریع خودش را به یک سوراخ رساند و پرید داخل سوراخ. گربه هم به دنبال موش دوید و سرش را داخل سوراخ کرد و چون جثه اش یزرگ بود همانجا گیر گرد. در همین لحظه موش دومی سریع زنگوله را به گردن او انداخت. به این ترتیب هربار که گربه به آنها نزدیک میشد، موش ها زود صدای زنگوله را میشنیدند و فرار میکردند.🐈‍⬛️ eitaa.com/story555
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️از پرخوری کودک جلوگیری کنید:  درصورتی‌که کودک شما کمبود وزن دارد باید آن را به خوردن تشویق کرد اما این برای تمامی کودکان صادق نیست. درصورتی‌که فرزند شما وزن ایده‌آلی دارد، نباید آن را به پرخوری تشویق کنید eitaa.com/story555
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه هابابازی روابط بین پدیده ها را کشف کرده ونسبت به دنیای اطراف خود شناخت پیدامیکنند. بازی برای بچه ها یعنی زندگی😍 معرفی بازی جدید👇👇👇