eitaa logo
{اسـتورے گِـــࢪٰامْ}
423 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
27 فایل
•|اگࢪگناھ‌دوعالمـ‌بہ‌روۍ‌دوشــ‌مـنـ‌است خوشمـ‌کہ‌حضــ‌عَبــــاس‌؏ــرټ‌پردھ‌پوشــمنـ‌اسٺ|• °کـانال‌وقـف‌حضࢪت‌عبــاس؏‌میباشد° 🌱🌸 • 🌸🍃 مدیࢪ↻ @majnone_alamdar_am خادم‌تبادݪ⇨⇦ @mohammad_9043 ناشناسمون: https://harfeto.timefriend.net/16313351553958
مشاهده در ایتا
دانلود
-سوپری محلمون "پوست پسته" میفروشه کیلویی ١٠ هزار تومن! . -ازش پرسیدم پوست پستھ چه صیغه ایه دیگه؟!😳😧 -میگه: یڪی اینڪه قاطی پسته ها ڪنی بزاری جلو مهمون که زیاد نشون بده😎 -دوم اینکه بزاری جلو در خونه قاطی آشغالا که مردم فکرکنن پسته خوردین.😋😏 -ازین زاویھ نگاه بھ قضیه نڪردھ بودم. دیدم راس میگه ٧_٨ ڪیلو خریدمـــــ😂 😌  -یڪی از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» می گوید: من به اتفاق دوستم به خانه سلمان فارسی رفتیم و مدتی نشستیم. هنگام غذا فرا رسید.🍛 سلمان گفت: -اگر نبود آنکه رسول خدا از تکلف و خویشتن را به زحمت افکندن نهی کرده است، برایتان غذای خوبترے فراهم می ڪردم.☺️🌹 سپس برخاست و مقداری نان معمولی و نمک آورد و جلوی مهمانان گذاشت.🍞‌ رفیقم گفت: -کاش همراه این نمک، مقداری سعتر (مرزه و آویشن) بود!😕 سلمان رفت و ظرف آب خویش را گرو گذاشت و کمی مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد🍃 وقتی غذا خوردیم، دوستم گفت: - خدا را شکر که به روزی خدا قانعیم!🤲 سلمان گفت: - اگر به رزق خدا قانع بودی، الآن ظرف آب من ‌در گرو نبود!. همچنین در احادیث اهل بیت داریم ڪھ «لا تَکلّفوا لِلضّیف» برای پذیرایی از مهمان، خود را بیش از حد توان، به زحمت و مشقت نیندازید.🌺🌿 📚میزان الحکمه، ج5، ص525 📚کنز العمّال، ج16، ص248 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @storygram_313 ╚═ ⚘════⚘ ═╝
-مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. 👱🏻‍♀ -کشاورز گفت: برو در آن نقطه بایست.من سه گاو نر را آزاد می کنم.🐂 - اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. -مرد قبول کرد. -در طویله اولی که از بقیه طویله ها بزرگتر بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد.🐂 - گاو با سم به زمین می کوبید، . جوان ترسید و خود را کنار کشید تا گاو از کنارش گذشت.😰 -دومین در طویله که کوچکتر بود، باز شد گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت می کرد از طویله خارج شد، -جوان باز ترسید و😨 پیش خودش گفت: منطق می گوید این را ولش کنم، چون گاو بعدی کوچکتر است . این ارزش جنگیدن ندارد. -سومین در طویله باز شد و همانطور که فکر می کرد گاوی که بیرون آمد،ضعیف ترین و کوچکترن گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود!! -پس لبخندی زد 😌و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد - امادر ڪمال ناباوری گاو دم نداشت!!!😁😁 - با موانعی که سر راه زندگیمان است با شجاعت مبارزه کنیم - گاهی با فکر به اینڪه فرصت بهتری پیش روست، فرصتهای کنونی را از بین نبریم. -امام علی ؏ میفرمایند: -فرصتهای خوب را در یابید ڪه فرصتها همچون ابر میگذرنــــــــــد.... ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @storygram_313 ╚═ ⚘════⚘ ═╝