جامعه بانوان استراتژیست
🔰زهرا جان! شما مرا نمیشناسید ولی من یکبار شما را دیدم .
🔹پارسال که روایت اربعینام در جشنواره راویا برگزیده شد، بهترین هدیهی نشست برایم آشنایی با شما بود.
آن روز آمدی بالای جلسهی ما نویسندهها نشستی. گفتی روزی که حاجقاسم شهید شد، مضیف سردار را در جنوب لبنان راه انداختی و برای خرج مضیف یک شب تا صبح ۸۰۰ تا صابون درست کردی و فروختی.
🔹از همان روز از جهاد نصف و نیمهی خودم شرمنده شدم.
عربی را مثل سیدحسن پرشور بر زبان میراندی و مترجم میماند چهطور این همه حرارت را کلمه کلمه به فارسی برگرداند.
گفتی بچه که بودی چادر سرمیکردی، خندیدی و دستت را هم شبیه چادر سرکردن تکان دادی. عروسکت را بغل میکردی تا خودت را شبیه زنهای ایرانی کنی که عکس امامخمینی به دست و کودک به بغل در تظاهرات شرکت میکردند.
گفتی مقاومت را از زنان ایران یاد گرفتی.
🔹از آن روز به بعد هرجا اسم شما را میشنیدم یا کلیپی از روایتگری شما از لبنان میدیدم، بی درنگ دلم غنج میرفت که ما نه فقط خطبههای آتشین زنان را توی کتابها خواندهایم بلکه زنده ماندیم و دیدیم.
از پارسال تا حالا این جمله که گفتید از ذهنم پاک نمیشود، من سخنرانی زیاد گوش دادم ولی باور کنید جملهی شما با همهی آنها فرق داشت، حق دارم فراموش نکنم.
🔹شما گفتید: ما صدای قدمهای امامزمان را در جنوب لبنان میشنویم، باید کارنامهی کارهایمان را به امامزمان روز ظهور نشان بدهیم، اگر فقط خود آقا میدید عیبی نداشت، کنارش شهدایی که خوب دویدند هم میبینند!
امروز توی گروههای مجازی میچرخیدم که یک دفعه اسم آشنایی به چشمم خورد.
امروز دیدم که شما و مردم لبنان در حال برگشت به خانههایتان بودید. رژیم آتشبس شصتروزِ اعلام کرده بود اما با تانکهای مرکاوا آماده بود جلوی ورود شما به خانههایتان را در زمان آتشبس بگیرد.
امروز دیدم شما بدون ذرهای ترس جلوی لولهی مرکاوا ایستادید و خطبه خواندید، انگار نه انگار این تانک اسرائیلی است، زهرا خانم نشست زنان نویسنده که نیست. شهادت به شما نزدیکتر از لبخند همیشگی روی لبتان بود.
امروز شما کنار همهی روایتهایتان از لبنان، روایت بزرگی را مخابره کردید که نیازی نیست توی کارنامهتان روزظهور به امامزمان نشان بدهید، من از همین امروز برای خوب دویدن شما و برای نشستن خودم، شرمندهام.
شما امروز مخابره کردید، سرزمین را مردان پس میگیرند و زنان نگهمیدارند.
انگار زهرا شدی که به اقتدا از نام مادرسادات، پرچم علی(علیهالسلام) را بلند کنی، هرچند بند بند بدنت را بشکافند و مجروحت کنند.
بیش از گذشته
دوستتدارم ابرقهرمان و شیرزن لبنانی.
دختری از اهالی ایران
به لبخند روی لبت قسم
زهرا جان روزی
دست در دست هم
وارد مسجدالاقصی میشویم.
و آن روز دیر نیست...
#برای_زهرا_قبیسی
✍بانو کشاورز
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies