🔸 تولد افراد مُخَنَّث، ریشه در گناه زنای ذهنیِ پدر دارد!
✅ پیامبر اعظم -صلّیاللهعلیهوآله- به امام علی -علیهالسلام- فرمودند:
💠 ﺑﺎ ﺷﻬﻮتِ زن دﯾﮕﺮی در ﺧﺎﻃﺮت ﺑﺎ زﻧﺖ ﺟﻤﺎع ﻣﮑﻦ ﮐﻪ ﻓﺮزﻧﺪ ﻣﺨﻨّﺚ آﯾﺪ.
📚 منبع: کتاب أمالی، شیخ صدوق، مجلس۸۴، بخشی از حدیث اول
🏴 بیست و یکم رمضان، سال #روز شهادت مولی الموحدین امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) بر همه حلالزادههای جهان تسلیت باد
📌 برای آشنایی بیشتر با مبحث تخصصی #زنای_ذهنی، جلسات مربوط به آن را در لینک زیر دانلود کنید یا از طریق سایت آپارات به صورت آنلاین #ببینید:
زنای ذهنی (۱)
📽 https://www.aparat.com/v/H80Es
زنای ذهنی (۲)
📽 http://www.aparat.com/v/DAer1
زنای ذهنی (۳)
📽 http://www.aparat.com/v/jhf2L
زنای ذهنی (۴)
📽 https://www.aparat.com/v/nxm42
زنای ذهنی (۵)
📽 https://www.aparat.com/v/9ogvr
زنای ذهنی (۶)
📽 https://www.aparat.com/v/8BbIq
زنای ذهنی (۷)
📽 https://www.aparat.com/v/BxoOq/
زنای ذهنی (۸)
📽 https://www.aparat.com/v/ZXV5x/
#کلبه_کرامت
#حدیث
📡 @HalalZadeha
✅ کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔹 اگر جامعهای سعی بر باطل داشته باشه، به سوی انحطاط رفته و نهایتاً دچار عذاب الهی خواهد شد.
🔹نمونهی این جوامع در قرآن، از قوم نوح و لوط یاد شده که اکثریت مردم اصرار بر اشتباه و امر غلط داشتند و سعی آنها بر باطل شکل گرفته بود.
🔹امروزه نیز جوامع بشری در یک سراشیبی تند و سعی بر باطل در مسائل مختلف، به سوی سقوط در حرکتند و این تغییر أنفسی، نتیجهای جز عذاب در پی نخواهد داشت.
🔹 از بزرگترین عذابها، مسئلهی از بین رفتن نسل بشر است! شیطان به انحاء مختلف در اولاد انسان شریک میشود و با #زنای_جسمی یا #زنای_ذهنی، نسل انسان تراز را لجام میزند و همانطور که قسم یاد کرده، مسئله #احتناک_ذریه را رقم خواهد زد.
🔹https://t.me/tadavomenasl_banojami
🔰 مجرد پشیمان
🔸تنها ۱۷ سال داشتم و هنوز کارنامه دیپلمم هم نیامده بود که اولین خواستگارم (علی)، سرزده و بدون اطلاع قبلی به منزلمان آمد. شاگرد پدرم بود و چند سالی بود که خانواده ما را میشناخت و مرا زیر نظر گرفته بود.
🔻آن روز پدر و مادرم اصلا نگذاشتند من به جلسه خواستگاریام وارد شوم. فقط اجازه یک سلام کردن در جمع را دادند و من از سالن پذیرایی خارج شدم؛ خودم را کاملا کودک احساس میکردم.
🔺حال اینکه ۳ سال پیش از آن با پسر دیگری به اسم (محسن) به صورت تلفنی دوست شده بودم و حاصل تلفن بازی سه ماههمان یک احساس قدرتمند عاشقانه در من نوجوان بود. رابطه نافرجامم در همان چهارده سالگی، با کشف ماجرا توسط مادرم و تنبیه بسیار شدیدم تمام شده بود. اما چیزی که تمام نمیشد حس عاشقانه من نسبت به محسن بود.
🔸خلاصه خواستگارم علی را به بهانه بچه بودنم و اینکه میخواهم دانشگاه بروم تا برای خودم خانمی بشوم رد کردم. او هم ۲-۳ سالی منتظرم ماند و پیگیری کرد و نهایتا وقتی دید به هیچ صراطی مستقیم نمیشوم، با دختر دیگری ازدواج کرد. عاقبت هم در یک تصادف با همسر باردارش کشته شدند.
🔻همان زمانها بود که ۲-۳ تا خواستگار دیگر هم آمد. من هنوز اما در خیال همان عشق چهارده سالگیم مانده بودم. تا اینکه دستم به اینترنت خانگی و یاهو مسنجر رسید...
🔺دیگر هرچه پول تو جیبی داشتم را هزینه میکردم تا کارت اینترنت بخرم و چت کنم و قرار بگذارم. همه قرارهایم هم نافرجام بود. تا بالاخره در ۲۳ سالگی همینطور که در اوهام خودم سر میکردم، در چت روم با پسری آشنا شدم که با همه فرق داشت. چه فرقی را حتما میگویم اما اول شرایط خودم را بگویم:
🔸از ابتدای دبیرستان با دوستانم قرار گذاشته بودیم که در ۲۴ سالگی ازدواج کنیم و الا ترشیده (این واژه مصطلح بود) میشویم. تا آن زمان هم باید لیسانسه باشیم و هم دستمان توی جیبمان رفته باشد. این قرار در ۱۳-۱۴ سالگی گذاشته شده بود و من مصمم بودم که به آن عمل کنم غافل از اینکه روزگار آنطور که من خیال ببافم پیش نخواهد رفت.
🔸اکنون دیگر من ۲۳ ساله بودم و تصمیم داشتم در ۲۴ سالگی عروس شوم. آن زمان بسیار زیبا و پرانگیزه، پر از حس غرور جوانی و پر از احساس زنانه بودم.
🔸هر خواستگار خوب و حتی عالی که داشتم را بدون بهانه تا به حال رد کرده بودم و ابدا التماسها و درخواستهای آنها و خانوادههایشان، نصیحت پدر و مادرم و دوستانم و فامیلم و هیچ حرفی برایم اهمیت نداشت و همه را ایگنور میکردم. انگار که کر و کور بودم.
میخواستم حالا که هم زیبا و خوش بر و رو هستم و هم پسران متعددی عاشقم هستند و هم تحصیلکرده و شاغل و پولدارم، خودم همسرم را انتخاب کنم. آن هم چه همسری؟
یک همسر مومن. براستی مگر خود من مومن بودم؟! تعریف من از ایمان چه بود؟
من که حتی چادرم را هم دراورده بودم و هرچه مد میشد به تن میکردم و آرایش غلیظ داشتم و مدام با پسران گوناگون #دِیت میرفتم. من که اهل نماز نبودم، من که #زنای_ذهنی (کراش) داشتم، چرا باید مرد زندگیام را مومن و شب زندهدار برای عبادت کردن میخواستم؟
🔸با همین غفلت و همین فانتزیها یک روز در چت روم با پسری آشنا شدم که برای رصد آمده بود.😱
من که حرفهایِ چت روم بودم، از نوع نوشتنش فهمیدم مبتدیست. به او در خصوصی پیام دادم و باب آشنایی ما از همینجا باز شد.
آدم بسیار صادقی بود.
در یک دانشکده نظامی درس میخواند و مهندس عمران بود.
من که دوست داشتم با یک آدم مومن آشنا شوم، حرف زدن با او جذبم میکرد😍.
اهل مخ زدن که نبود. خیلی با احتیاط حرف میزد.
کمکم تلفن مرا گرفت 😯و ماجرا از چت به تلفن کشید. و نهایتا بعد از چند ماه که همدیگر را دیدیم من عاشقش شدم🥰. خیلی نور بالا میزد. او هم ابتدا ابراز علاقه کرد و خیلی هم پیگیر بود. اما بعد که بیشتر یکدیگر را شناختیم، گفت ما به درد هم نمیخوریم و رفت😞.
برای من اما ماجرا همینجا تمام نشد... ۵ سال عاشقش ماندم🥺.
اون زن گرفت و بچه دار شدو من افسرده و تکیده شدم.😣
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies