خانهای خواهم ساخت
در کنار دریا
زیر پرتوی عشق
به دور از روانپریش.
یارَکم را کم کَمَک راهیِ راهِ غریب خواهمکرد
ربِ رحمتدهِ مرهم را همراهی خواهم کرد.
سبز خواهم شد،قدم به قدم؛
حال من خوب خواهد شد.
ما موجوداتی هستیم که از خودمان بیزاریم و خود را تخریب میکنیم. این یک عبارت اخلاقی نیست واقعیت است.
همه چیز به فنا رفته – مارک منسون
Peaceradio1/RadioMotlagh 150.mp3
زمان:
حجم:
17.72M
و ما همه بیهم
در این وطن بیخوابیم؛
@Hoshang_ebtehaj1398152 (1).mp3
زمان:
حجم:
1.38M
[در آن دوری و بدحالی،
نبودم از رخت خالی...]
「 سایهی فقر」
در عصر غایب
ایامی بر انسانیت گذشت
که جوان از کنار پیر گذشت و پیر چشم به قدمهایش گذاشت.
میغهای سیاه به راهروهای محنّت بشریت راه یافت
دلسوزی از چشمها گریزان شد
و مردمک مشکی به تاریکی مطلق ایمان آورد؛
تعصب بر غرور روز به روز افزون شد
و تکبر همگام با او هم مسیر شد.
تاریخچهی کمکهای کودکی در میان جلبکهای گمنام، نام گمگشته را به خود گرفت؛
یاقوت زمردین اشک از شاخه در حال خشکیدن بود
و ورقههای زمان یکی پس از دیگری در حال ریزش همچون برگ های خزان زده بودند.