eitaa logo
بخوان📖
85 دنبال‌کننده
210 عکس
9 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ما @Somayyeh71 هدف از ایجاد این کانال معرفی و امانت دادن کتاب در راستای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی است.
مشاهده در ایتا
دانلود
به چه درگهی بگویم همه شرح ماجرا را ؟ کرم تو گر نباشد که کرم کند گدا را ؟ فاوف لنا الکیل ... حلاوت و شیرینی دعا و عید پدرم فرمود اگر حتی صد فرزند برایم بود دوست داشتم بر هیچ یک نامی جز علی ننهم . جانم علی علی علی https://eitaa.com/study_brain
خوندید ؟؟؟؟؟ https://eitaa.com/study_brain
به کجای این شب تیره بیاویزم عبای ژنده ی خود را .....؟؟
راهرو ، یک باریکه ی سه متری بود که منتهی میشد به اتاق. در سفید رنگی که دستگیره ی نقره ای اش نشان اجازه ورود به اتاق بود ، روی در نصب بود . دیوار روبرو بجز چند وجب ، پنجره بود که نور اتاق را در طول روز تامین میکرد ؛ پنجره با دو ردیف پرده ضخیم و نازک حجاب گرفته بود تا مانع پردازش نور بر گونه ها و افکار ساکنینش باشد .... در جوار پنجره ای که ناقل صدای بلبل خرما ، گنجشک و بچه های قد و نیم قدی که دنبال توپ بازیگوشی میدویدند ، میزهای چرخ خیاطی و اتو و پارچه های رنگارنگ در طرح ها و ابعاد مختلف ، هنرمندی زن را به تصویر کشیده بودند ، گوشه ی اتاق پیرهن بلندی با گل های زنده که نوید بهار میداد بر تن مانکن کرده بودند ، برازنده ی بانویی گیس بافت شده با کلاهی بر سر ، که برای گشت و گذار در مزرعه های گندم سفارش دوخت داده بود. کمدهای بلند قامت گردویی لباس های دست دوز زن را در بغل گرفته بودند . آیینه ای قدی که وسط اتاق جا خوش کرده بود سریالی از آغاز رسمی بله گویی بر این رخت سفید تا الان که گیسوهای شب گون خود را به سفیدی رنگ برف باخته بود ، لحظاتی که زن از سر ذوق دستی بر صورتش کشیده و لبان سرخش حسابی کش آمده و خود را برای استقبالی گرم آماده کرده ، دلش پر شده از جایی حرفی امیدش را از دست داده اشک پشت اشک لپ هایش را تر کرده در خود ضبط کرده بود ... روی فرش پر بود از خورده پارچه هایی که لحظاتی قبل قیچی تار و پودشان را از پارچه ی اصلی جدا کرده بود ... صدای درد کشیدن متر زیر پای صندلی به گوش می‌رسید... کنج دیگر بالشی لم داده بود و رمان هایی برای تسریع خوابش احاطه اش کرده بودند... https://eitaa.com/study_brain
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است ... https://eitaa.com/study_brain
وقتی نگاهت به افقی روشن باشد ، چشم بدوزی به انتهای مسیر و عاقبت خوشش ، راحت تر با خوشی ها و ناخوشی های مسیر کنار می آیی ، دست و دلت نمیلرزد ، محکم و با ثبات بیشتر قدم بر میداری ، کم می آوری ، خسته میشوی ، شکست میخوری ، دلخور میشوی ، یک روز تو کوتاه می آیی ، یک روز پارتنرت ، یک روز تو میرنجی ، یک روز او ... اما آنجا که سفیدی مو را نوید می‌دهد ؛ آن انتها ، فیلم را که روی دور تند میزنی تا تهش به جای قشنگش برسد ، به آنجا که چشم میدوزی ، وقتی چیزی جز زیبایی و شیرینی نمی‌بینی .... پس صبر میکنی قوی با صلابت می ایستی راضی و آرام .... https://eitaa.com/study_brain
داریم به یکی از شیرین ترین روز های عااااالم نزدیک میشیم .... 🎉🎊🪅🪄🎈🎈🎈🎈🎈🎁🪅🎊🎉 بعضی مکان ها و زمان ها دیگه مثلش بر نمی‌گرده ایشالا بتونیم درکش کنیم این لحظات رو در کنار جشن و شور و شادی و هلهله عنایت داشته باشیم به نقطه عطف عالم امکان عیدتتتووووون مبارک 🎀
واسترعاکم امر خلقه ....
میلادتون مباااارک جان عالم صاحب عزیز ما ❤️❤️❤️❤️ https://eitaa.com/study_brain
السلام علیک حین تقرأ و تبین ... تقدیم نگاه پر مهرت یابن الحسن ع فرزندانم ، خودم و خاندانم را به تو میسپارم آقای من ..... https://eitaa.com/study_brain
و من امروز از نو متولد شدم و تو دوباره به من زندگی بخشیدی باشد که قدر بدانم نفسی که می‌رود و می آید باشد که برای تو باشد .... https://eitaa.com/study_brain