#خاطرات_شهدا 🍁
یک روز آمد در خانه ما و گفت #ماشینت را امروز لازم نداری؟✨
گفتم نه چطور؟🤔
گفت:
امروز بده من برم #مسافر کشی کنم ✨
گفتم:
باشه و ماشین را بهش دادم.✨
غروب که آمد گفت روغنی برنجی چیزی داری بردار و بیا داریم میریم خونه #نیازمندان .🌱
یه چند تا چیز برداشتم و با ابراهیم راه افتادیم ... .🍃
ابراهیم،با پولی که چند #ساعت مسافر کشی کرده بود،برای نیازمندان مواد غذایی تهیه میکرد و به آنها میداد.🙃☘
«در وقت #آزاد این گونه ثواب میکرد»
#خوشبحال_شهدا_بنده_شیطان_نشد
ن🥺💔
#رفیق شهیدم🥀
#شهیدعزیزم🕊️
#ابراهیم هادی🖤
شادی روحش صلوات
*,اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم,*
خورشیدپشت ابر☁️☁️☁️☁️🌥️
┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅
https://eitaa.com/Sun031
┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅