میخواستم یه چیز جدید رو تجربه کنم و وارد یه رابطه دوستانه ای بشم که خاصه یه چیزی مثل سریال 25-21 که بله باز هم متوجه شدم من شاید به هرکس یه طور دیگه و خاصی بها بدم ولی واقعا بقیه اینجوری نیستن و وقتی دورشون پر از آدمه من یه مورچه رهگذر تو زندگیشونم
و گاهی واقعا از رفتار ادمینا خوشم نمیاد شاید هم حسودیم میشه
انگار از بالا نگاه میکنن و آره خب طبیعیه حوصله ی حرف زدن با اونهمه آدم اونم به طور صمیمی و واقعی رو نداشته باشن ولی اذیتم میکنه به هرحال
از طرفی من واقعا نیاز به کمک کردن و خوشحال کردن بقیه دارم و انگار بدون این زندگیم معنا نداره اما واقعا جرئتش رو ندارم
بارها شده بخوام به یکی پیام بدم و ازش تعریف کنم یا دلتنگیمو ابراز کنم ولی اینجوریم که انقدر مزاحم بقیه نشو و انقدر تو احساسات خودت غرق نشو.
از مورد توجه بودن چه موقعی که ازم تعریف میکنن و چه موقعی که میخوان اذیتم کنن یا بدمو بگن واقعا اذیت میشم
و در عین حال اینجوریم که چرا اونقدر بهم بها نمیدین؟ یه وقتایی ببینین منم وجود دارم خب
من نمیتونم مثل بقیه براتون خیلی خفن و خوب باشم و من پر از نقصم درسته ولی ببینین دارم تمام تلاشمو میکنم!
یه وقتایی واقعا از فضای مجازی بدم میاد چون آدما از هم دور تر و دورتر میشن و اصلا شبیه اونی که تو واقعیتن نیستن و برام ترسناک میشن و از اونطرف هم دلم براشون تنگ میشه و میخوام از تنها راهی که دارم هم استفاده کنم و باهاشون حرف بزنم
دیگه چیو میخواستم بگم؟ لطفا لطفا به کسی راجع به نقص های ظاهریش نگید باور کنید خودش میدونه اگرم نمیدونه که بذارید با خیال راحت زندگیشو کنه؛ باشه میدونم واقعا بد میخندم و لبخندم هم خیلی قشنگ نیست ولی این فقط باعث میشه دیگه جرئت نداشته باشم لبخند بزنم یا بخندم و چیزی به شما اضافه نمیشه.