این قراره احمقانه ترین کار زندگیم باشه.

سبک شدم تا خالی شدن های دیگر بدرود دلتونم خواست ناشناس بدین خواستین هم لفت بدین بیشتر خواستین هم دونفر بیارین اینجا کاملا مختارین.

ناشناس.

ریکشنا بهتر از تصورم بود غیر اینکه تا صبح باید منت یکی رو بکشم.

از جهاتی دارم شبیه آدمایی میشم که اون رفتاراشونو نمیپسندیدم

شبتون بخیر و ممنونم که اینجایین و اینارو میخونین؛ واقعا خوشحالم میکنین🤍🌿 @sunken4

- اسکرین چندتا از پیامای دیشبم که نیاز بود. - @wite_she_8 امیدوارم اونطوری که میخوای پیش بره.

واقعا گرمه

ولادت حضرت معصومه بهترین خواهری که دنیا به خودش دیده و روز دختر مبارک🌻🌿

یکی اونور از من و اینجا پرسیده بود، نمیدونم چرا احساس میکنم خطایی انجام دادم😂 https://eitaa.com/OKBashe/17096 ↝ اینجا*

هیچوقت یادم نمیره کلاس، کلاس 203 بود و وقتی واردش میشدی کلی زیبایی پاچیده میشد توی صورتت؛ از در و دیوار پر از رنگ و رو و گل هاش گرفته تا آدم های قشنگ و جشن هاشون. از معلم های پایه و باحالش گرفته تا کلی خاطره ریز و درشت به یاد موندنی که اونجا ساخته شد. درسته یه وقتایی هم بود که همه ناراحت بودن ، همه خسته بودن، همه عصبی بودن.. اما هوای کلاس 203 یه هوای دیگه ای بود. هوایی بود که همیشه کنترلش دست خودمون بود - با کنترل کولر گازی ای که از مدرسه کش رفته بودیم - و هواش هوای شیطنت سر کلاسای فیزیک و پیچوندن همه ی کلاسای دروس عمومی بود. از آدماش براتون بگم ؛ یکی از یکی زیبا تر و متفاوت تر. از هر قشری میتونستی یکی رو پیدا کنی، با عقاید متفاوت، افکار متفاوت، اخلاق متفاوت و حتی نوع زندگی متفاوت. حتی شاید بین برخی ها تنها نقطه مشترک پایه و رشته و کلاس 203 بود. میدونم که قراره برای باز کردن رمز کامپیوتر که 203 بود دلم تنگ بشه، برای هربار گشتن دنبال صندلی خودم از این کلاس به اون کلاس و حتی برای دیدن بچه هایی که کمدارو رنگ میکنن. کلاس 203 و آدما و خاطره هاش، دلم براتون تنگ میشه. ~ ذهن نویس برای کلاسی که شماره اش هیچ ربطی به پایه و باقی چیزها نداشت.