#همسر_نیکو
زنی بود که بیشتر وقتها همسرش در #مسافرت بود. این زن همیشه بخاطر همسرش و بخاطر فرزندانش میترسید که دچار فتنه نشوند. روزی همسرش به پیشش آمد و به او گفت که هر بار در طی سفر حالتی به من دست میدهد که برایم عجیب است؛ انگار که چیزی مرا از انجام دادن کار حرام باز میدارد. حال چه این کار حرام، یک نگاه کردن باشد یا تلفن کردن باشد و یا چیزهای دیگر…
و در روز دیگری پسر بزرگش به پیشش آمد و از مادرش پرسید: مادرم چه دعایی برایم میکنی؟
من هنگامی که با دوستانم به کنار مدارس دخترانه میرویم؛ قلبم حالت گرفتگی دارد. پس از آنجا بر میگردم…
دوستانم شماره تلفن دخترها را به من میدهند. و هنگامی که به آنها زنگ میزنم باز همان حالت گرفتگی در من بوجود می آید، تا وقتی که تلفن را قطع کنم و سر جایم بنشینم
و حتی وقتی که بر روی اینترنت هستم، چیزی مرا از انجام دادن حرام باز میدارد؛ حتی اگر یک نظر کردن به عکسی باشد…
پس زن آنها را با خبر کرد به این که بعد از هر نماز این دعا را میخوانده:
اﻟﻠﻬﻢ ﺇﻧﻲ ﺃﺳﺘﻮﺩﻋﻚ ﺩﻳﻨﻲ ﻭﺍﻣﺎﻧﺘﻲ ﻭ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭ ﺯﻭﺟﻲ ﻭ ﻗﻠﺒﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺯﻭﺟﻲ ﻭ ﺳﻤﻌﻬﻢ ﻭ ﺟﻤﻴﻊ ﺟﻮﺍﺭﺣﻬﻢ
خداوندا همانا من دینم و امانتهایم و فرزندانم و همسرم و قلبم و قلب فرزندانم و قلب همسرم و گوشهایشان را و چشمهایشان را و تمام اعضای بدنشان را در دست تو یا الله، به امانت میگذارم که نگهدارشان باشی
#نسل_آفتاب در #ایتا، #تلگرام، #سروش
@sunshinegeneration