#ڪهنه_امّا_تمیـز✨👌
لباس👕 نو تنش نمی کرد
همیشه میشد لااقل یک وصله روی لباسهایش پیدا کرد؛
اما همیشه تمیز و اتوکرده بود👏
پوتین هایش هم همیشه از تمیزی برق می زد✨
یک پارچه سفید هم داشت که می انداخت گردنش.
یک بار پرسیدم: این واسه چیه؟ 🤔
گفت: «نمی خوام یقه لباسم چرک بشه!»
#شهید_مهندس_مهدی_باکری
✍یادگاران/ ص40
〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
#ما_کرونا_را_شکست_میدهیم
#بسیج_لشگر_مخلص_خدا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#به_یاد_شهدا_صلوات
#پایگاه_شهید_صیاد_شیرازی
┏━⊰✾✿✾⊱━═━═━═━═━┓
🥀 @ahmadkazemi3 🌷
┗━═━═━═━⊰✾✿✾⊱━━━┛
#دقت_در_بیت_المال
بهش گفتم: توی راه که بر می گردی، یه خورده کاهو🥗 و سبزی🥦 بخر.
گفت: «من سرم خیلی شلوغه،
می ترسم یادم بره.
روی یه تیکه کاغذ هر چی می خوای بنویس بهم بده.»
همان موقع داشت جیبش را خالی
می کرد.
یک دفترچه یادداشت📒 و
یک خودکار✏️ در آورد گذاشت زمین.
برداشتمشان تا چیزهایی را که
می خواستم، برایش بنویسم📝
یک دفعه بهم گفت: «ننویسی ها!»✋❌
جا خوردم😳
نگاهش که کردم، به نظرم کمی عصبانی شده بود!😕
گفتم: مگه چی شده؟🙄
گفت: «اون خودکاری که دستته، مال بیت الماله.»
گفتم: من که نمی خوام کتاب باهاش بنویسم!
دو- سه تا کلمه که بیش تر نیست.
گفت: «نه.»❌
#شهید_مهندس_مهدی_باکری
✍نیمه پنهان ماه/ ص35
〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
#ما_کرونا_را_شکست_میدهیم
#بسیج_لشگر_مخلص_خدا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#به_یاد_شهدا_صلوات
#پایگاه_شهید_صیاد_شیرازی
┏━⊰✾✿✾⊱━═━═━═━═━┓
🥀 @ahmadkazemi3 🌷
┗━═━═━═━⊰✾✿✾⊱━━━┛