🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۹)
#انتشارات_عهدمانا
کشیش با دقّت به جرج نگاه می کرد و به سخنانش گوش می داد که با هیجان سرش را روی کتاب خم کرده بود و مطالبی می خواند که به نظر او فراتر از منشور حقوق بشر بود : « از خونریزی بپرهیز و از ریختن خون ناحق پروا کن ؛ که هیچ چیز همانند خون ناحق، کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی کند و نابودی نعمتها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند و در روز قیامت ، خدای سبحان قبل از رسیدگی اعمال بندگان ، خونهای ناحق ریخته را داوری خواهد کرد. پس با ریختن خون حرام ، حکومت خود را تقویت مکن ، زیرا خون ناحق پایه های حکومتت را سست می کند و بنیاد آن را بر می کند و به دیگری منتقل می سازد و تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند ، عذری در خون ناحق نخواهی داشت ؛ چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست. مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبیهای خود اطمینان کنی و ستایش دیگران را دوست داشته باشی ؛ که اینها از بهترین فرصتهای شیطان برای هجوم آوردن به توست. مبادا با خدمتهایی که انجام داده ای ، بر مردم منّت بگذاری یا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری یا مردم را وعده ای داده سپس خلف وعده نمایی .
منّت نهادن ، پاداش نیکوکاری را از بین می برد و کاری را بزرگ شمردن ، نور حق را خاموش می گرداند و خلاف وعده عمل کردن ، خشم خدا و مردم را برمی انگیزاند که خدای بزرگ فرمود : دشمنی بزرگ در نزد خدا آن است که بگویید و به آن عمل نکنید... بادِ غرورت ، جوشش خشمت ، تجاوز دستت و تندی زبانت را در اختیار خود گیر و با پرهیز از شتاب زدگی و فرو خوردن خشم ، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد، تو بر نفس خود مسلّط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت و بازگشت به سوی خدا.»
جرج سرش را از روی کتاب بلند کرد ، عینکش را برداشت و گفت : « تو چنین کلامی را دربارهٔ احترام به مردم از سوی حاکمان ، از زبان کدام پیامبر شنیده ای ؟ سخنانی که متأسفانه در بین حاکمان خریداری ندارد. »
ادامه دارد...
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۶۰)
#انتشارات_عهدمانا
کشیش گفت : « خیلی دلم می خواهد بدانم مردی با چنین سخنان گهرباری که بوده است ؟ شرح زندگی اش، چگونه زیستنش و اینکه چه جایگاهی در دین اسلام دارد ... »
جرج گفت : « خوب است که با شرح حال و زندگی علی آشنا شوی ، اما آنچه که بیشتر از هر چیزی باید دربارهٔ علی بدانی ، اندیشه و تفکرات اوست ، بخصوص برای تو که کشیشی و مردم به موعظهٔ تو نیازمندند. باید از خودمان بپرسیم : آیا زمین و گسترهٔ تاریخ بشر ، فقط گهوارهٔ مردی چون عیسی مسیح بوده است ؟ چه بسا پیامبران بسیاری بر روی زمین زندگی می کرده اند ؛ اما علی اگر نگوییم بالاتر ، کمتر از عیسی مسیح و دیگر پیامبران الهی نیست. شناخت این افراد و موعظه دربارهٔ آنها ، می تواند روح تشنهٔ بشر امروز را سیراب کند و من خوشحالم که تو امروز به واسطهٔ یک مشت نوشته های قدیمی ، دلت به سوی علی پرکشیده است.»
کشیش گفت : « مسأله برای من ، یک مشت نوشته های قدیمی نیست ؛ من نسخه های خطی بسیاری دارم که حتی برخی از آنها را مطالعه هم نکرده ام . شاید این کتاب هم باید می رفت توی قفسهٔ کتابهای قدیمی ام ، اما آنچه مرا به موضوع علاقمند کرد ، دیدن یک رؤیا بود ، رؤیایی که در آن عیسی مسیح ، کودکی را به من داد و از من خواست تا از او مراقبت کنم . بعد از آن بود که به دنبال یافتن رابطهٔ عیسی مسیح و آن کودک ، با این کتاب و موضوع آن افتادم . »
جرج با هیجان گفت : « شک نکن که این کودک همان علی است که عیسی مسیح شناخت. او و پرورش افکار و اندیشه هایش را به تو سپرده است تا بر پیکر انسانیت یک بار دیگر خون تازه ای دمیده شود ! کاری که سالها پیش من انجام دادم و حالا نوبت توست. »
کشیش نگاهی به انبوه کتابهای جرج انداخت و گفت : « برخی از کتابهایت را که درباره علی است به من امانت بده تا در مدتی که در بیروت هستم ، آنها را مطالعه کنم. » جرج گفت : « با کمال میل این کار را خواهم کرد . نویسندگانی چون طه حسین و عبدالفتاح عبدالمقصود که هر دو مصری هستند ، دربارهٔ علی کتابهای خوبی نوشته اند ؛ مخصوصاً اگر علاقمند به دانستن حوادث دوران حکومت علی هستی ، کتاب ده جلدی عبدالمقصود را بخوان ... این کتاب را می دهم ببری . هر پنج جلد کتاب خودم را نیز می دهم و لازم نیست هیچکدام از آنها را به من برگردانی . ولی اگر روزی دربارهٔ علی کتاب نوشتی ، یک نسخه از آن را به من اهدا کن که تشنهٔ خواندن کتابهای خوب و دندانگیر دربارهٔ علی هستم . »
کشیش لبخند زد و گفت : « شاید کتابی هم بنویسم ، اما نمی توانم از حالا دندانگیر بودنش را تضمین کنم ؛ آن هم برای کسی چون تو که با علی بزرگ شده ای و به کهولت رسیده ای . »
جرج آهی کشید و گفت : « دعا کن حالا که با علی پیر شده ام ، با علی نیز بمیرم. »
ادامه دارد...
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
فردی از کشاورزی پرسید: آیا گندم کاشتهای؟
کشاورز جواب داد: نه، ترسیدم باران نبارد.
مرد پرسید: پس ذرت کاشتهای؟
کشاورز گفت: نه، ترسیدم ذرتها را آفت بزند
مرد پرسید: پس چه چیزی کاشتهای؟! کشاورز گفت: هیچچيز، خیالم راحت است!
👈همیشه بازندهترین افراد در زندگی، کسانی هستند که از ترس هرگز به هیچ کاری دست نمیزنند..
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
👌👌📚چقد زیباست این متن👇👇
میلیاردها انسان در جهان متولد شده اند...
اما هیچ یک اثر انگشت مشابه نداشته اند..
اثر انگشت تو، امضای خداوند است...
که اتفاقی به دنیا نیامده ای و دعوت شده ای
تو منحصر به فردی ...
مشابه یا بدل نداری ...
تو اصل اصل هستی و تکرار نشدنی...
وقتی انتخاب شده بودن ...
و منحصر به فرد بودنت را یاد آوری کنی٬
دیگر خودت را با هیچ کس مقایسه نمی کنی و احساس حقارت یا برتری
که حاصل مقایسه کردن است...
از وجودت محو می شود...
✍ #دکتر_الهی_قمشهای
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
✅یادت نره امشب بخونیش☝️☝️
✴️ترجمه ش👇
〖اى كسى که فضل و بخششت
بر خلق دائمى است
و اى آنکه دو دست احسانت
به عطا بخشى باز است
اى دارنده بخششهاى ارجمند
درود فرست بر محمد و آلش
که بهترين مردمند در سرشت و نهاد
و ما را اى خداى بلند مرتبه
در اين شب بيامرز〗
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
15.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارگران مشغول عشقند😭🤍
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 شب جمعه شب زیارتی
حضرت امام حسین علیهالسّلام
🔹️اَلاَمان مِنَ النّار لِزُوّارِ الحُسین فی لِیلَة الجُمُعة...
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله
🌺اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰاعَبْدِالله
🌺وَ عَلَی الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ
🌺عَلَیکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً
🌺ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ
🌺وَلاجَعَلَهُاللهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ
💎اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
💎وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
💎و عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ عليهالسَّلام
💎وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْنِ
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴