.
😍 #داسـتـانِ عـاشـقی هـای شـیـدا و احسـان
3⃣قسـمت #سوم
- قهرکردی؟
😡+ نه! ولی اولین خصوصیت، بدقولی
- شرمنده.
+ باشه.
- کاش زودی فردا عصر بشه
+ چرا؟
💞- دلم میخواد صداتو بشنونم!
💼آماده شدم و رفتم سر کلاس هر ۵ دقیقه به ساعتم نگاه میکردم تا کلاس تموم بشه. بالاخره کلاس تموم شد. احسان هم زنگ زد...
صداش دلنشین بود ☺️ حال و احوال کردیم بعدم ازم خداحافظی کرد...
【❞تو این چندماهی که با احسان بودم حسابی از درس افتاده بودم، تمام نمرههام افت کرده بود، معلمها تعجب کرده بودند، مامانم عصبانی میگفت توی #موبایلت چه خبره که همش دستته؟
😔چرا این طوری شدی!؟؟
🗣 با احسان حرف زدم گفت عیب نداره! جبران میکنی! شور نزن! خودم کمکت میکنم...
بزار سالگرد داداشمو بدیم...
❣کمکم ۳ ماهی از رابطهٔ ما میگذشت... احسان سرد شده بود!
ازم سراغی نمیگرفت!
هرچی پیام میدادم جواب نمیداد!
😭منم کارم گریه بود...
5⃣۵ ماه گذشته بود، به احسان گفتم:
+ سالگرد داداشت هم که دادن؛ یه ماه هم ازش گذشته!
🤔چی شد قولت؟
- میدونی چیه شیدا؟
باید زودتر ببینمت!
+ خب بیا ببین!
- نه! من نمیتونم! تو بیا!
+ من؟ 😱
- آره خب... بیا تهرون همدیگه رو ببینیم!
💳پول بریزم برات؟
🔥من که میخواستم کم نیارم بعداز کلی بحث، قبول کردم برم... پساندازم رو حساب کردم، صد تومان بود. طلاهامو برداشتم و رفتم ترمینال و تهران... نمیدونم چم شده بود! خُل شده بودم انگار!
#اختصاصی
#ویژه
ا______________________
💬 مطالعه قسمت دوم👇https://eitaa.com/repentance/1053