سلام بر شهدا..
تمثیل شـهید،
تمثیل رود بـےقراری است،
کہ جز با وصول بہ اقیانوس،
آرام نمےگیرد؛
نفوس مطمئنہاے کہ
جز در فناء اللہ،
آرام نمےگیرند..
سلام! صبحت بخیر شهید کربلا #زهیرابنقینبجلی🌹
@syed213
#سرزمين_نجات
❤️ قال رسول الله صلى الله عليه و آله ❤️
✨يقبر ابنى بأرض يقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فيها قبة الاسلام نجا الله التى عليها المؤمنين الذين امنوا مع نوح فى الطوفان.✨
پیامبر خدا (ص) فرمود:
🌺پسرم حسين در سرزمينى به خاك سپرده میشود كه به آن #كربلا گويند، زمين ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنانكه خدا ياران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.
@syed213
6803552_663.mp3
8.15M
برای این سه ساله
همین #سر رو آوردن
مسافر تنور رو
به دست من سپردن...😔
#یارقیه(س)
#روز_سوم_محرم
🎙 #سیدمجیدبنیفاطمه
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
سلام برآن شیرخوارکوچک مراسم شیرخوارگان حسینی درجوارحرم مطهر شهدای گمنام کهنز وعده ما روز جمعه ۲۳ش
تهران_شهریار_کهنز_بیست متری بسیج_بوستان پیامبر اعظم(پارک شهدای گمنام)
این مکان جایی که اقا مصطفی دوتا شهید گمنام سال۹۴برای پارک اوردن و خودشون موسس حسینیه داخل این پارک بودن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسین رو دیگه سیاسیاش نکن....!
@syed213
روزنامه #صدای_اصلاحات درست در سوم محرم، روز منتسب به حضرت رقیه، عکس اصلی صفحه اول خود را به موضوعی به نام تغییر جنسیت اختصاص داد و نوشت: "رقیه بعد از ۲۲ سال مهدی شد!"
آیا خبر تغییرجنسیت یک فرد مهم بود که در صفحه اول بهش پرداخته بشه؟!
و اتفاقی هم اسم او رقیه بود؟ آن هم در سوم محرم منتسب به حضرت رقیه؟
#خولیان_زمان
#کاتبان_یزیدی
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_سی_و_هفت
#فصل_سوم_کتاب
#دلم_را_با_خودش_برد
#از_زبان_خواهر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💭 مامان کلیهاش درد میکرد و میخواست همراه بابا به تهران برود.
💭 من دوم دبیرستان بودم. مامان و بابا با خیال راحت راهی تهران شدند.
💭 قبل از رفتنشان مامان گفت: «برای ناهار، ماهی درست کن.»🐟
💭 کلاس فوقالعادهی ریاضی داشتم، مصطفی و محمدحسین هم مثل همیشه به محض آمدن از مدرسه از در ورودی خانه، وسایلشان را روی زمین ریختند تا اتاقمان.😡
💭 خیالشان راحت بود که مامان و بابا نیستند. برای همین کاری به جیغ و فریادهای من نداشتند.😡
💭 حسابی کلافه شده بودم. ماهیها را با یخ زیاد بدون اینکه سرشان را جدا کنم، توی ماهیتابه گذاشتم و روغن ریختم.
💭 کمی که گذشت ماهیها را سرخنشده داخل سفره گذاشتم و گفتم: «بیایین ناهار بخورید!»
💭 محمدحسین و مصطفی لقمهی اول را که در دهانشان گذاشتند، حالشان خراب شد.😖
💭 مصطفی با عصبانیت از کنار سفره بلند شد و گفت: «ای بابا این مامان ما هم چه با خیال راحت رفته تهران و نمیدونه این آبجی چه بلایی سر ما داره میاره. آخه این غذاست؟ بذار مامان بیاد بهش میگم چه بلایی سر ما آوردی!»😡
💭 من هم کیف مدرسهام را برداشتم و به ماهیها اشاره کردم و گفتم: «من خیلی دیرم شده، ناهارتونم همینه!» 😠بعد از خانه بیرون رفتم.
💭 بچهها لب به ماهی نزدند. وقتی مامان از تهران برگشت، هنوز چادرش را از سر درنیاورده بود که بچهها با آبوتاب قضیهی ماهیها را برایش تعریف کردند.
مامان هم با ناباوری به من نگاه میکرد و میگفت: «آره زهرا؟!»😱
💭 از آن روز به بعد هر بار که بحث آشپزی کردن بین بچههای فامیل پیش میآمد، مصطفی و محمدحسین میگفتند: «آشپز نمونه میخواید، آبجی ما. طوری ماهی درست میکنه که انگار ماهی قزل توی شکم آدم پشتک میزنه!»😄
💭 وقتی هم با پسرخالهام نامزد کردم، تا حرف میزدم فوری برایم خطونشان میکشیدند که «قضیهی کلهماهی که یادته!»😉
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تو سلام میدم.....بغض دلم باز شه...🌹
#شب_زیارتی_ارباب
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_چهارم_محرم
@syed213