eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
769 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✅ خصوصیتی که در وجود مصطفی برای من خیلی جذابیت داشت، تفکیک نکردن آدم‌ها بر اساس تفکرشان بود. 👌🏻💯 🔺 به همه از پنجره‌ی دید خدا و بنده بودنشان نگاه می‌کرد. 👏🏻 مثلاً اگر یک لات می‌آمد داخل هیئتشان و سینه می‌زد، کنار دست لات هم یک مجتهد بود، به هر دو هم‌زمان چای می‌داد. ✨ آدم‌ها را رده‌بندی نمی‌کرد و نمی‌گفت این یکی خوب است و آن یکی بد✨ 🌺🌺🌺 🔆 سال ۱۳۸۵ برای اعتکاف با هم راهی شهریار شدیم. وقتی روبروی مسجد امیرالمومنین (ع) از ماشین پیاده شدیم، یکی از جذاب‌ترین صحنه‌های زندگی ام را دیدم.😍 شاید حدود چهل پنجاه تا بچه هشت نه ساله دور مصطفی را گرفتند. یکی به دستش آویزان بود، یکی به پاهایش.😁 همگی هم با هم حرف می‌زدند.😀 او هم با دقت به حرف همه گوش می‌داد.👌🏻 🔺 بین آن همه بچه، به یکی گفت: «عزیزم مدارک رو برای عضویت بسیج آوردی؟» ⬆️ پسر بچه با ناراحتی گفت: «نه، بابام اجازه نمی‌ده؟» قول داد که خودش برود با پدرش صحبت کند. 💢 بچه ها چشمشان به من افتاد، نگاهی به سر تازه کچل شده‌ام انداختند و پرسیدند: «اسمت چیه؟» من هم به شوخی گفتم: «عبدالعظیم.» از آن موقع مرا «عبدالکچل» صدا می‌کردند.😉 🌹🌹🌹 😊 شیطنت‌های مصطفی باعث می‌شد که خوب بتواند با این‌ها تا کند. موقع اعتکاف سه روز باید در مسجد می‌ماندیم. هنوز مسجد امیرالمومنین (ع) کامل نشده‌بود. برای همین با بچه‌ها به یک مسجد دیگر رفتیم. خیلی بچه های پر شروشوری بودند، اما اگر کسی به این‌ها حرفی می‌زد، مصطفی ناراحت می‌شد.😠 🔺 می‌گفت: «مسئولشون منم، اگه کسی حرفی داشت باید به من بگه تا من تذکر بدم!» ❌ اصلا اجازه نمی‌داد کسی آن‌ها را اذیت کند. 💐💐💐 گاهی می‌‌رفت یک گوشه‌ی خلوت، چفیه‌اش را می‌کشید روی سرش در حالت سجده می‌ماند به قول معروف یک گوشه‌ای خدا را گیر می‌آورد و حس و حالش یک‌جور دیگر می‌شد.😊🙏🏻 ✅ مصطفی واقعا عبب خالص بود. یعنی حتی اگر به من سلام می‌کرد به خاطر خدا بود.✅ ✨در همه چیز خدا را می دید.✨ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213