فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش دیدنی مردم به جملهای که تا بحال نشنیدهاند!
«تا قبل از عید غدیر برای دوستانتان ارسال کنید»
@syed213
🔰 روزه، معادل تمام عمر 🔰
🔻امام صادق (ع) میفرمایند:
🔹#روزه روز #غدير_خم، برابر روزه عمر دنياست. اگر انسانى به درازاى عمر دنيا زندگى كند و [همه] آن را روزه بدارد، ثواب روزه روز غدير را دارد و [نيز] روزه آن، در هر سال، نزد خداى عز و جل برابر صد حج و صد عمره مبرور و مقبول است و آن، عيد بزرگ خداست.
🔸تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۴۳
#غدیر
@syed213
سلام رفقا...
عیدتون مبارک💐💐💐
التماس دعا از همگی عزیزان...🙏🏻
رفقایی که فردا روزه میگیرن ما رو هم یاد کنن✨
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_بیست_و_دوم
#فصل_دوم_کتاب
#چقدر_پدرشهیدشدن_به_شما_میآید
#از_زبان_پدر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💎 وقتی به مصطفی فکر میکنم یک جریان خنک، آرام در رگهایم روان میشود.💕
💎 از وقتی که یادم است، این بچه بمب انرژی و محبت بود. خودش و محمدحسین یک تیم کامل برای شیطنت بودند.😁
💎 تمام کودکی بچهها در نبود من گذشت. برای همین خاطرات دوران کودکیشان برایم محو است.
💎 آنروزها بیشتر بار خانه و بچهها روی دوش همسرم بود. تا وقتی که جنگ بود ما هم خانه نبودیم. در واحد پشتیبانیِ سپاه و جنگ بودم و گاهی کارهای مربوط به جابهجایی مجروحان و شهدا را هم انجام میدادم. از این کار لذت میبردم.❣یک حس معنوی خوب داشت.😊
💎 وقتی با شهدا سروکار داشتم، مدام برایم یادآوری میشد که همه چیز این دنیا در گذر است.
💎 اواخر جنگ هم دنبال درس و دانشگاه رفتم تا توانستم با شغل تکنسین اتاق عمل، در بیمارستان شهید بقایی اهواز مشغول شوم.
💎 به خاطر اوضاع زندگی معمولا کمتر از دو نوبت کار نمیکردم. همهی اینها موجب میشد که از لذت دیدن کودکیِ بچهها و بزرگشدنشان محروم شوم.😔
💎 تنها چیزی که از بهدنیاآمدن مصطفی خوب به یادم مانده، تاریخ تولدش است. پنجم محرم به دنیا آمد. پسر سبزهرویی بود. شاید آنروزها برایم خیلی دور از ذهن بود که این بچه بعدها پا در راهی میگذارد که فراتر و زیباتر از راه ما در هشت سال جنگ است.💕
💎 مصطفی هشت ماهه بود که از شوشتر به اهواز آمدیم. مدتی که گذشت مجبور شدیم با برادرم یک خانهی مشترک بگیریم. هر خانواده یک اتاق مجزا داشت با هال و پذیرایی مشترک.
💎 زمانی که آنجا بودیم، مصطفی و محمدحسین با پسرعموهایشان هم حسابی بازی میکردند و هم دعوا. همیشه دعوا از جایی شروع میشد که بچههای برادرم به سبب حساسیتی که روی وسایلشان داشتند، آنها را از دست مصطفی و محمدحسین قایم میکردند. پسرهای من هم برای اینکه تلافی کنند، با هر ضربوزوری بود اسباببازی را به دست میآوردند و دل و رودهاش را بیرون میریختند، بعد هم با خوشحالی آن را تحویل پسرعموها میدادند.😉 دعوا و کتککاری شروع میشد و تا ما بزرگترها دخالت نمیکردیم قضیه حل نمیشد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
4_5836901726820500329.mp3
5.64M
ها علی بشر کیف بشر...😍😍
#محمود_کریمی
جااانم مولا علی علیه السلام😍😍❤️
عید غدیر مبارک🤗🤗
@syed213
motie-1.mp3
3.73M
عید غدیر مبارک💐💐
✨ یاعلی یاعلی مالک ملک دلی
@syed213
🌀🌀خاطره ای از شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم)
🔻یه شب می خواستم وارد اتاق فرماندهی بشم که آقا سید داشت ميومد بیرون ، موقع خوردن شام بود .گفت: ابوزینب به شما همراه شام نوشابه دادن?!
خندیدم و گفتم :نه بابا !نوشابه کجا بود، نوشابه فقط مال فرماندهیه.. به بقیه نوشابه نمیدن که..
گفت :شوخی نکن جدی باش.
گفتم: جدی جدی، باور کن ،نوشابه ندادن به بقیه..
نوشابه ها رو برداشت رفت دم در لجستیک..گفت :آقا سید به بقیه نوشابه دادی?!!
مسئول لجستیک گفت: نه.
سید گفت: چرا؟!!
گفت: چون نوشابه کم بود، به همه نرسید، یه چند تایی فقط به فرماندهی دادم.
سید ابراهیم همه نوشابه ها رو پس داد و گفت:
اگه به بقیه نوشابه دادی سهم ما رو هم میدی ،اول هم بچه ها..
اگه به اونها چیزی نرسید به ما هم نمیدی..
حالا من و امثال من کجا و شهدا کجا...شهدا گفتار و اعمالشان یکی بود اما ما...
@syed213