eitaa logo
|گردان‌سیدابراهیم|
475 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1هزار ویدیو
3 فایل
•﷽• . راه‌ِ‌شهدا‌رو‌باید‌رفت نه‌فقط‌دربارش‌حرف‌زد! آشناشو‌بااین‌راه‌بعدتوش‌قدم‌بردار‌ خودشھداهم‌کمکت‌می‌کنن🌿 . ◾️شرایط داره بلاخره✌️🏽(: " @ " . ◾️اینجاحرف‌میزنیم " @ "
مشاهده در ایتا
دانلود
داشتیم از خط بر می گشتیم. علی گفت:من خستم نمی تونم بیام شما برید.🤕 ما هم همہ راه افتادیم رفتیم تا رسیدیم پادگان. همین ڪہ پا گذاشتیم تو پادگان یہ آمبولانس اومد از ڪنار مون رد شد.🚑 دو نفر از ماشین پیدا شدند و یہ برانڪارد هم دست گرفتہ بودند. یڪی داشت رو برانڪارد نالہ می ڪرد؛🤕 همہ هدس زدیم علیہ. علی بہ امداد گر گفت:نگہدار میخوام بہ دوستام وصیت ڪنم.😔 همین ڪہ نگہ داشتن علی مثل برق پرید پایین 😂😂و در حین دویدن میگفت :داداشای گلم دستتون درد نڪنہ😂😂 ‌‌‌‌‌دلتون شاد لبتون خندان😂❤️ •↻🔗🦋⇩ 𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
😁 پُست‌نگهبانےرو زودترتَرک‌ڪرد! فرمانده‌گفت : ۳۰۰تاصلوات‌جریمته! چندلحظه‌فکرڪرد. وگفت:برادرابلندصلوات! همه‌‌صلوات‌فرستادن گفت:بفرما از۳۰۰تاهم‌بیشترشد...😂 ♥️🕊 ----ツ---- •↻🔗🦋⇩ 𝖏𝖔𝖎𝖓➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
😄 ________________ خیلے شوخ و با روحیه بود. وقتے مثل بقیه دوستان به او التماس دعا مے‌گفتیم یا از او تقاضاے «شفاعت» مےڪردیم مے‌گفت: مسئله‌اے نیست دو قطعه عڪس سه در چهار و یڪ برگ فتوڪپے شناسنامه بیاور ببینم برایت چڪار مے‌توانم بڪنم. در ادامه هم توضیح مے‌داد ڪه حتماً گوشهایت پیدا باشد، عینڪ هم نزده باشے شناسنامه هم باید عڪس‌دار باشد!😂😂😂😂 ...🌿 •↻🔗🦋⇩ ➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
😄 اول كہ رفتہ بوديم، گفتند كسۍ حق ورزش كردن نداره⛔️ 🌱يہ روز يكۍ از بچہ‌ها رفت ورزش كرد مامور عراقۍ تا ديد، اومد😱 📝در حالۍ كھ خودكار و كاغذ دستش بود براۍ نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت: مااسمك؟[اسمت چيہ؟]⁉ 😉رفيقمون هم كہ شوخ بود برگشت گفت: گچ پژ😁 🙃باور نمۍكنيد تا چند دقيقہ اون مامور عراقۍ هر كارۍ كرد اين اسم رو تلفظ كنہ نتونست!😅 ول كرد گذاشت رفت و ما همينطور مۍ خندیدیم😁 😁😉 •↻🔗🦋⇩ ➺°.•| @gordanseyedebrahim°•
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ 🎥 _______________ حجه الاسلام و المسلمين فرانکی 😅 شهادت در حال احداثه روش دارم کار فرهنگی میکنم 😂😁 💕 ♥️ 🌿 👊🏻 ----------------------------- 🌿j๑ïท➺°.•| https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284
◾️ 😅✌️🏻 ______________ وقتےمےرفتندپیش‌حاجۍبراےمرخصی، میگفت: من پنج ساله پدر و مادرم رو ندیدم!شماهنوز نیومده‌ڪجامیخواین برین؟!🙁 کلےسرخ‌وسفیدمی‌شدندو از سنگر می آمدند بیرون... ما هم می خندیدیم بهشان😁 ‌بنده های خدا نمی دانستند پدر و مادرحاجےپنج‌سال‌است‌فوت‌شده‌اند😅😂💔 👊🏻 ----------------------------- 🌿j๑ïท➺°.•| https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284
◾️ 🖇 ________________ رفتم اسم بنویسم براے اعزام به جبهه... گفتند سنّت ڪمه😢 یه ڪم فڪر ڪردم و راهے به ذهنم رسید😃💡 رفتم خونه و شناسنامه خواهرم رو برداشتم... « ه » سعیده رو با دقت پاڪ ڪردم شد سعید😬 این بار ایراد نگرفتند و اعزامم ڪردند😎 هیچ ڪس هم نفهمید!😅 از آن روز به بعد دو تا سعید توے خونه داشتیم😂🖐🏻 👊🏻 ----------------------------- 🌿j๑ïท➺°.•| https://eitaa.com/joinchat/1180303441Cbd7ac44284
▪️😂 اردوگاه پر شده بود از خبرنگاران خارجی !! بچه ها مجبور بودند در حضور افسران عراقی مصاحبه کنند ، میکروفون را گرفتند جلوی یکی از رزمنده ها ، افسر عراقی پرسید ، پسر جان اسمت چیه؟ _ عباس😊 + اسم پدرت چیه ؟ _ مش عباس😁 + اهل کجایی ؟ _ بندر عباس😂 + کجا اسیر شدی ؟ _ دشت عباس😅 افسر عراقی که فهمید رزمنده او را دست انداخته ، با لگد به ساق پایش کوبید و داد زد ، دروغ میگی !! اسیر جوان در حالی که خنده اش گرفته بود گفت نه به حضرت عباس....😅 |ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
😂 -پسرخاله زن عموی باجناق:😁👇🏻 یک روز سید حسن حسینی از بچه‌های گردان رفته بود ته دره‌ای برای ما یخ بیاورد. موقع برگشتن، عراقی‌‌ها پیش پای او را با خمپاره هدف گرفتن، همه سراسیمه از سنگر آمدیم بیرون، خبری از سید نبود😞 بغض گلوی ما را گرفت🥺بدون شک شهید شده بود. آماده می‌شدیم برویم پائین که حسن بلند شد و لباسهایش را تکاند، پرسیدیم: «حسن چه شد؟»🧐 گفت: «با حضرت عزرائیل آشنا در آمدیم😳 پسرخاله زن عموی باجناق خواهرزاده نانوای محلمان بود😳😶😂 خیلی شرمنده شد، فکر نمی‌کرد من باشم والا امکان نداشت بگذارد بیایم. هرطور بود مرا نگه میداشت!» |ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
◾️😂 عازم جبهه بودم. یکی از دوستانم برای اولین بار بود که به جبهه می آمد. مادرش برای بدرقه ی او آمده بود. خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم به دشمن ناله و نفرین می کرد. به او گفتم: « مادر شما دیگه بر گردید فقط دعا کنید ما شهید بشیم. دعای مادر زود مستجاب می شود.»او در جواب گفت:« خدا نکنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونی! الهی که صدام شهید بشه که اینجور بچه های مردم رو به کشتن می ده!» 😂 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ -لبخند‌بزن‌بسیجی😁🖐🏼 |ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
◾️😂 🌱در‌زمان‌اشغال‌خرمشهر..!! عراقۍ‌ها‌روۍ‌دیۅار‌ نوشتھ‌بودند:«جئنا‌ لنبقے‌‌!!"😐 آمدیم‌تآ‌بمانیم"🙄» بعد‌از،‌آزادے‌خرمشهر🌱 شهید‌بهروز‌مـرادۍ‌زیرش‌نوشت آمدیم ‌نبودید🤨🚶🏼‍♂😂 -لبخندبزن‌بسیجی😁🖐🏼 |ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
▪️😂 دکتر میخواست ترکش رو دربیاره دید روی لباس رزمنده نوشته: (ورود هر نوع ترکش و گلوله اکیدا ممنوع) دکتره گفت:《چرا بازم ورود کردن؟》 رزمنده گفت:《نامردا،بلژیکی بودن زبان مارو نفهمیدن غیر مجاز وارد شدن.فارسی بلد نبودن》👀😆 -لبخند‌یادت‌نره‌بسیجی🖐🏼😁 |ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|