|گردانسیدابراهیم|
•••{🥀♥️}•••
دࢪ پـایاݩ فعاݪێٺ امࢪوز ..
یادے میکنێم از (شهیدمحمدرضابیات)
▪️#معرفی_شھید
شهیدمحمدرضابیات
تولد⇦ ¹³⁶⁵.¹¹.⁷
شہادت⇦ ¹³⁹⁵.¹.²⁴
محلشهادت⇦ حومهحلب
• • •
شهید مدافع حرم محمدرضا بیات هفتم بهمنماه سال ۱۳۶۵ در تهران بدنیا آمد.وی یکی از فرمانده گردانهای لشکر فاطمیون بود که در ۲۴ فروردینماه سال ۱۳۹۵ در ارتفاعات «العیس»در حومه «حلب»سوریه در راه دفاع از حریم اهل بیت به شهادت رسید و پیکرش مفقودالاثر شد.طی۵ سال گذشته مزار خالی او در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یادمان این شهید بوده است،حالا پیکر مطهر شهید بیات بعد از گذشت ۵ سال گمنامی کشف و هویتش شناسایی شده است.خانواده وی شامگاه امروز ۷ آذر بعد از شنیدن خبر بازگشت پسرشان در معراج شهدا برای وداع حاضر شدند.
📓⃟🖤¦⇢ #شب_بخیر
|ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
.•بسماݪلھـالࢪحمݧ الرحیــݥ•....🌿
#بسمرٻّالشھدآ🥀
#بهنامخداےسیدابراهیم...💔
◾️#صبحتون_امامزمانی ♥️🌱
با هرنفسی
سلام کردن عشق است
آقا به تو
احترام کردن عشق است
اسم قشنگت
به میان چون آید
از روی ادب
قیام کردن عشق است
|ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
▪️#روزمونوباسلامبهشهداآغازکنیم↓″🙃❤️}
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
|ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
◾️#دلتنگے_شهدایے ✨
ماڪہازفڪرتوشبخوابنداریمولے...🥀
دربساطِشبمانچشمِترازیادِتوهست :)♥️
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#شهید_مرتضی_عطایی
|ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
|گردانسیدابراهیم|
◾️#دلتنگے_شهدایے ✨ ماڪہازفڪرتوشبخوابنداریمولے...🥀 دربساطِشبمانچشمِترازیادِتوهست :)♥️ #شهید
◾️#خاطره_شهید ♥️🎙
اوایل سال ۱۳۹۴ با تعدادی از رفقا از جمله شهید سیدابراهیم (مصطفےصدرزاده) رفته بودیم برا شناسایے قبل از عملیات (تو منطقه ی درعا)
حین برگشت، با توجه به فصل بهار و کشتزارهای گسترده ے تو منطقه، حاشیه ی راه بوته های بلندی که انتهای ساقه هاشون،
خارهای توپی شکل( اندازه ی یه گردوی بزرگ) رشد کرده بود و من رو وسوسه میکرد که با پوتین بزنم زیرشون😅😁
بالاخره شروع کردم و اولیش رو با پوتینم هدف گرفتم و با دورخیزی، محکم زدم زیرش!
که بعد از کنده شدن به هوا پرتاب شد. با خودم گفتم عجب کیفی داد!😃
بعدش شروع کردم، دومی و سومی...
تا اینکه سیدابراهیم صدام کرد : "ابووووعلی!"
گفتم: "جانم؟"
با همون لحن شیرین و قشنگش گفت: "قربونت بشم آخه اینا هم موجود زنده ان و همین کارت باعث میشه شهادتت عقب بیافته...!"
بعد از این حرفش کلی تو فکر رفتم و با خودم گفتم: "بابا این سید تا کجاهاشو میبینه! :)💔🍃"
و نفهمیدم کی رسیدیم به مقر...
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی #شهید_مرتضی_عطایی
|ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
حضرت عشق
عجب كرب و بلايى دارد
شب جمعه حرمش حال و هوايى دارد
شبجمهاستهوایتنکنممیمیرم🖐🏽💔
◾️#استوری🌱
|ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
◾️ #درسےازشهدا ♥️
از خداوند خواستارم ما را چنان نکند...
که اهداف حسین ؏ را بکشیم ، در حالی که بر او می گرییم!🖐🏻🚶🏻♂
#شهید_محمدباقر_صدر
|ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|
|گردانسیدابراهیم|
•••{🥀♥️}•••
دࢪ پـایاݩ فعاݪێٺ امࢪوز ..
یادے میکنێم از (شهیدجوادمحمدی)
▪️#معرفی_شھید
شهیدجوادمحمدی
تولد⇦ ¹³⁶².⁵.²⁹
شہادت⇦ ¹³⁹³.³.¹⁶
• • •
از همان روز اول زندگی با همسرش قرار گذاشتند هر قدمی که بر می دارند به خدا نزدیک تر شوند. همین هم شد که از اولین روزِ زندگی مشترک حسن های اخلاقی آقا جواد بیشتر از پیش خود را نشان داد، این حسن های اخلاقی دست به دست هم تا جایی که جواد دیگر نتوانست در قفس دنیا بماند و کارش به پرواز کشید، به آسمان.جواد محمدی چهارمین شهید مدافع حرم شهر درچه است که ۱۶ خرداد ماه ۹۶ همزمان با ۱۱ ماه مبارک رمضان به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از گذشت ۲۵ روز چشم انتظاری، پیدا شد.
او در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود: « اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا خواهم گرفت»
آقا جواد جگر شیر داشت، زمانی که شهید مرتضی زارع به درجه شهادت رسید، او با شجاعت برای نجات پیکر مقدس شهید، به جلو رفت؛ تیر به پایش خورد و به شدت مجروح شد، بعد از گذشت یک ساعت سوار بر موتور با پای خونین به جلو رفت تا کمک کند، به او می گفتند با پای مجروح چرا آمدی؟ گفت: این زخم چیزی نیست. پدرِ فاطمه ی 5 ساله در همه حال سعی می کرد به دوستانش روحیه بدهد، او خود از رفتنِ دوستانش داغدار می شد و دلتنگ فاطمه بود اما هیچوقت مبارزه را فراموش نمی کرد.
آقا جواد قبل از رفتنش به سوریه، قصه حضرت رقیه علیها السلام را برای فاطمه گفت و بعد در مورد سفرش برای فاطمه توضیح داد، حالا در روزهای نبودنش فاطمه ی کوچک بارها قصه را در ذهن خود مرور و با پدرش درد و دل می کند.
📓⃟🖤¦⇢ #شب_بخیر
|ɢᴏʀᴅᴀɴsᴇʏᴅᴀʙʀᴀʜɪᴍ|