استاد صهیونیسم شناسی بود با دهان روزه، تا حدود ۱۲ شب «برنامه های صهیونیسم برای دوران پساکرونا» را تشریح کرد. راهکارهای برون رفت از نقشه صهیونیست ها را بیان کرد و..‌ در این #طوفان_الاقصی ، جای استاد #فرج_نژاد خیلی خالی است😭 🔮 مدرسه انقلاب 🆔 @darseenghelab

مرحبا به رفیق شهید محمد حسین محمد خانی بلند شده رفته نزدیک معرکه تا روایت کند.👌👌👌👇👇👇

✨️ تا کجا دستم به روایت می‌رسد؟ نمی‌دانم! فعلا نزدیکتر از لبنان پیدا نکردم! #طوفان_الأقصى 🆔️ @m_ali_jafari

پاره تنمان گریه نکن بالله العظیم لرزش پاهایت ستون فقراتشان را خرد می کند. در کنارت می جنگیم تا دیگر خوابت را آشفته نکنن... بچه هایمان همراه بزرگترها برایت می گریند و کینه شان را بیشتر تا نابودشان کنیم...گریه نکن پاره تنمان...

آقا من چطور بگم آقا دارن راجع به چیزی فراتر از تجمعات صحبت می‌کنند؟ ای خدااااا ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar

لباس خاکیمو بیار مادر جبهه علمدارو علم میخواد بزار برم که عمه سادات بازم مدافع حرم میخواد تموم هم سنای من رفتن تا برسن به ظهر عاشورا تورو خدا بذار برم مادر حیف که من جا بمونم اینجا

بعد از بمباران بیمارستان المعمدانی غزه، خانه‌ای هم زدند؛ در منطقه‌ای دیگر. برق قطع بود. مردم منتظر ماندند تا صبح. روشنی روز رفتند ببینند کسی زنده مانده، یا زخمی و شهید بیاورند بیرون. بچه‌ای ده‌ساله را پیدا کردند. زنده و سالم. از زیر آوار کشیدندش بیرون. کیف مدرسه‌اش را بغل زده بود. داخل آمبولانس هم کیف را از خودش جدا نمی‌کرد. دلیلش را پرسیدند. گفت: تکه‌های جنازه برادرم را در این کیف جمع کرده‌ام! پ.ن: دیگر نه من طاقت عکس‌های این جنایت را دارم؛ نه شما! #غزه #غزه_العزه #غزه_تحت_القصف #مستشفی_المعمدانی 🆔️ @m_ali_jafari

به نام خدای الاقصی بعد از زیارت امشب در حرم مطهر فاطمه معصومه سلام الله علیها ،چند مرد روستایی با تیپ اربعینی البته بدون لباس سیاه دیدم جلو آمدند و حال احوالی گرمی کردند و گفتند آمده ایم از بی بی شهادت بگیریم گفتم بسمت مرز گفت بله،گفتم چند نفر گفت زیادیم نمی دانم اهل یک روستا تقریبا همه آمده ایم. گفت دعا کن شهید شدم جنازه ام را بیاورند به حرم بی بی. گفت نصیحتی کن گفتم شما نصیحت مان کردی که ما هم حرکت کنیم به سمت قدس پاره تنمان. #الی_الاقصی

کاروانی با ۲۰۰ نفر عضو با شعار از خراسان تا فلسطین امشب در حرم مطهر حضور داشتند. #الی_الاقصی

راننده بیل مکانیکی به شخصی که لباس فرم نبرد پوشیده بود می گفت اگر به من نیاز بیام. آره بیا با بیل به حلقوم نجس صهیونیست ها می زنیم.

شبی فضای حرم در چند برخوردی که با بچه های عازم داشتم حال و هوای شب های عملیات بود صورتها بر افروخته قلب ها آرام و چشم ها خیس و لب ها بذکر التماس دعا و بوسه بر پیشانی ها. خدایا ممنون که به ما بی سر و پا ها هم گوشه ای از نور شهدا را نشان دادی و گویا درب های شهادت را باز کرده ای ... قاطی خوب ها ما را هم ببر...