eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خوبید یه راهنمایی از دوستان می خواستم کسی بوده طبعش بلغم بوده باشه وزن زیاد و شکم‌پهلوهای زیاد و شل داشته باشه و درمان کرده باشه یه راهنمایی منو بکنه خسته شدم ازین چاقی مفرط و بلغم ممنونمم صلوات رها 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام خانم ستایش اگه ممکنه این متنو تو کانال قرار بدین بعد این کانالی که زدین به اسم تجربه ی زندگی بانوی بهشتی من نتونستم از اونجا باهاتون در ارتباط باشم خب من ۱۳ سالمه بعد یع دردی توی سینه هام احساس میکنم و سینه هام سفت و کمی بزرگ شده یه برادر ۱۷ ساله و یه خواهر ۱۹ ساله دادم و خواهرم چون سینه هاش کوچیکه هی منو اینطوری نگاه می کنه 😲😲😲 و همش جلو برادرم میگه سینه هاشو سینه هاشو بعد من از خجالت آب میشه تعریف از خود نباشه خواهرم اینگار بچه هس هیچی نمیفهمه تا ۱ چیزی می شه داد و بیداد میندازه ۱ جورایی اینگار من از اون بزرگ ترم مامانم میگه منو زود تر شوهر میبره چیکار کنم که دیگه این به من گیر نده آخه جلو همه آبرومو میبره لطفا کمکم کنید خواهش 😭😣😥😟😢 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
👤 سوال 🔖موضوع: فضای مجازی سلام. پسری هستم 24 ساله. با اعتقادات مذهبی. نزدیک به یک سال هست که عقد کردم. من عاشق خانمم هستم و خانمم هم عاشق من هست . تقریبا هر روز خدا رو به خاطر همچین همسری شکر میکنم. ما هنوز نرفتیم زیر یک سقف زندگی کنیم. هر کدوم از ما خونه پدرامون زندگی میکنم. من خیلی وقتا مهمون خونه پدر خانمم هستم .بعضی وقتا دوست دارم با یه دختر توی گپ هایی که داخل تلگرام هست چت کنم . شاید هم تنوع طلب شده باشم. واقعا دلیلش نمیدونم. وقتایی که خونه پدر خودم هستم و از خانمم دورم این مشکل بیشتر برام پیش میاد. در فضای اجتماعی و زندگی روزمره اگه دختر بی حجابی ببینم ناراحت میشم و به خودم اجازه نمیدم ک بخوام نگاه کنم چه برسه به اینکه تمایل به دوستی داشته باشم ولی در فضای مجازی این مشکل رو دارم. احساس میکنم دارم خیانت میکنم که با توجه به اینکه متاهلم با یه دختر دیگه چت کنم . لطفا راهنماییم کنید ............................................................ 👩🏻‍⚕پاسخ سلام ان شالله عشقتون پایدار در مورد احساس نیازتون به گپ و .... مجازی لازمه تکلیفتون رو با خودتون مشخص کنید اگه تصمیم به زندگی خوب و دوستانه و عاشقانه با همسرتون دارید تعهداتی باید بپذیرید مثل ایشون که باید تعهد و پایبندی به شما و زندگیشون داشته باشن .اگه مسئله ای ندارید که ایشون هم همچین ارتباطی داشته باشه برای خودتون جایز بدونید که البته در اینصورت در آینده تو زندگیتون دچار تزلزل خواهید شد ولی در صورت پذیرفتن تعهدات و مبارزه با نفس حتما در آینده های دور هم از زندگیتون لذت خواهید برد به فکر برآورده کردن خواهشهای نفسانی زودگذر نباشید که شما رو دچار عادت به این نوع زندگی میکنه و از همسرتون دور میکنه و کم کم فاصله زیاد میشه تو این ایام که زیر یک سقف نیستید زیاد روزه بگیرید تا روی شهوتتون کنترل داشته باشید تو مکانهای مذهبی زیاد حضور پیدا کنید مثل گلزار شهدا و از اونها برای ترک گناه کمک بگیرید به ائمه توسل کنید تا ان شالله هم به نفستون غالب بشید و هم زودتر سر خونه‌زندگیتون برید 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
اینو برای اون دختر خانومی مینویسم که ۱۹ سالشونه و خحالتی هستند... سلام عزیزم❤️ ، راستش من تخصص خاصی در این زمینه ها ندارم اگر دیدید حاد شد حتما با یک کسی که در این زمینه تخصص داره مشورت کنید🌹 همچنین کتاب های زیادی در این زمینه وجود داره ، منتها به نظر من اگر خودم این شرایط را داشتم مشکلم را یابی میکردم تا ببینم این مشکل دقیقا بخاطر چی هست، ادم با خودش که تعارف نداره ، اینطوری ادم با مشکل خودش روبه رو میشه و راحت تر میتونه حلش کنه و اینکه عزت نفس و اعتماد نفس خودتون را ببرید بالا خیلی راحت میتونید این کار را کنید ، کار هایی که احساس میکنید حالتون را بهتر میکنه انجام بدید هر روز به خودتون کلی انگیزه بدید جمله های انگیزشی و جمله هایی که لذت میبرید مثلا دارم ، یا دلیل_انسان بودن_خیلی ارزشمندم و پیش ارزش بسیاری دارم ، خلاصه از این قبیل جمله ها به نظر من که خیلی تاثیر داره .... و اینو بگم اولین قدم اینه که ادم خودش را داشته باشه و هی توی ذهنش وسواس نداشته باشه که ای وای من چرا اینجوری کردم چرا اونجوری کردم چرا نتونستم خوب احوال پرسی کنم هی خودش را سرزنش کنه ، نه این درست نیست ، و اینجوری که شما میگید سعی کنید مثلا روی اداب معاشرت خودتون کار کنید ، و خیلی راحت با دیگران با خانواده ارتباط بگیرید و نگیرید واقعا..... من مطمئنم که میتونید. ان شاالله که نتیجه بده و موفق باشید😘😊🌺 فاطمه سادات 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
72-converted.mp3
2.82M
سلام استاد پوراحمد قرار بود قبل محرم عروسی بگیریم که خورد به این گرانی ها حالا میخواهیم شاید تا یکسال یا بیشتر عروسی را عقب بیندازیم این هم بگم که تقریبا همه خریدهامون رو کردیم فقط سرویس طلا مونده بود😔 الان باید چکار کنیم، الان یک ساله عقدیم ممنون از شما 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2 @hamsaranekhoob
سلام ممنون بابت کانال فوق العادتون❤️ در رابطه با سوال خانم شاد بنده ساکن شهریار هستم و الان نزدیک ۲ سال میشه که از طریق طب اسلامی کار های درمانیم رو انجام میدم. مطب طبیب قیلاوی زاده،دقیقا پشت امام زاده اسماعیل هستش،تماس بگیرید آدرس کامل رو از خودشون بپرسید. شماره تماس👇 ۰۹۱۶۵۱۴۵۱۶۰ مطب دیگه طب اسلامی شهریار(شهرک امیریه،خ امام خمینی ،روبه روی مسجد امام حسین) شماره تماس آقای بابایی👇 ۰۲۱۶۵۶۴۵۰۲۵ امیدوارم کمکی کرده باشم.😊 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام خوبین نمازو روزه تون قبول میشه تو گروه بپرسین خانم ها تو خونه چه طوری سویق درست میکنن دلم میخواد خودم درست کنم 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
recording-20200428-114828.mp3
3.46M
✅ روش درست انجام کار تربیتی ⭕️ چرا اکثر خانواده های مذهبی، فرزندانشون مذهبی نمیشن؟ چجوری همسرم رو نمازخون کنم؟🤔 حتما گوش بدید حاج آقا حسینی 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام. طاعات و عبادات قبول. من یه سوالی داشتم که ممنون میشم دوستان منو راهنمایی کنند. بنده مجرد هستم. مدتیه که جوش های قرمز در آوردم. قفسه سینه و پشتم پر از جوش شده. برای دوسه روز جوش هام خشک میشن و بهتر میشه بدنم. هنوز کامل خوب نشده دوباره به همون شدت جوش در میارم. در کنار این کمر درد دارم و زیر شکمم درد میکنه. پریود نیستم ولی دردم شبیه دوران پریودم هست اما شدتش کمتره. کف پام بیشتر وقتها سرده. اما دمای بدنم نرماله نمیدونم چیکار کنم. اگه میشه راهنماییم کنید. 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
✅ سوال : تیرگی زیر بغل و کشاله ران از چیه و درمانش رو بفرمایید. ✅ پاسخ : تیرگی زیر بغل بخاطر سودای قلبه سعی کنید کینه نداشته باشید،گریه کنید،بیشترسمت معنویات باشید ودرکنار اون،بجای استفاده ازژیلت،ازنوره استفاده کنید تیرگی کشاله ران هم ازسودای روده ورحم هست،که باید یبوست ازبین بره،رحم پاکسازی بشه با آبزن آب نمک ، آبزن آویشن ،تزریق واژینال عسل وروغن زیتون و نوره بزارید. 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
من دو تا دختر دوقلو دارم که ۸ساله هستند در مورد پریود شدن در چه سنی و چطوری باهاشون صحبت کنم ممنون از شما 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
ماجرای طلاق، سرطان و "هوو" داستان زنی که برای شوهرش زن گرفت! صفحه نخست کد خبر: ۲۰۵۷۶ بازدید : ۲۷۶۰۲ ۰۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۲ فرادید| زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت‌انگیزی را برایش رقم زد.   زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک‌آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می‌کند و مرد سعی می‌کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی‌شود.   زن با لحن سرزنش باری به مرد می‌گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی‌کردی و زن نمی‌گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی‌بینی.   مرد به اعتراض می‌گوید: من نه تو را طلاق می‌دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می‌کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی‌رفت و پافشاری‌ می‌کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه‌هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی‌ات مهتاب و بچه تو راهی‌اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی‌خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب‌نشینی است؟   ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می‌ریزد و می‌خواهد هر چه سریع‌تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می‌خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می‌کند.   قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می‌اندازد از آنها می‌خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم  های زندگی‌اش می‌گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری‌ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می‌شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده‌ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی‌مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی‌‌ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم.   شنیدن این خبر و دیدن جواب‌های آزمایش‌ها شوکه‌ام کرده بود نمی‌توانستم باور کنم که خوشبختی‌ام به پایان رسیده و لحظات زندگی‌ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است.   تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی‌زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده‌اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می‌شدم و هرگز چنین حرفی نمی‌زدم.   مرد که برافروخته است رو به قاضی می‌گوید: زندگی‌ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه‌اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می‌‌گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می‌گویم گوش کنی ولی هر چه می‌گفتم بی‌فایده بود و مجبورم می‌کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی‌توانم ناراحتی‌اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می‌طلبید، زندگی‌مان سرد و بی‌روح شده بود و نمی‌دانستم چه کنم؟   ریحانه ضمن سرزنش خود می‌گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می‌کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و  وظیفه خودم می‌دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه‌هایم باشم. با اینکه خانواده‌هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می‌گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه‌هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی‌ها با همکلاسی‌ام مهتاب روبه‌رو شدم.   از آنجا که مهتاب را بخوبی می‌شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می‌توانستم خانواده‌ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه بود و با وجود داشتن خواستگارهای بی‌شمار شوهر نکرده بود. رابطه‌ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که  از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت‌ترین روزهای زندگی‌ام روبه‌رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی‌ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرا
ر بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره‌ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم.   ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره‌اش موج میزد، ادامه می‌دهد: در آن شب ماجرای زندگی‌ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی‌دانست زنی که می‌خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست‌وجوی هوویی برای خود است خود من هستم.   باورش نمی‌شد من او را برای همسرم خواستگاری می‌کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند.   محمد حرف‌های ریحانه را قطع می‌کند و می‌گوید: زندگی‌ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال‌ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی‌فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم.    این بار ریحانه ادامه می‌دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب‌ها ی سختی بود ولی هر روز که می‌گذشت  حس می‌کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می‌شوم، سکوت می‌کردم و نمی‌گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه‌مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم.    گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی‌توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه‌هایم صحبت می‌کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه‌شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته‌ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده‌ام از هم پاشیده نمی‌‌شود ولی افسوس که سخت اشتباه می‌کردم.   ریحانه ادامه می‌دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می‌‌کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش‌ها نزد پزشک‌ معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می‌خواستم بدانم فاصله‌ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش ‌از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش‌هایم نمی‌شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: «شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش‌های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است» .    با شنیدن حرف‌های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می‌گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می‌انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می‌زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه‌ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی‌داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می‌کرد باید احتمال می‌داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی‌گناه را طلاق بدهم و آواره‌اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش‌ها اشتباه بوده ولی نمی‌توانم چشمم را به مهربانی‌های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می‌کند و می‌گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می‌کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟   ریحانه با چهره‌ای برافروخته در جواب شوهرش می‌گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی‌توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده‌ام و تاوانش هر چه باشد می‌دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می‌خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه‌ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی‌توانم حضور هوو را در زندگی‌ام تحمل کنم.   قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته‌های این زوج احساس می‌کند با پرونده عجیبی روبه‌رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می‌رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می‌دهد تا پس از بررسی‌های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
📕 پرسش 0⃣4⃣2⃣1⃣ _______________________ 🔸سلام وقتتون بخیر... ببخشید من 3 سال و خورده ست ازدواج کردم شوهرم فیلم های نگاه میکنه و میکنه.. 🔹.الان نزدیک 2 سال هست این کارا رو میکنه...نمیدونستم چطور باهاش برخورد کنم خیلی آدم هستش به همین خاطر همه ی حرفا مو راحت نمیتونم بگم بهش...یه بار گفتم هرچی میخواد بشه با مهربونی گفتم چرا این کار رو میکنی من میدونم گفت اولش برا آموزش رفتم و دیگه نتونستم ترکش کنم منم بهش گفتم کمکت میکنم اونم گفت بهت قول میدم دیگه این کار رو نکنم ولی ....بعدش دید خیلی داره بد میشه باهام 'دعوا کرد 🔹الان 7 ماه از اون حرفش میگذره و ترک نکرده تازه بدترم شده...میشه بگین چیکار کنم از زندگی دیگه سیر شدم همش با زنای فیلم منو میکنه 🔸بدترین چیزا رو ازم میخواد...ولی من قبول میکنم میگم دیگه شاید سراغشون نره... 🔹من تو نیاز های جنسی هیچی براش کم نمیزارم ..99 درصد مواقع نمیزارم بمونه ولی باز پیش میاد نمیشه که همیشه پیش هم بود... 🔸هم من هم شوهرم درس میخونیم...و از خانواده هستیم البته خانواده شوهرم کمتر...ما قراره اقدام به کنیم ولی نمیدونم کار درستیه یا نه؟ اگه میشه کمکمون کنین زندگیم داره نابود میشه...ما هیچ مشکلی نداریم همدیگه رو خیلی هم دوست داریم شوهرم 23 سالشه من 19 سال میشه راهکار بدین فقط میتونم از شما کمک بگیرم نمیدونم چیکار کنم؟؟😭😭😢😔 پاسخ👇
1.61M
🔴شوهرم معتاد به فیلم است چیکار کنم ؟؟ 🎧راهکار از استاد
در جواب خانمی که دوقلو ۸ ساله دارن ومی خواد در مورد پریود باهاشون حرف بزنه باید بگم در مدرسه معلم بهداشت یا دین باید در سال سوم درسی بهشون بگه 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام درباره خانومی که خجالتی بودن عزیزم، تو میخوایی عروس اون خانواده بشي برو شب بمون راحت باش این طوری باشه از شما سو استفاده میکنن ستایش جان به اون خانوم خجالتی من خودم این کارو کردم الان پشيمونم من شرایطم طوری هست که خونمون رفت آمد زیاده تعدادی از وسایلم مثل لیوان و.... نبود برای این که کسی ناراحت نشه چیزی نگفتم تا این که الان میبینم خیلی از وسایلم نیست به شوهرم گفتم میگه اول میگفتی حالا موندم چی کار کنم ناز گل 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
در جواب خانمی که روزه میگیرن داخل سرشون میسوزه و حالت تهوع دارن شما کم خونی ندارین ؟ اگه کم خونی دارین نباید بگیرید یا یک روز در میان بگیرین 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
بهار: سلام خانومی که گفته بودن دهانشون آفت زده رب انار رو تودهنتون یک دقیقه نگه دارین یه کم میسوزه ولی فورا خوب میشه اگه بایک بار خوب نشد دو سه دفعه تکرار کنین حتما خوب میشه بهاری 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام عزیزم وقت بخیر.یه خانمی نیاز به راهنمایی فوری فوری دارن اگر میشه عزیزان لطفا راهنمایی کنن تو بخش تجربیات:حدود دو ماه هست سرگیجه ناشی از مشکل گوش دادن ولی خوب نمیشن کسی تجربه ای در این مورد داره راهنمایی کنن که چیکار کنن خوب بشه؟ چقدر طول می کشه کامل خوب بشه؟ دیگه از لحاظ روحی هم داره کم کم اذیت میشه.ممنون میشم راهنمایی کنید. با تشکرخدا اجر بی نهایت بده بهتون. 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام ، در مورد اون خانمی که گفتن دهانشون آفت زده من تجربه چند ساله ی خودم رو میگم که واقعا معجزه میکنه یه دونه لیمو عمانی رو بشورن بعد از وسط دو تکه کنن بعد بزارن داخل یه لیوان و روش آب جوش بریزن و در لیوان رو بزارن و لیوان رو روی کتری در حال بخار بزارن تا یک ساعت که لیمو عمانی کامل دم بکشه بعد با اون دهانشون رو چند مرتبه کامل بصورت غرغره بشورن این کارو چند مرتبه تو یه روز انجام بدن ،مخصوصا شب قبل خواب صبح که بیدار شدن تاثیر فوق العاده این دم نوش رو میبینن ، در ضمن اگه بعد شستشو مقداری هم از خود دم کرده رو بخورن اثرش بهتر و سریع تر هستش ، انشاالله که نتیجه بگیرن التماس دعا 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام خسته نباشید برای خانومی که دهنش آفت زده بایدبگم رب انارترش روی آفت نگه داره میسوزونه ولی سریع خوب میشه یا یه تیکه یخ بذارن روش که این روش درمانش طولانی تره ولی دردنداره سلام خانمی ک گفته بودن دهانشون آفت زده رب انار عالیه،مقداری رب انار رو در دهانشون نگه دارن چند بار این کار رو انجام بدن ان شاء الله خوب میشن،من خودمم هربار ک آفت میزنم با رب انار خوب میشم 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
سلام خانم های گل ببخشید من ی سوال داشتم من شونزده سالمه و عروسی کردم. خونمون بالای خونه مادر شوهرم ایناست ی خواهر شوهر مجرد دارم که هیجده سالشه و بدنش زنونس (باسنش از باسن من بزرگ تره و حالت بدنش) شوهرم تا حالا دو بار با پاش زده رو باسن خواهر شوهرم و بهش تذکر دادم همون موقع 🙄 و اینکه یکی دیگه از خواهر شوهرام که بچه داره توی یکی از طبقه های مادر شوهرم اینا زندگی می‌کنه هر دوتا خواهر شوهرام شلوار تنگ میپوشن تو خونه و خواهر شوهر بزرگیم که اصلا رعایت نمیکنه😶 و گاهی اوقات لباس حلقه آستین میپوشه .و تابستونا که لباساش افتضاح تر میشه و دامن هایی میپوشه که تا زانوشه😑نمی‌دونم چیکار کنم؟!؟!؟؟ خواهش میکنم کمکم کنید ممنون میشم فعلا هم موقعیتش رو نداریم که خونمون رو عوض کنیم 😐 نمی‌دونم به شوهرم بگم چیکار کنم خودم هم وقتی دختر بودم تو خونه شلوار گشاد میپوشیدم و از وقتی این ها رو دیدم گفتم اونا جلوی شوهرم میپوشن منم دوست دارم بپوشم و الان هر وقت میریم خونه مادر شوهرم شلوار چسبون مثل اونا می‌پوشم چون هیچ کاری از دستم بر نمیاد خواهش میکنم راهنماییم کنید😊 و خواهر شوهرم شلوار هایی میپوشه که حتی حالت شورتش هم رو شلوارش میوفته😥 ببخشید طولانی شد 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربیات بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2
من پنج سال ازدواج کردم به شدت شکاک هستم و به شوهرم خیلی شک دارم به طوری که سرکار هست فک میکنم جای یه زن دیگه است خیلی فکرم خرابه به خاطر این موضوع چند دفعه کارمون به جدایی رسیده ولی فایده ای نداره و من همینطور وحشتناک به شکاک بودنم ادامه میدم... الان ماه اخر بارداریمه فکرام خیلی اذیتم میکنه که این منو دوست نداره یا من زشتم یا بیرون که میریم همش نگاه دخترا میکنه با اینکه من کنارشم و من خیلی اذیت میشم و احساس حقارت بهم دست میده و ببخاطر بچمم خیلی اذیت میشم میترسم فکرم رو اونم تأثیر لزاره و در اینده بچمم مثل خودم شکاک باشه.... توروخدا کمکم کنید خیلی دارم اذیت میشم حتی گوشیشو یکسره چک میکنم. اوایل اینقد شک نداشتم ولی از گوشیش یه چیزایی میدیدم که باعث شده اینقد شدت مریضیم گسترش پیدا کنه... و اصلا منو بیرون نمیبره تو جاهای شلوغ یا خلوت فرقی نداره با من بیرون اصلا نمیره یا اگه منو ببره از تو کوچه ها میره و من فک میکنم چون با کسی دوسته نمیخواد منو با این ببینن و ناراحت بشه اون طرف.. شهر ما شهر کوچیکی هست و همه هم همو می‌شناسن بخاطر همین بیشتر اذیت میشم 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 تجربه زندگی ،بانوی بهشتی https://eitaa.com/joinchat/4077715504Cb8c9a9d5d2