#فضائل_امیرالمومنین
رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
ای علی! خداوند درباره تو هفت امتیاز به من عطا فرموده: تو نخستین کسی هستی که همراه من از قبر بر می خیزی، تو نخستین کسی هستی که با من بر فراز صراط می ایستی، به آتش می گویی: این را بگیر که از آن توست، آن را فرو گذار که از آن تو نیست.
تو نخستین کسی هستی که همراه من خلعت داده می شوی و زنده می گردی. تو نخستین کسی هستی که همراه من درِ بهشت را می کوبی. تو نخستین کسی هستی که همراه من در طرف راست عرش قرار می گیری. تو نخستین کسی که در اعلی علیین با من اقامت می کنی. تو نخستین کسی هستی که از آب مهر شده می خوری، که مهر آن مشک است و گروندگان باید آن بگروند.
الطوسی، محمد بن الحسن(شیخ طوسی)، همان،مصباح المجتهد، ص ۶۴۳؛ الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین(شیخ صدوق)، الخصال، ج ۲، ص ۳۴۲؛ الفرات الکوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ج۲، ص ۳۹۴. القمی، ابوالحسن علی بن ابراهیم، تفسیر قومی، ج ۲، ص ۳۳۷
#فضائل_امیرالمومنین
فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مى گويد: چندين ماه كه از حمل من مى گذشت، وقتى نزديك بدنيا آمدن على عليه السلام شدم از کنار هر سنگ و كلوخ و درختى كه عبور مى كردم مى شنيدم كه به من مى گفتند:
﴿هَنيئالَك يافاطِمه، بِما خصك الله مِنَ الفَضلِ وَالكرامَة بِحَملك بِالاِمامِ الكَريم﴾
اى فاطمه گوارايت باد، آنچه از فضل و كرامت، كه خدايت بدان اختصاص داده، بخاطر آنكه تو حامل امام كريم هستى.
على عليه السلام، وليدالكعبه، ص۳۰
#فضائل_امیرالمومنین
✍ روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند.
راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟"
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس
راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است.
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز"
پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
✍ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم.
✍ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید به من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس.
✍راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند.
✍راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم .
✍سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
✍ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس!
راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟
امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است.
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟
✍امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم.
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی.
پس به سوالاتم پاسخ بده
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد.
✍امام علی (ع) پاسخ دادند:
.
فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک
🔹 آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.
🔹 آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است
🔹 و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است
پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:
"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
✳️به درستی که نامت در تورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.
#فضائل_امیرالمومنین
جابر بن عبدالله انصاری از ابوذر نقل می کند که گفت: نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مسجد نشسته بودیم که علیّ علیه السلام وارد شد. پس آن حضرت فرمود: ای اباذرّ! آیا علی را دوست داری؟ عرض کردم: ای رسول خدا! به خدا قسم آری. هم او را دوست دارم و هم کسی که او را دوست داشته باشد. پس فرمود: ای اباذر! علی را دوست داشته باش و نیز کسی را دوست داشته باش که او را دوست دارد. … ای اباذر! علی علیه السلام را با اخلاص دوست داشته باش، زیرا کسی که علی علیه السلام را با اخلاص دوست داشته باشد، از خداوند متعال چیزی را درخواست نمی کند، مگر آن که به او عطا می کند و خداوند را نمی خواند، مگر آن که خداوند به او لبّیک می گوید.
#فضائل_امیرالمومنین
حضرت علی (علیه السلام) دوران کودکی خود را میگذرانید. روزی پدرش ابوطالب (علیه السلام) نزد همسرش فاطمه بنت اسد (علیها السلام) آمد و گفت: علی (علیه السلام) را دیدم که بتهای بت پرستان را میشکند، میترسم که بزرگان قریش باخبر شوند و به او آسیب برسانند.
فاطمه مادر امیرالمؤمنین (علیها السلام) گفت: شگفتا! من خبری عجیب تر از این به تو بدهم؛ آن هنگامی که علی (علیه السلام) بچه بود و در رَحِم من قرار داشت روزی کنار کعبه رفتم و به طواف کعبه، قصد پرستش خدا را کردم، بت پرستان بتهای خود را در محلی در کنار کعبه گذاشته بودند، وقتی که در طواف کعبه رو به روی آن محل رسیدم علی (علیه السلام) در رحمم آنچنان دو پای خود را فشار میداد که من از نزدیک شدن به جایگاه بتها ناتوان میشدم.
----------
منابع:
الخرائج و الجرائح ۲ / ۷۴۱؛ بحار الانوار ۴۲ / ۱۸؛ اثبات الهداة ۴ / ۵۵۳.