eitaa logo
「 ایــھامـ」
2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
114 ویدیو
3 فایل
به حال خویش میخندیم میگرییم میمیریم جهانِ رنج و اندوهیم ما، مایی که انسانیم _محدثه‌نبی‌حسینی [بانوی‌ایهام] ناشناسمون: https://daigo.ir/secret/8268156894 حرفاتون: @hrf_dl منشورِ شروط(تبلیغ،تبادل): @MANSHOOR_T جهت ضرورت: @Artist55
مشاهده در ایتا
دانلود
_-
•. توبه هایم را شکسته اشتباه دیگری از گناهی می‌روم سوی گناه دیگری
لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم می‌دهد می‌گذارد بر سر هر راه چاه دیگری
گریه باید کرد تنها در عزای تو حسین توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگری!🤍
مثل حرّ من نیز برگشتم که غیر از خیمه‌ات نیست ما را در همه عالم پناه دیگری :)
❤️‍🩹:)
_- هر بار بریدی تو و پیوند زدم هی قلب مرا شکستی و بند زدم آشفته تر از همیشه بودم اما... حرفی نزدم..دوباره لبخند زدم _سیده تکتم حسینی
•. هرچند که قلب پرگناهی داریم صد شکر هنوز اشک و آهی داریم این سوز و گداز را نگیری از ما جز روضه‌تان مگر پناهی داریم؟ -امیرحسین پورعزیز 🌿
_-🌿
[`🕊] مدام تازه میشود جنون تازیانه ها ولی عقب نمی کشند در نبرد، شانه ها بدون پرده، پنجره بدون سقف، بی ستون ولی به عشق میتپد هنوز قلب خانه ها هنوز گریه میکنند مادران میان خاک برای مرگ خنده ها و مرگ کودکانه ها و سقف: آسمان، کفن: چفیه، خاک و خون: وطن... تمام شان خلاصه می شود در این نشانه ها مدام میوزد خزان میان کوچه های شهر ولی هنوز امید هست در رگ جوانه ها! بهار میرسد دوباره برگ میدهد درخت دوباره سبز میشود تمام آشیانه ها🌿 🌱 -ایهام
•. ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله یک جمعۀ نزدیک، نُصَلّی فِی القدس همراه امام عصر ان‌شاء‌الله :) انشاالله... 🌿 -سیدمحمدجوادشرافت
🌿:)
_- -السلام عليهم الذين كانوا آمنين كانوا من أجل لحظات وحدتنا المريرة... "سلام بر آنها که پناهگاهی اَمن برایِ لحظاتِ تلخ تنهایی ما بودند..." 🌱
_- اینبار بعد از سه سال از نزدیک سلام دادم🌿:) و براتون خوندم غزلی رو که شرح حال روز های فراق بود... دلتنگتون بودم عمیق... عمیق...
🪴🤍:)
.•🌿
رها کنید مرا با غمِ نهانِ خودم اگرچه خسته ام از دردِ بی کرانِ خودم
به دشمنانِ قسم خورده احتیاجی نیست که دشنه می خورم از دستِ دوستانِ خودم
چو رنج بوده فقط سهمم از جهانِ شما خوشا به کنجِ اتاقم، خوشا جهانِ خودم:)
که کیمیای سعادت، سکوت بود، سکوت چه زخم ها که نخوردم من از زبانِ خودم..!
شراب نیز به دردم نمی دهد تسکین مگر که زهر بریزم به استکانِ خودم
اگر که مرگ فقط چاره ی من است، چه باک؟ به مرگِ خویش کنون راضی ام، به جانِ خودم...