#دشمن همه ی توان خود را جمع کرد...
#انسان_۲۵۰_ساله
#جنگ_خندق یکی از آن جنگ های بسیار #مهم بود.
دشمنان همه ی نیرویشان را جمع کردند و از دیگران هم کمک گرفتند و گفتند می رویم پیغمبر و دویست نفر، سیصدنفر، پانصدنفر از یاران نزدیک او را قتل عام می کنیم؛ مدینه را هم غارت می کنیم و آسوده برمی گردیم؛ دیگر هیچ اثری از اینها نخواهد ماند.
قبل از آنکه اینها به مدینه برسند، پیغمبر اکرم از قضایا مطلع شد و آن خندقِ معروف را کَند.
کفّار، مقابل خندق آمدند، اما دیدند نمی توانند؛ لذا شکسته و مُفتضَح و مایوس و ناکام مجبور شدند برگردند.
#پیغمبر فرمود تمام شد؛ این آخرین حمله ی قریشِ مکّه به ماست.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۴۹
#جلسه_چهارم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
فتحی #عظیم و حاکی از #تسلط...
#انسان_۲۵۰_ساله
قرآن می فرماید:«انّا فَتَحنا لَكَ فَتحاً مبیناً » ما برای تو فتح مبینی ایجاد کردیم.
اگر کسانی به مراجع صحیح و محکم تاریخ، مراجعه کنند، خواهند دید که ماجرای حدیبیه چقدر عجیب است. #پیغمبر به عمره رفت و شوکت آن بزرگوار روز به روز زیاد شد.
سال بعدش _ یعنی سال هشتم _ که کفار، نقضِ عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکّه را فتح کرد؛ که #فتحی #عظیم و حاکی از #تسلط و #اقتدار آن حضرت بود.
بنابراین #پیغمبر با این دشمن هم مدبرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دست پاچگی و بدون حتی یک قدم عقب نشینی برخورد کرد و روزبه روز و لحظه به لحظه به طرف جلو پیش رفت.
کتاب انسان ۲۵۰ساله، ص۵۰
#جلسه_چهارم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
مجازاتِ عمل ...
#انسان_۲۵۰_ساله
هر کدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و #پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را #مجازات کرد.
#اول، بنی قینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آنجا بروید.
دسته ی #دوم، بنی نضیر بودند.
اینها هم خیانت کردند. لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند.
دسته #سوم بنی قریظه بودند که پیغمبر امان و اجازه شان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشانوارد مدینه شود؛ اما اینها نا جوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص ۵۱
#جلسه_چهارم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
برخورد #پیامبر با دشمن سازمان یافته و سازمان نیافته...
#انسان_۲۵۰_ساله
پیغمبر با دشمن سازمان یافته ای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار می کند و به آنها امان نمی دهد؛ اما دشمنی را که سازمان یافته نیست و لجاجت ها و دشمنی ها و خباثت های فردی دارد و بی ایمان است، تحمل می کند.
عبد الله بن اُبی یکی از دشمن ترین دشمنان پیغمبر بود.
تقریبا تا سال آخر زندگی پیغمبر، این شخص زنده بود؛ اما پیغمبر با او رفتار بدی نکرد.
در عین حال که همه می دانستند او منافق است؛ ولی با او مُماشات کرد؛ مثل بقیه ی مسلمانان با او رفتار کرد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۲
#جلسه_چهارم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#مبارزه با دشمن بدون #شمشیر
#انسان_۲۵۰_ساله
دشمن پنجم عبارت بود از دشمنی که در درون هر یک از افراد مسلمان و مؤمن وجود داشت.
خطرناک تر از همه ی دشمن ها هم همین است.
#تمایلات_نفسانی،
#خودخواهی_ها،
میل به #انحراف،
میل به #گمراهی،
ولغزش هایی که زمینه ی آن را انسان فراهم می کند.
#پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزه با این دشمن، به وسیله ی شمشیر نیست؛ به وسیله ی تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۳
#جلسه_چهارم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#جهاد بزرگ تر چیست؟
#انسان_۲۵۰_ساله
وقتی که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچک تر برگشتید، حالا مشغول #جهاد بزرگ تر شوید.
عجب! یا رسول اللّه!
جهاد بزرگ تر چیست؟
ما این جهاد با این #عظمت و با این #زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگ تر از این جهادی وجود دارد؟
فرمود: بله، #جهاد با نفس خودتان.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۳
#جلسه_چهارم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
#خطر بزرگ برای جامعه #اسلام...
#انسان_۲۵۰_ساله
هر کسی که "الَّذینَ فی قُلُوبِهم مَرَض" است - یعنی در دل، بیماری دارد- جزو منافقین نیست؛ گاهی مومن است، اما در دلش مرض هست.
این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعف های #اخلاقی، #شخصیتی، #هوسرانی و میل به #خودخواهیهای گوناگون؛ که اگر جلویش را نگیری و خودت با آنها مبارزه نکنی، #ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد کرد.
وقتی #ایمان را از تو گرفت، دل تو بیایمان و ظاهر تو با ایمان است؛ آن وقت اسمِ چنین کسی #منافق است.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۴
#جلسه_پنجم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
ارتباط مستحکم با #خدا، غلبه بر دشمنان...
#انسان_۲۵۰_ساله
#پیغمبر ارتباط خود را با #خدا روزبه روز محکم تر کرد. و دستش را پیش خدای متعال بلند می کرد،
#پروردگارا: تو به ما کمک کن؛
#پروردگارا:توازما پشتیبانی کن؛
نه دعای او موجب می شد که نیروهایش را به کار نگیرد، نه #به_کار_گرفتن_نیرو، موجب می شد که از توسل و تضرع و #ارتباط_با_خدا غافل بماند؛ به هر دو توجه داشت، او هرگز در مقابل دشمنِ عنود دچار تردید وترس نشد.
هر وقت کسی احساس ضعف می کرد، به #پیغمبر پناه می برد.
او ده سال #حکومت کرد؛ اما اگر بخواهیم عملی را که دراین ده سال انجام گرفته، به یک مجموعه پرکار بدهیم تا آن را انجام دهند، در طی صد سال هم نمی توانند آن همه کار وتلاش و خدمت را انجام دهند.
کتاب انسان ۲۵۰ساله، ص۵۶
#جلسه_پنجم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
اهمیت حادثه #غدیر_خم...
#انسان_۲۵۰_ساله
حادثه ی #غدیر_خم یک حادثه بسیار مهم و تعیین کننده ی تاریخ #اسلام است.
به این حادثه از دو دیدگاه و از دو بُعد می شود نگاه کرد، یک بُعد مخصوص #شیعه است، زیرا در این حادثه امیرالمؤمنین به وسیله ی پیغمبر به خلافت منصوب شده است و در همان روز و همان ماجرا کسانی از رسول خدا پرسیدند، که ای رسول خدا آیا این از جانب توست یا از طرف خدا ؟
فرمود (من الله و رسوله) یعنی
هم #امر_الهی است و هم از سوی من است .
یک بُعد دیگر مربوط به همه ی فِرق اسلامی است. بعد دوم که بعد پیوند میان علی بن ابی طالب(علیه السلام) و عترت پیغمبر با آحاد مسلمانان هاست، مال همه ی مسلمان هاست.
بُعد دوم از لحاظ اهمیت، کمتر از بُعد اول نیست، این بعد، یک امر مشترک بین شیعه وسنی است .
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، صفحه ۵۷
#جلسه_پنجم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
حج یک امر #سیاسی است...
#انسان_۲۵۰_ساله
آن کسانی که امروز در دنیای اسلام #حج را جدای از مسائل #سیاسی قلمداد می کنند و تصور می کنند که در #حج فقط باید عبادت به معنای رایج و عادی آن داشت و هر کار #سیاسی را خارج از قواره #حج به حساب می آورند، چقدر از تاریخ اسلام و از سیره نبی اکرم دور و بیگانه اند.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۸
#جلسه_پنجم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r
حدیث #ثقلین...
#انسان_۲۵۰_ساله
در جریان #غدیر_خم پیامبر اکرم مسائل عمده ی سیاسی و اجتماعی جهان اسلام را بیان کردند و در همین سخنرانی ها حدیث "ثقلین" را هم ذکر کردند و فرمودند:
من وقتی از میان شما رفتم دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم، #قرآن را و #عترتم را.
بعد دو انگشت سبابه شان را پهلوی هم قرار دادند و فرمودند: آن دو مثل این دو هستند که دو انگشت سبابه هیچ تفاوتی باهم ندارند.
بعد فرمودند: مثل این دو نیستند، انگشت سبابه و وُسطای دستشان را بلند کردند، گفتند من #عترت و #کتاب را مثل این دو نمیدانم که انگشت سبابه و وُسطی، این از یکی بلندتر است؛ بلکه مثل دو انگشت سبابه که هیچ یک بر آن دیگری ترجیحی ندارد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۵۹
#جلسه_پنجم
#پیامبر_اعظم
@t_manzome_f_r