eitaa logo
⁦⁦⁩⁦⁉️⁩ ۱۴۰۵⁦ ... تا 🥇🥈🥉🏅🎖
304 دنبال‌کننده
847 عکس
505 ویدیو
13 فایل
🍃 سلام وقتت به خیر ◀️ یه سوال 🔽 به نظرت وجه تسمیه کانال چیه؟🤔 ✍ ارتباط با ادمین @sahebii313
مشاهده در ایتا
دانلود
(مامان ۵ساله و ۲ساله) 🔹 موقع غذا خوردن: چند لقمهٔ اول: با ولع سر سفره می‌نشیند و تو باید همچون شاطر، نان‌ها را در تنور بچسبانی. کمی بعد: «حسین آقا بیا این لقمه رم بخور برو. حسین خطاب به داداشش: آبلا (بیا از رو مبل بپریم😃)» بعدتر؛ وقتی که لقمه‌های وسط بدو بدو هم جواب نمی‌دهند: «آقا محمد بیا اینو بذار دهن داداششت...😚 حسین حالا که اومدی اینو ببر بده به داداشت...» به این ترتیب غذایشان تمام شده و در نهایت سفره جمع می‌گردد.🙋🏻‍♀️ 🌿🌿🌿 🔹 موقع بازی: یه‌دفعه سرم را برمی‌گردونم، می‌بینم محمد حسینو سوار قابلمه کرده و روی سرامیک‌های آشپزخونه می‌چرخونه. بی‌تفاوت برمیگردم و به کارم ادامه می‌دم. دفعهٔ دیگه در حال ریختن اسباب‌بازی‌ها داخل کمد لحاف تشک‌ها. ایرادی نداره.🤷🏻‍♀️ دفعهٔ بعد در حالیکه پشتی‌ها و بالش‌ها روی زمینه، در حال پریدن روی اون‌ها. (همون آبلا) بذار خوشحال باشن.😍 دفعهٔ دیگه در حال تمرین پشتک زدن. برای اینکه زیرشون نرم باشه، تشکی هم رو زمین پهن کردن. ماشاءالله خوب پشتک می‌زنه.😀 من در چه حالی؟ احتمالاً در حال شستن ظرف‌ها، درحالی‌که: هندزفری تو گوشمه، گوشی رو گذاشتم روی جامایعی، و دارم هم‌زمان، فیلم درسی می‌بینم و هر از گاهی صدا رو قطع می‌کنم تا به حرف‌های محمد گوش بسپارم. یا احتمالاً درحال جمع و جور کردن خونه، تا برای اومدن بابای خونه مرتب باشه. 🌿🌿🌿 🔹 موقع حرف زدن: قانون شماره یکصد و شونصدم مادری: «هر بچهٔ ۵ ساله نیاز به یه بچهٔ ۲ ساله و هر بچهٔ ۲ ساله، نیاز به یک بچهٔ ۵ ساله دارد» چرا؟ چرا نداره مادر!! حالا به یه عبارت دیگه می‌گم معلوم می‌شه! هر بچهٔ ۵ ساله، دو گوش برای شنیدن لازم داره تا حرف‌های یه ریزشو بشنونه و هر بچهٔ دو ساله، یک نفر می‌خواد براش حرف بزنه تا حرف زدن یاد بگیره. و به این ترتیب در و تخته با هم جور می‌شوند و مسئولیت شنیدن و حرف زدن تا حد زیادی از دوش بنده برداشته شده و به خودشان محول می‌گردد. فک کنم حسین بزرگ شه باید بگه زبان برادری!😁 چون علی‌رغم تلاش من برای حرف زدن، بیشتر لغاتش رو از داداشش یاد گرفته!! 🌿🌿🌿 🔹 موقع خواب: خوب بچه‌ها وقت خوابه. بپر بپر دیگه ممنوع، بیاین مسواک بزنین. آقا محمد بیا مسواکتو بزن. بعد از پنج شش بار گفتن و پنج شش دقیقه معطلی بالاخره مسواک می‌زند. حسین آقا بیا مسواکتو بزنم. بعد از پنج شش دقیقه تلاش، باز هم موفق نمی‌شوم!! خنده کنان می‌دود که یعنی نمی‌ذارم مسواکمو بزنی.👶🏻 و بالاخره فن آخر😌: آقا محمد بیا مسواک داداشی رو بزن.🙂 ترفند به سرعت جواب می‌دهد و هر دو مسواک زده به رخت خواب می‌روند.😏 به این ترتیب بنده به عنوان یک مادر نمونه😌 از خود این طفلکان برای انجام کارهای همدیگه استفاده نموده و بار خودم را خالی می‌نمایم.😎 البته ناگفته نماند که گاهی در کنار این همکاری‌ها، نوازش‌های برادرانه و خشونت‌آمیزی هم رد و بدل می‌شود که آن هم طبیعی است.☺️ 🍀🍀🍀 ╔═════════🕊👼🕊══╗ ‎ ‌‌ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝
«صدای مظلومیت بچه‌های غزه» (مامان ۱۱، ۹، ۷، ۳ساله) مدتی پیش همان روزهایی که از سر و صدا و شلوغی فرزندانم در منزل خوشحال بودم و از سکوت خانه پی به خرابکاری بچه‌ها می‌بردم، برای کانال مادران شریف، متنی نوشتم از سکوتِ صدادارِ خانه. و این روزها فهمیدم همه چیز صدا دارد مظلومیت مردمان فلسطین که صدایش در وسعت جهانی به گوش همه رسیده جنگ و ناامنی هم صدا دارد، صدایی به بلندی انفجار بمب، صدایی به عظمت و بزرگی آوار شدن ساختمان‌ها روی سر صاحبان مظلومش، همان‌ها که روزی با عشق و امید، ذره ذره پولشان را پس‌انداز کردند تا خانه‌ای بسازند که بشود پناهگاه و مأمنشان و امروز آوارِ همان پناهگاه، بی‌پناه و بی‌کسشان کرد. صدایی به سوزناکی و دلخراشیِ ضجهٔ مادری در غم از دست دادن نوزادش که همین هفتهٔ پیش، مادر با تَحَمُل دردی شیرین، فرزند را به دنیا آورد و در دامن مادرانه‌اش، در آغوش کشید و امروز با تَحْمیلِ دردی جانکاه و تلخ، فرزندِ از دنیا رفته را به دامان سرد خاک سپرد.😞 ناامنی صدا دارد، لرز دارد، مثل صدای گریهٔ کودکان و خردسالانی که آخرین تصویر به یاد مانده از مادرشان، چهرهٔ غرق در خون و متلاشی شدهٔ مادر زیر آوار است. مثل لرزی که انفجار بمب بر دل زمین به جای می‌گذارد و لرزی که همان انفجار و دیدن چشمان نیمه باز پدر، بر دل و جسم و جان پسرک خردسالش می‌اندازد، لرز از ترس تنها ماندن، لرز از وحشت بی‌پناهی و بی‌کسی و بویی که از این همه صدا به مشام می‌رسد، بوی عطر تن مادر، آمیخته با خونِ رگ‌هایش، بوی زیر گلوی خواهر شیر خوار، همراهِ بوی گرد و خاکِ نشسته از آوار، بر روی تنِ کوچک و بی‌جانش، بوی آغوش گرم پدر، آمیخته با بوی دود و آتش. و این روزها و شب‌ها من بیشتر از همیشه صدای شادی و نشاط فرزندانم را با گوش جان می‌شنوم و خریدار تمام شلوغی‌های روزمرهٔ فرزندانم هستم. ای کاش تمام صداها، صدای خنده بود و بازیگوشی خردسالان، ای کاش تمام گریه‌ها، گریهٔ حسرت بود برای خرید اسباب‌بازی کوچک یا پفک و تنقلات، نه گریهٔ یتیمان در حسرت سایهٔ پدر و مادر.😞 👇 🥀🥀🥀🥀🥀 https://eitaa.com/joinchat/1881145530Cb4959f455d
«نعمتت بار خدایا ز عدد بیرون‌ست» (مامان ۶ساله، ۵ساله و ۶ماهه) ۱. تو حرم امام رضا (علیه‌السلام) نشسته بودم که دیدم دختربچه‌ای با جثه‌ای بزرگتر از بچهٔ یک ساله، در حال چهاردست‌وپا رفتنه… خواهرش می‌گفت دخترکوچولو ۵ ساله است و بعد یه بیماری سخت، هر چی بلد بوده یادش رفته و حالا فقط بلده چهاردست‌وپا بره… همون لحظه فاطمهٔ ۵ سالهٔ خودم جلو چشمم اومد و بغضم ترکید…😢 ۲. چندوقت پیش پای پسر دوستم تو یه سفر تفریحی که ما هم قرار بود همراهشون باشیم ولی طبق شرایطی نبودیم، سوخت… از زانو تا پایین... خیلی شرایط سختی داشتن. قابل وصف نیست… پسرش هم‌سن و دوست صمیمی پسرمه. می‌شد علی جای اون باشه. ۳. دیشب موقع سرخ کردن سیب‌زمینی انگشت شصتم به ماهیتابه چسبید و سوخت… تا چند ساعت درد تو کل دستم می‌پیچید…😥 الان انگشت شصتم تاول زده و حس لامسه نداره. فکر می‌کردم می‌شد به جای انگشت شصت، کل دستم بسوزه یا روغن بریزه رو پام یا… چقدر عمر نعمت‌ها می‌تونه کوتاه باشه و در کسری از ثانیه همه چیز عوض بشه…😢 ۴. چندوقت پیش یه بنده خدایی می‌گفت انقدر خطرات مختلف و بیماری زیاده که از سالم بودن باید تعجب کنیم… و من داشتم فکر می‌کردم چقدر به خاطر سلامت خودم و بچه‌هام شکر کردم… اگر شکر کردم، چقدر با توجه به جزئیات این سلامتی بوده؟ برای اینکه می‌تونم راه برم و ببینم؟! برای شنیدن و حرف زدن؟! یا حتی خیلی جزئی‌تر برای توانایی لمس کردن و احساس کردن؟! و… چقدر شکر کنم می‌تونم حق ذره‌ای از این نعمت‌ها رو به جا بیارم؟ یاد دعای عرفه افتادم.‌‌.. اونجا که به نعمت‌هایی جزئی و مهم اشاره می‌کنن… اونجا که می‌گن هر چقدر هم شکر کنم، شکر ذره‌ای از این نعمت‌ها نیست. ......وَ خُرْقِ مَسَارِبِ نَفْسِي وَ خَذَارِيفِ مَارِنِ عِرْنِينِي وَ مَسَارِبِ سِمَاخِ(صِمَاخِ) سَمْعِي  و روزنه‌های راه‌های نَفَسم، و پرّه‌های نرمه تيغه بينی‌ام، وحفره‌های پرده شنوايی‌ام، وَ مَا ضُمَّتْ وَ أَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتَايَ وَحَرَكَاتِ لَفْظِ لِسَانِي  و آنچه كه ضميمه شده و بر آن بر هم نهاده دو لبم، و حركت‌های سخن زبانم، وَ مَغْرَزِ حَنَكِ فَمِي وَ فَكِّي وَ مَنَابِتِ أَضْرَاسِي وَ مَسَاغِ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي  و جاي فرو رفتگی سقف دهان و آرواره‌ام، و محل روييدن دندان‌هايم، و جای گوارايی خوراك و آشاميدنی‌ام 👇 .....🍀🌺🌷🍀🌺💐💚💚 https://eitaa.com/joinchat/1881145530Cb4959f455d