eitaa logo
⁦⁦⁩⁦⁉️⁩ ۱۴۰۵⁦ ... تا 🥇🥈🥉🏅🎖🇮🇷🇮🇷
285 دنبال‌کننده
915 عکس
537 ویدیو
14 فایل
🍃 سلام وقتت به خیر ◀️ یه سوال 🔽 به نظرت وجه تسمیه کانال چیه؟🤔 ✍ ارتباط با ادمین @sahebii313
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇تجربه شیرین مادری👇👇 ساعت 9صبحه و من طبق عادت جدیدم که برای خودم ایجاد کردم😅بیدار موندم نخندین که چرا بیداری در 9صبح برای من ایجاد عادت میخواد😁 من اینجوری ام که وقتی ساعت4صبح بعد از یک روز پر مشغله و با کللللی داستان بیقراری دوقلوهامیخوابم حقیقا دلم میخواد تا12بخوابم اما تجربه جدیدم نشون داده چقد خوبه زودتر بیدارشم صبحانه بخورم😋ورزش کنم(پنج دور پیاده روی تو خونه😄)مطالعه کنم🤓 وووو دروس کنترل خشمم رو بررسی مجدد کنم🧐 دیشب با حنانه جان دچارتنش شدیم و شکرخدا آقای پدر حضورداشتن و جلوی سرعت منو میگرفتن و نمیذاشتن خیلی تند برم😌 گرچه الحمدلله خیلی بهترشدم و دفعات عصبانی شدنم و شدت حملات😅کمتره اما حنانه گل هم در این امر که یخ چالش داشته باشیم مشارکت پیگیر داشت،یعنی پیگیراااا😳 حالا در فرصت خواب بچه ها و آرامشی که از صبحانه و ورزش گرفتم به اتفاقات دیشب فکر میکنم و اونا رو به دقت بررسی میکنم🧐 ✅حنانه جون خواب بعد از ظهر به میزان کافی داشت(اگ کم بخوابه یا نخوابه گاهی واقعا از رفتاراش اینطوربرداشت میکنم که گوش نداره🙃) ✅الحمدلله شیرینیجات هم که زیاد نخورده بود(شیرینی میخوره میشه یه بمب انرژی با حجم خسارت بالا) ✅بیرون هم دونفری رفتیم و حرف زدیم و دوییدیم ✅چیپسیجات هم که نخورده یود(این خودش یه داستانیه اثرات چیپس،ماهم هنوز این شکلی😳هستیم) ✅رسانه هم با ارفاق اندازه دیده بود(گرچه هنوز با زمان مناسب کمی فاصله داره ک ان شاالله با وارد شدن دوقلوها به میدان بازی و خنده با حنانه بانو به میزان چشمگیری کاهش پیدا کنه🤩) فهمیییییییدم! حنانه تو کارهاش،همش میخواست اون کار رو طول بده! حنانهههههه بیا حنانهههههه بپوش حنانهههههه بخور حنانهههههه دیرشد . . . چند روزه بخاطر واکسن و دندون درد دوقلوها، باحنانه تو خونه بازی نکردم و این کار به ظاهرکوچیک، سهم مهمی تو آرامش گل بانوی خونه ما داره☺️ واسه همین بود کارها رو کش میداد، تا سهم بیشتری از من مادر، برای خود خودش داشته باشه😉 میرم درحالی که خوابیده بوسش میکنم،نوازشش میکنم و بسم الله میگم برای شروع روز جدید😅☺️ (منکه گفته بودم با داشتن این گل دخترا، زندگیم دچار روزمرگی نمیشه🤣) *ام حنانه* _زیباست ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇تجربه شیرین مادری👇👇 وااااای که این روزها هرچه بیشتر از فرصت های گاه و بیگاه استفاده نموده و کسب اطلاع می نمایم جهت نیکو پروراندن این طفلکان و صد البته اول خودم😅 حنانه بانو نیز تغییرات را روی دور تند نهاده و در جواب هر تک مادر، پاتکی تقدیم می نماید😆 بعد از پذیرش خواب بعد از ظهر، تصمیم ب تغییراتی در این قانون گرفته اند از هرچه از کلمات وادبیات که یاد گرفته کمک میگیرد، تا بلکه حریف مادر شود😎 با نگاهی عاقل اندر سفیه🤣 مینگرد و میگوید من که خوابم نمی آید چرا باید بخوابم؟ (خب حق دارد،اثرات نخوابیدنش برا او که ملموس نیست،ما با تماااام وجود درک میکنیم اگر نخوابد شب چه می شود🤣🤣🤣) می مانم سر سه راهی! بگویم:این سوالهاچیست که میپرسی!؟بگیر بخواب یا اینکه رشوه بدهم که مثلا اگر بخوابی بیدارشدی فلان چیز را برایت میخرم یا حال ک فرصت تعقل و تفکر پیش آمده بدون دغدغه وارد میدانش شوم!🤩 شاید بعد از جواب دادن من قانع نشود و نخوابد اما برایم این مهمتراست که یادبگیرد سوال کند و تفکر کند😎 پس به راه سوم می روم☺️ بعد از چند ثانیه سکوت و یافتن سریع پاسخی در حد توان ذهنش، شروع ب سخن گفتن میکنم🤓 چون میدانم قصه دوست دارد دلیلی میاورم ک کمی گفتنش طول و تفصیل داشته باشد، ولی لحن گفتگو را کمی جدی انتخاب میکنم،متناسب چشمان جدی خودش! بعداز چند دقیقه خودش انتخاب میکند بخوابد😁 *ام حنانه* ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇تجربه شیرین مادری👇👇 سلام مولانا یا اباصالح ما از قبیله سلمان فارسی هستیم همو که درپاسخ پیامبر رحمت، که پرسیدند چه کسی تمام روزگار را روزه میدارد؟ جواب داد: من کسی پرسید: چگونه؟ جناب سلمان فرمود: من در هر ماه سه روز را روزه می گیرم و خدای عزّوجلّ فرموده است:*هر کس حسنه ای بیاورد پس برای او ده برابر آن می باشد* (سوره انعام،آیه6) با نظر به توجه خاص پیامبر مهر و رحمت مان،به زیبایی کثرت امتش تَناكَحُوا تَكثُرُوا فإنّي اُباهِي بِكُمُ الاُمَمَ يَومَ القِيامَةِ حَتَّى بِالسِّقْطِ . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : ازدواج كنيد تا جمعيت شما زياد شود ؛ زيرا من در روز قيامت به وجود شما ، حتى به فرزندان سقط شده تان ، بر ساير امّتها مى بالم . ما طایفه سلمان محمدی عهد می بندیم با تو یا صاحب الزمان: سربازان مباهات شویم و خادمان نوردیدگان آل الله😍،این دلبرکان شیرین زبان نکوسیرت و نکوصورت😍 👶 به هر صورت🤓 به دادن شکلاتی،ب کودک بی قرار در مترو😊😋 یا به گفتن جمله:ماشاالله، خداحفظتان کند، به مادری ک چهار فرزند قد و نیم قد دارد😍 تا در برابر این جنگ نابرابر، با نشاندن لبخندی بر چهره آن مادر، یاری اش کنیم در صبوری بر بازیگوشی های دلبرکانش 🧕👧🧒👦👶 و البته که وزنه نابرابری به سمت مدافعان افزایش جمعیت است تا طعنه زنان ومخالفان😍🤩 وقتی که رسول الله میفرماید احب الی... آیا کسی هست در عالم که نظر مخالفش، دربرابر نظر رسول خدا، دارای مقام باشد؟!!!!😎 و بپذیر از من، ک ثواب این عملم را بسیااااار بدانم چرا که من نیز ایرانی ام❤️ *ام حنانه* ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇تجربه شیرین مادری👇👇 اندراحوالات ایام بیماری مامان خونه😁 از دیشب ساعت یک،همزمان با اوج بیقراری دوقلوها،سردرد منم شروع شد دیگه بعد5سال دستم اومد چطور باید باهاش کناربیام هرجوری بود منو آقای پدر،حنانه و دوقلوها رو خوابوندیم و باهمون سردرد خوابیدم و صبح همون ساعت 9از جام بلندشدم اوایل که هنوز حنانه رو نداشتم داستان به این صورت بود ک اصلا نمیتونستم با سردرد بخوابم😞 بعدتولد حنانه خانوم دوباره مشکلم برگشت(مشکل سردرد نبود،اصل درگیری معده بود ک باعث سردرد شدید میشد) ایندفعه میخوابیدم اما تا صبح خوابم ادامه نداشت و نصفه شب بیدارمیشدم از درد😒 بعد تولد دوقلوها هم داستان ادامه داشت، اما شکرخدا به این توانایی رسیدم ک بتونم باسردرد حتی بخوابم🤣 همیشه 2روز الی یک هفته درگیر بیماری و اثراتش هستم گاهی تا یک روز اول معده م قفل میکنه و هییییچ اشتهایی ندارم امروز سعی کردم بعد از اینکه کمی از شدت سردرد کاسته شد ب کارهای واجب خونه فقط😎برسم حنانه بانو دستور کماج دادن😅 بهش گفتم حالم خوب نیست،همکاری میکنی؟ 👧آرههههه من مواد رو میریختم تو ظرف و اون هم میزد میزان شیرینی رو هم گفتم خودت مزه کن که خوبه یا کمه، من نمیتونم مزه کرد و گفت کمه،یکم اضافه کن🤓 رفتیم به مرحله پخت که دوقلوها ک تو روروئک بودن، یکیشون حسابی شاکی شد😆 گذاشتم تو رختخوابش وشیشه رو درست کردم، دادم دست حنانه بانو تا بهش بده به اندازه پخت یه طرف کماج فقط تونست🤣 اومدم دیدم نازفاطمه داره حساااابی گریه میکنه میگم چیشده! خیلی راحت گفت هیچی،دستم خسته شدشیرو از دهنش درآوردم گریه میکنه😂🤣 منم یکم ناراحت شدم و گفتم باشه پس منم کماج رو خاموش میکنم و میام اول شیربچه رو میدم و بعد میرم سراغ کماج،یه نفرم نه دو نفر😣 چیزی نگفت و با یکم اخم نشست کنارم تا تموم شدن شیر بچه،چیزی نگفت بهش گفتم:الان دیدم یه کارخیلی خوبی کردی! چشاش برق زد و گفت:مگه تو ناراحت نبودی ازم؟!🤩چه کاری؟ گفتم:اینکه حوصله کردی شیرخوردن خواهرت تموم بشه و غرغرنکردی و همراهی کردی😁 خوشش اومد از حرفم و پرید بالا ک حالا بازم کماج میپزی؟ 🧕آرهههه شکرخدا تونستم همون زمان روزای قبل ناهار رو درست کنم *ام حنانه* ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇تجربه شیرین مادری👇👇 اندر حکایات قوانین منزل☺️ یکی از قوانین، مدیریت مدت زمان استفاده از رسانه بخصوص برای دلبرک اول، یعنی حنانه بانو می باشد👧 چند روزی بود که دریافتم گل دختر یک نموره پرخاش میکند🤣 طبق آموزش های جدید🤓سریع دو دوتا چهارتا را از اعمال و رفتار خود شروع کردم🧐 گمان مادر این بود که چون مدتی ست کمتر با دخترجان بازی میکند، احوالات دلبندش دگرگون گشته و گاهی از کوره به در می رود😖 شکرخدای را که به هنگام چرتکه انداختن، آقای پدر را رساند🤩 و مثل همیشه مادر نتایج بررسی ها و کشفیاتش را با رهبر خانواده 😎در میان نهاد و پاسخی که آقای پدر دادند مادر را مات و مبهوت وانهاد🙃😅 چندی بود ک مامان قانون گذار،خود از قانون تخطی نموده بود و گاه و بی گاه گوشی اندروید، در دستانش هویدا می نمود😂🤣 و این تناقض، و نیز سرگرم شدن به آن، دلبرک را کلافه کرده بود😢 قرار را بر آن نهادند که جز در زمان خواب گل دخترکان، گوشی اندروید ملازم مادر نشود😅 القصه، روز بعد فرا رسید و طبق قول شاعر آینه ، چون نقش تو بنمود راست -- خود شکن ، آیینه شکستن خطاست مادر پای در مسیر اصلاح و جبران خویش نهاد🤩 و نیز کنجکاوانه 🧐 رفتار حنانه بانو را زیر نظر گرفت، تا ببیند این چند صباح که ازایشان و آن چشم های تیزبین غفلت کرده، چه بر خلقیاتشان تاثیر نموده!!!🤓 زمان تماشای کارتون از گوشی (بقول ما سهمیه)به پایان رسیده بود آقای پدر تذکر را صادر نمودند که: حنانه جان زمان استفاده شما از گوشی به پایان رسیده، گوشی را در کناری نهاده، به بازی با نازنین زهرا بپردازید🤩 (مادر در گوشه ای نظاره گر بود😎) جواب حنانه بانو: نه ، بازی با اینها کیف ندارد! کارتون و گوشی کیف اش بیشتر است😳 او که تا دیروز باید با اصرااااار از خواهرها جدایش میکردیم حال با دیدن غررررق شدن گاه و بی گاه مادر در این صفحه جادو😢 دارد راه مادر می رود😳 در اینحال مادر پس از پرت کردن حواس آینه اش از گوشی😎 و متوجه کردن اش به اداهای بامزه نازنین بانو😍، شکرخدای را بجا می آورد که به موقع از غرق شدن نجات یافت🤣😂 و با عزمی راسخ، تا شب که دلبرکان به خواب روند، گوشی در دست ننهاد😅 خداوند حافظ این آینه های بی ادعا باشد که بی هیچ فریادی، عیوب انسان را به او نشان داده و نیز همیشان، انگیزه می شوند برای اصلاح😎 و صد البته حافظ بابای خانه😍 امضا: یک مادر متنبه که زین پس، با برنامه ریزی، از این ابزارجات استفاده می نماید🤣😂 *ام حنانه* ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇تجربه شیرین مادری👇👇 *بهشت در آغوش* شب از نیمه گذشته همه جا غررررق سکوت است یکی از دلبرکان را در بغل گرفتم با اینکه بیدار است اما آرام گرفته درآغوشم، گویی با سکوتش، سخن ها دارد عمق نگاهش دریا که نیست، اقیانوسیت بی کران یا اگر کرانه دارد، بی شک در ساحل آرامش عرش خداوند است چشمانش سخن میگوید، بیم میدهد، بشارت میدهد میگوید از دشمنی آن شیطان رانده شده، که از در بیرونش میکنی از پنجره می آید افسار اقتصاد خانه را که به دست میگیری، مرکب سلامت را رم می دهد سلامت را که بازمیگردانی، وسوسه میکند در دلت که حیف تو نیست!ببین دیگران را چطور با دوستانشان خوش میگذرانند و تو محبوس زندان خانه ای! سوره ناس و فلق و وان یکاد و آیة الکرسی ات را که خواندی وسوسه اش هبامنثورمیشود و می رود. اما باااز رفت سراغ اقتصاد و مرکبت را رم داد! حال با لباس خیرخواهان نزدیک می شود و می گوید: کاد الفقر ان یکون کفرا !!! و تو به سرعت به یاد خیرخواهی اش، برای پدرت آدم و مادرت حوا می افتی!چه حدیث هم میخواند لعین رجیم!!! شک میکنی درخیرخواهی او و می روی پی معنای این حدیث، و چه نیکوست این شک، که شروع یقین است! حال با قلبی آرام و مطمئن می نشینی و با خود زمزمه میکنی آن جواب یافته شده را: هر چند که فقر اقتصادی یا مالی یکی از مصادیق بارز آن است بدیهی است که فقر فرهنگی ، فقر علمی و فقر آگاهی و اطلاع از حقایق و واقعیت‌ها ( جهل و بی‌بصیرتی )، به مراتب بیش از فقر اقتصادی موجبات تزلزل ایمانی و حتی گرایش به کفر را فراهم می‌آورد آری!باز هم قصد فریب"آدمی" را داشت پناه بردم از فقر بصیرت، به دامان پرمهر نهج البلاغه، که شنیدم مولایم علی فرمود: إِذَا أَمْلَقْتُمْ، فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَة هر گاه تهيدست شديد با صدقه دادن، با خدا تجارت كنيد و این یکی از هزاران راه درمان فقر مالیست دوباره عنان اقتصاد را پس گرفتم. حال می رود با اعوان و انصارش می آید! از فلان سایت و شبکه ماهواره ایی گرفته تا هر چه در داخل کمندش برسد به دور گردنش و سواری بگیرد از او، که آی داد و آی بیداد که حق زن، حق کودک، حق فلان و بساااااار و هرچه هم که بخواهی بگویی: دم خروستان را باور کنیم یا قسمتان را انقدر همهمه و سر و صدا میکنند نوچه هایش، که صدایت به جایی نرسد! دلبرک که حال دلم را کلافه می بیند با زبان شیرینش بشارت می دهد: «میراث خدا از بنده مؤمنش، فرزند صالحی است که برای او آمرزش بطلبد.» و چه می شود که نخواهی کودکی از تو باشد که با لااله الا الله گفتنش زمین را سنگین کند؟! و چه می شود که نخواهی یکی از گلهای بهشت، در آغوش تو بیایید و ببویی آن عطر مسحور کننده را،بی آنکه از از دنیا رفته و به عقبی رسیده باشی؟! و چه می شود که نخواهی خداوند بر تو رحم کند؟!تو را شاد کند؟! اصلا تو را به بهشت ببرد؟!بی حساب و کتاب!!! کاری ندارد پیش خدا ،کافیست مرا بخواهی،که من پیش خداوند عزیزم❤️ *ام حنانه* ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇مزه شیرین مادری👇👇 چرتکه و مادری😅 بالاخره وقت جایزه مادر خانه فرا رسید🤩 با خود قرار گذاشته بودم اگر یک هفته صدایم کمتر بالا برود😅 بروم برای خودم کتاب"به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن" را تهیه بنمایم تمام روز اما فکری ذهنم را درگیر کرده بود چرا با وجود دانسته های جدید و جدیتم در تغییر سرعت تغییرم کند است، گاهی سر بزنگاه، مغزم مثل لاکپشت دستور میدهد ک کمی آرامتر، طفلک معصومت است، نه دشمن بعثی🤣 و گاهی هم همان لاکپشت خواب است😅 بازمیگردم به مرور جزواتم🤓 بلی!جای یک چیز مهم در زندگی مادرانگی ام کم است و همان، حکم پاشنه آشیل بهبود کیفیت زندگی ام را دارد😎 یعنی به حدی که همه علوم مفید عالم را هم که یادبگیری، اگر این کار ساده اما مهم را انجام ندهی می بینی بعد از مدتی، با هرمقدارتغییرات مثبت، بازگشته ای خانه اولت😢 و اگر انجام دهی، لاکپشتت، سریع السیر میشود😂 و آمما😁خدا نگیرد از ما دورماندگان از کتاب و مدرسه، این جستجوهای اینترنتی را😅 جستجو میزنم کلمه استقامت در راه را از میان همه یافته ها، اول به سراغ قرآن کریم میروم😍 «إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَمُواْ تَتَنزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَئکَةُ أَلَّا تخََافُواْ وَ لَا تحَْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالجْنَّةِ الَّتىِ کُنتُمْ تُوعَدُونَ(۳۰) نحَنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ فىِ الاَْخِرَةِ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِى أَنفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ؛ بر آنان که گفتند: پروردگار ما اللَّه است و پایدارى ورزیدند، فرشتگان فرود مى‌آیند که مترسید و غمگین مباشید، شما را به بهشتى که به شما وعده داده شده بشارت است. ما در دنیا دوستدار شما بودیم و نیز در آخرت دوستدار شماییم. در بهشت هر چه دلتان بخواهد و هر چه طلب کنید برایتان فراهم است». چه پاداش عظیمی دارد استقامت🤩🤩🤩 حال اگر جاده زندگی را ریل و خود را لوکوموتیو قطاری در نظر بگیریم که دلبرکان ما، همچون واگن های قطارند( چقدر هم که حنانه بانو عاشق قطار بازیست و جدیدا میگوید سه خواهر کم است! باید چهارتا بشویم که وقتی با مامان قطاربازی کنیم بیشتر کیفور شویم😁 ) اگر مواظب نباشیم از ریل خارج میشویم، چه به راست برویم و افراط کنیم و چه به چپ برویم و تفریط کنیم در هر دو حال به مقصد نمیرسیم حال ادامه جستجو☺️ امام زين العابدين عليه السلام : اى فرزند آدم ! تو تا زمانى كه خود واعظ خويش باشى و به محاسبه [اعمال نفس ]خويش پردازى پيوسته در خير و خوبى به سر خواهى برد.  برای ثابت قدم ماندن در مسیر قرب به خداوند چه اقداماتی لازم است؟ 1- تصمیم عزم برای حرکت 2- عهد بستن با خداوند 3- مراقبت بر پیمان خود با خدا 4- محاسبه و ارزیابی 😍😍😍 تصمیم گرفته ام جایزه، بجای آن کتاب،فعلا دفتری دوست داشتنی ابتیاع بنمایم جهت مشارطه،مراقبه و محاسبه😍 🤩( کتاب باشد جایزه اولین هفته چرتکه انداختنمان،البته اگرحساب اعمالمان سود داد 😎) چه کنیم که هنوز کودک درونمان در مقطع ابتدایی ست و بادفترهای رنگ و وارنگ، سر ذوق می آید و می کوشد شاگرد اول شود🤓😅 *ام حنانه* ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇مزه شیرین مادری👇👇 نویسندگی ام حنانه🤓 راویان سخن گفته اند که ام حنانه بانو😅 در کودکی به داشتن زبان و حاضرجوابی و ساختن قصه های خیالی😆مشهور بوده اند و تا آنجا به کتاب و قصه علاقمند بوده اند که وقتی در شش سالگی، همراه والدین به قم مشرف می شوند، از آنهمه چیزهای کودک پسند بازار کتاب "داستان راستان"شهید مطهری چشمشان را میگیرد🤓 و جالب اینجاست ک سوات خواندن نوشتن نداشتند😎😅 تا به مدرسه تشریف فرما شوند با اثر انگشت آبرنگی،کتاب محترم را چندین نوبت نوازش نمودند😁 و نیز به دو نیمه نامساوی تقسیم کردند،چرا؟الله العلم😅 وقتی مدرسه رفتم آن کتاب شد نوردیده ام😍اگر بگویم بیش از صد بارخوانده شد گزاف نیست😎 بعد نوبت رسید به کتاب های ادبیات دبیرستان خواهربزرگ،آن هم زمانی ک خود ابتدایی بودم😄 بحدی کتاب را از دست ایشان کش رفته بودندی برای خواندن ، که یک روز ایشان تصمیم گرفتند املایی بگیرند از خواهر ته تغاری خانه،از همان کتاب😂 و با سرافرازی نمره ای کسب شد بیش از شاگرد اول کلاس خواهر،و مایه سرکوفت آن کلاس😅 که خجالت بکشید!خواهر پنجم ابتدایی من بهتر از شما می نویسد🤣🤣🤣 ایام امتحانات، چون مغزمان در شب امتحان به کار می افتاد😅، حس نویسندگی هم گل میکرد و یکهو میدیدم خواهر دومی بالای سر ایستاده که: باز دو دقیقه ازت غافل شدم شروع کردی به نویسندگی،فیزیکتو بخون فردا امتحان داری!😁 ناگفته نماند خوره شیمی هم بودم،بحدی ک حریف میطلبیدم در امتحانات شیمی،و معلممان سرفراز بود از نمرات بنده و تفاخر میکردند پیش دیگرمعلمان اما از شانسش معلم ادبیاتمان آنجا بود و گفتند:ادبیاتشان هم خیلی خوب است،بهترین است در انشا ومعلم فیزیک بیچاره مانده بود چه بگوید(آخر نمره ام از شانزده هفده فراتر نمیرفت😂). یادم می آید روزی معلم موضوع انشاء را توصیف رسم و رسوم عروسی نهاد و آه از نهاد من برخواست که آقا اجازه!ما توفیق عروسی رفتن را بندرت داشتیم(فامیلی که ما را دعوت کنند نداشتیم🤣 ) اگر می شود ما موضوع دیگری بنویسیم🤓 و چون شاگرد اول کلاس بودیم میدانست غرض، فرار از انشاء نیست اجازه داد🤓 و ازقضا، روز موعود انشاء، بعد از چند انشاءی شاد عروسی😁 اسم بنده خوانده شد به پای تخته رفتم، با دفتری ک پاکنویس نشده بود😅(بس که در طول روز مشغول بازیگوشی بودم و آخرشب مشق می نوشتم) موضوع انشاء: فوت پدربزرگم😳 چنان با صداقت، و ساده، احساسات آن روزهای دختربچه را تعریف کردم ک همه گویی آنجا بودند و می دیدند. بعد از اتمام تمام کلاس تا دقایقی در سکوت به سر برده، سپس آقای معلم گفتند:فلانی!بسیار عالی نوشتی، حتما یک روز نویسنده ای مشهور خواهی شد😍 و دفترم از تیر رس نگاه معلم به سلامت جست😅 در طول همه این سالها، همچنان صفت پرحرفی در ام حنانه بانو، بود😂 چیزی که گاهی، شاکیانی پدید میاورد ولی استعداد من ک سر در خاک داشت و میل روییدن، شیطنتش گل میکرد و نمیگذاشت گوش دیگران در امان باشد😁🤣 تا بعد از تولد دوقلوها، ک رزق معنوی، شامل زندگی ام شد، توانستم با شرکت در دوره های مامانونه☺ تحولی ایجاد نمایم در سبک زندگی ام و شروع کنم به استفاده مناسب از توان سخن گفتن در راستای ترویج زندگی شاد🤩 همه اینها را گفتم گه اگر کودکم به زعم من، پرحرف، خیالباف، پرجنب و جوش و...است همه این نشان از آینده ای درخشان میتواند باشد🤩 به شرط برخورد مناسب ما😎 اگر کودکی عاشق لگوبازی در سکوت و به دور ازبقیه میباشد☺️ متهمش نکنیم به جمع گریزی، شاید این روحیه، نشان از توانایی خاصی دارد ک مثلا در آینده میتواند جراح مغز🧠شود که تمرکز بالایی میخواد☺️ *ام حنانه* ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇مزه شیرین مادری👇👇 مدتی قبل داشتم فکرمیکردم که آیا من در بچگی بازیگوش تر بودم یا الان حنانه بانو و بعد از محاسبات دیدم هنگام دستگیری سر آتش سوزی هایش، فقط میتوانم بگویم مادرصلواتی🤣🤣🤣 چرا؟ الان میگویم🤓 ~مثلا به هوای تولید کاغذ، کتاب برادر را بردم زیر زمین، پاره پاره کرده و همراه آب و سفید کننده در سطلی ریخته و چند هفته منتظر تا سفید شود😅اما نشد که نشد🤣 ~جهت ابداع یک غذای جدید به آشپزخانه رفته و با ظرفی مخلوط از رب،آرد،نمک،زردچوبه و...بیرون آمدم؛ که از همان دو گزینه اول مشخص است چه از آب درآمده😂 ~دوخواهرمان سر رنگ دفترهایشان به توافق نرسیده بودند، که کدام آبی را بردارد کدام سبز را🧐 ما نیز از فرصت خواب بعد از ظهر خواهر بزرگ استفاده کرده متنی تهیه نمودیم، با این مضمون: من فلانی! دفترم را به خواهرم میدهم! برای اثر انگشت😎انگشتش را در آبرنگ زده و پای کاغذ نهادیم😅 بعدا که بیدارشد با ذوق به سراغش رفته، که ماجرایتان را حل کردیم🤓 🧕چطور؟ با این برگه📋خودت امضا کرده ای، ببین! بنده خدا هاج و واج مانده بود که عصبانی شود یا بخندد از اعتماد به سقف ما در جعل سند🤣 ~بنده خدا خواهر بزرگم بخاطر ندانم کاری ام، بین دوستانش مشهور شده بود به کسی که همیشه خواب است😅 چرا؟ ته تغاری خانه بودم و هرجا مادرم می رفت من نیز با او میرفتم، از مغازه،نانوایی، شالیزار تا خانه دوست و فامیل☺️ در راه هر موقع که یکی از همکلاسی های خواهر بزرگ مرا می دید میپرسید؟ فلانی خوب است؟چکار میکند؟ من هم که یک آن شرلی تمام عیار بودم سریع هول شده پاسخ میدادم: الحمدلله، خوابیده( آخرین صحنه ای که او را در آن حال دیده بودم،حالا کی بود؟مثلا موقع اذان مغرب🤣) ~ تازه تلفن آمده بود به روستایمان و حسابی ذوقش را داشتم اما نمیدانم چرا وقتی گوشی را میگرفتم تنها کلماتی ک میگفتم این بود:الو شما؟ و تا پشت خطی بیچاره معرفی نمیکرد گوشی را به دیگری نمیدادم🤓به هییییچ وجه😁 . . . هنگامی که پس از یک روز حرف نشنو بودن حنانه بانو😡(البته با روش های خشک دستوری من😳)کلافه میشوم، او را با خود به آشپزخانه میبرم و روی پایم می نشانم ابتدا دلم میخواهد رگباری سوال بپرسم که چرا خواهرانت را موقع ناز کردن انقدر فشارمیدهی؟ چرا محکم تابشان میدهی؟ چرا خوراکی ات را جمع نکردی بچه با روروئک نرود داخلش؟چرا لباست را با ماژیک نقاشی کردی؟ چرا هرچه میگویم نکن،بدتر میکنی و... اما بجایش زبان در دهان میگیرم ومیپرسم: دلبرک مامان!چی تو رو خوشحال میکنه؟ ردیییف میکند که:خوراکی ،بیرون ، تاب دادن آجیها، پویا، بغل تو وقتی ایستاده ای، پشت تو، بازی با تو، تو تو تو☺️😁 و همانجا کلللی بازی میکنیم و لابه لای بازی حرفهایم را میزنم که چقدر دوستش دارم، و چه انتظاراتی از او دارم آهوی رام شده ام را بغل کرده میاورم جایش، قصه میگویم و میخوابد،بی مقاومت برای خواب😅 (در باب کلافه شدنم: مدتی طول میکشد که ما، به مسیر درست مادری بازگردیم،بدون عادتها و روشهای نادرست) پ.ن:99درصد قصه هایی که میگوییم فی البداهه و ساخته ذهن خودمان میباشد🤓 برای همین هر شب، دلبرک سفارش قصه جدید می دهد😊😁 (مامان که بشی☺️چی که نمیشی🤩) *ام حنانه* https://eitaa.com/ommehannane ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇روز نوشت آخرسال👇👇 سال1401داره تموم میشه یادی کنیم از کسانی ک عید با ما سر سفره هفت سین بودن و امشب کنارمون نیستن😔 به یادشون باشیم و به نیت شادی شون صدقه و خیرات بدیم❤️ کسانی ک سر سفره هفت سین قبل، برای ما سالی پر از خوبی و خوشی آرزو کردن اما رفتنشون و جدایی ازشون، یه اتفاق سخت بود برای ما. من سال 1401 شرایط سخت جسمی رو گذروندم، از یکماه قبل عیدش طبیعتا همه سر سفره هفت سین برام آرزوی سلامتی میکردن شب اول محرم 1401،یادمه به سختی ،همراه حنانه بانو و مادرهمسرم، به مسجد محل رفتم تو راه برگشت مادرهمسرم گفتن:بریم حسینیه؟ گفتم: نه مامان میترسم حالم بدشه گفتن:دلتو بسپار به امام حسین، ان شاالله که چیزی نمیشه. بیا اگ دیدی حالت خوب نیست میریم خونه. حسینیه پله زیاد داشت.اما شکر خدا بدون مشکل رفتیم، وبا اینکه دیر رفته بودیم یه نفر جاشو به من داد تا راحت پشت بدم به دیوار. به لطف خدا تا آخر مراسم تونستم بمونم. خیلی حس خوبی داشتم چند شب دیگه هم با هم رفتیم . . . تا اینکه سفر کربلا براشون جور شد. چند روز گذشت دیگه کم کم ما منتظر برگشت زائرامون بودیم که خبری، شوکه مون کرد! مادرهمسرم که عاشق مجلس اهل بیت علیهم السلام بودن، روز عاشورا تو کربلا، از بین ما پرکشیدن😭 و ما موندیم و خاطراتشون اینکه چقد با حنانه، با حوصله بازی میکردن وچقد به دوقلوها علاقه داشتن ما گاهی که دلمون براشون تنگ میشه، به نیت ایشون، حنانه و دوقلوها رو میبوسیم و ثوابش رو هدیه میکنیم به ایشون. براشون خیرات هم میدیم،اما بیشتر سعی میکنیم بچه ها رو به نیت ایشون خوشحال کنیم. و هم اینکه با داشتن نسلی که با هر کارخیرشون، ثواب کثیری به اجدادشون میرسونن. پیمانه عمر ما محدوده، ما نمیتونیم هزار سال عمر کنیم و به یاد گذشتگان خیرات کنیم، اما میتونیم با همت برای داشتن نسلی مومن، بهترین باقیات الصالحات رو رقم بزنیم ان شاالله سال 1402برای همه، سالی پر از خیر کثیر باشه، الهی آمین. *ام حنانه* پ.ن:برای شادی همه رفتگان صلوات🤲 https://eitaa.com/ommehannane ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇مزه شیرین مادری👇👇 خوش آمدی روزگار تسبیح های33تایی☺️ حنانه بانو وقتی خیلی کوچیک بود یکی دو بار با تسبیح مامان خودشو دستگیر کرد😄که مامان ایده خودکفایی در ساخت تسبیح 33تایی ،به ذهنش رسید(در رنگ های مختلف🤩صادر هم میکنیم، البته با هدیه دادن🥰) که فوقش دور مچ اش رو بگیره، نه دست و پا و گردن😅 دوسالی شده بود که خیالم ازش راحت شد و تسبیح صدتایی ها رو دوباره آوردم به جمع خونه☺️ تا امروز که دیدم تسبیح منو انداخته گردن یکی از دوقلوها😅 *ام حنانه* https://eitaa.com/ommehannane ╔═════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.
👇👇مزه شیرین مادری👇👇 حوصله یکی از آن مهمترین ایده آل های زندگی هر مادری ست، برای بودن در کنار فرزندان در کنار ردییییف کردن دغدغه های مالی و تربیتی و ... راستش را بخواهید مدتی ست با هر که از باب افزایش فرزند صحبت مینمایم😎،سریع می پیچد به یک فرعی و می گوید: ولمان کن بابا! ما حوصله خودمان را هم نداریم، حالا تو میگویی دوتا، بشود سه تا؟! همه که مث تو نیستند!😒 و من😳می شوم! که ای عزیز، من نیز، سهم کمی از حوصله برداشته ام، اما راست می گویی، فرقی با تو دارم فرق ام این است که نمیخواهم کم حوصله بمانم نمیخواهم روز به روز حوصله ام کمتر شود چرا که امام موسی کاظم علیه‌السّلام فرمودند: کسی که دو روزش با هم برابر باشد زیانکار است. کسی که امروزش بدتر از دیروزش باشد، از رحمت خدا به دور است. کسی که رشد و بالنگی در خود نیابد به سوی کاستی ها می‌رود و آن که در راه کاستی و نقصان گام برمی‌دارد مرگ برایش بهتر از زندگی است و فرزندان، با وجود زلال و لطیف خود،به مانند یک رودخانه، بی صدا و ذره ذره، کج و کاستی های ما را صیقل داده و اگر دل به دل پاکشان دهیم و بپذیریم که آنان موجبات رشد و ترقی ما خواهند بود، خواهیم دید چگونه عیوب آشکار و نهان ما را رفع و روح ما را جلا خواهند داد. پ.ن:البته که برای افزایش حوصله و مدارا، باید تلاش نمود، با استعانت از خداوندمتعال و با کسب آگاهی. این حدیث رو، روی کاشی دیوار آشپزخونه نوشتیم:اللهم اعنی علی تربیتهم و تأدیبهم و برهم خدایا یاری ام کن در تربیت، ادب کردن و نیکی کردن به آنان (دعای25صحیفه سجادیه،دعای امام علیه السلام برای فرزندان) و احادیث دیگر😊 و همینطور در حال مطالعه کتاب"به بچه ها گفتن، از بچه ها شنیدن"هستم، باشد که سری بکشیم به دنیای زیبای کودکان،و آگاه شویم از آنچه در ذهن آنان می گذرد☺️ *ام حنانه* https://eitaa.com/ommehannane ╔═════════🕊👼🕊══╗ @ta1405 ╚══🕊👼🕊═════════╝ 💯انتشار مطالب کانال صدقه جاریه وحسنه ماندگار است.