من اما عاشق این آدمهام، شما را نمیدانم.
عاشق این عاشقهایی که جایی دور از همه پناه میگیرند و تنها با شما هستند.
نکند جوابشان را دیر بدهید!
هرچند بعید است چندان دنبال جواب باشند، با عاشقیشان لبریز لذتند و دارا...
خوشا به حالشان...
#حلقه_های_وصل
#یارضا ع
@taaghlom
🏷 سید عزیز مقاومت:
"ما شکست نمیخوریم!
هنگامی که پیروز میشویم، پیروزیم؛
و هنگامی که شهید میشویم نیز پیروزیم..."
پ.ن:جبران نمیشوی، حتی به گریههای عمیق...
#سیدمقاومت
#شهید
#دلتنگی
#تشییع
#انا_علی_العهد
@taaghlom
|تَـأَقْـلُم|
🏷 سید عزیز مقاومت: "ما شکست نمیخوریم! هنگامی که پیروز میشویم، پیروزیم؛ و هنگامی که شهید میشویم نیز
مرد سن و سال دار لبنانی، در مراسم تشییع سید، پلاکارد بزرگی در دست داشت با این عبارت ساده تلخ:
"يتامى حتي أخر العُمر"
چه عبارت آشنایی...
بعد حاج قاسم...
بعد سید مقاومت...
ماییم و دنیایی که مثل شما نخواهد داشت...
#انا_علی_الهعد
#سیدمقاومت
#شهید
#تشییع
@taaghlom
🖇 نوشته بود: "ساحل مدیترانه یک حرم کم داشت"
"روزگاری در قلعه دمشق ، شهید اول [صاحب لمعه] را پس از بر دَار کشیدن، پیکر او را به آتش کشیدند؛
روزگاری در ساحل مدیترانه، شهید ثانی [صاحب شرح لمعه] را پس از جدا کردن سر از بدن، پیکر او را به دریا سپردند؛
پنجم اسفندماه سال ۱۴۰۳ ، مردم لبنان تنها دو سید را که «باب الجهاد» لمعه و شرح لمعه را هم خوانده بودند، هم درس داده بودند و هم به آن عمل کرده بودند را تشیع نکردند؛ شهید اول، شهید ثانی وهمه شهیدان بی مزار وبی کفن خطه شیعیان ابوذر غفاری را تشیع کردند؛
ساحل مدیترانه یک حرم کم داشت؛
پنجم اسفند ۱۴۰۳ شهید اول وشهید ثانی وهمه شهیدان بی مزار وبی کفن جبل عامل صاحب حرم شدند ..."
#سیدمقاومت
#شهیدالقدس
@taaghlom
گاهی میریم جایی، مهمونی که بشینیم کنار یه رفیق و بار روی شونههامون رو بذاریم روی زمین، نفس تازه کنیم و براش حرف بزنیم و منتظر میشیم با نگاهش و کلماتش، نوازشمون کنه.
دردهامون رو بکشه بیرون، مرهم بذاره. مراقبمون باشه و آروممون کنه...
برای من، ماه رمضون همون مهمونی دونفره است... 🥺
#رمضان
#ماه_رمضان
#همین_دلخوشی_های_کوچک
@taaghlom
این روزها و شبها، بین خوف و رجا در ترددم.
سحرها در شیرینی فرازهای دعای شریف "ابوحمزه" نفس میکشم و این نفس کشیدن وقتی به سراغ شرح مفصل فرازها میروم، خنکای آرامی پیدا میکند از جنس سحرهای نجف.
شبها اما پر از بغض و ترس میشوم در میان صفحات "الغارات". میخوانم و میلرزم و وجودم پر از هراس میشود... ما بودیم، چه میکردیم؟!
چشمهای خیسم را میبندم تا سحر دوباره به خنکای ابوحمزه پناه ببرم و باز هم شب، ترس باشد و هول چه شیعهای بودن...
#رمضان
#ماه_رمضان
#حلقه_های_وصل
#خوف_و_رجای_بندگی
@taaghlom