eitaa logo
تعقل در قرآن
141 دنبال‌کننده
276 عکس
667 ویدیو
8 فایل
خوندن تفسیر قرآن برات سخته یا اصلا متوجه اش نمیشی 🧐 دنبال یه موضوع میگردی که تمام سورس هاش تو قرآن مشخص باشه 🤓 میخوای فایل صوتی تفاسیر موضوعی رو داشته باشی 🎧 بیا عاشق قرآن شو ادمین کانال @tdqn_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اسلامی
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۳ 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، قسمت اول: وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﻭ ﺁﻥ [ ﺯﻧﻲ ] ﻛﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﺎ ﻧﺮﻣﻰ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﻛﺎم ﺟﻮﻳﻲ ﺷﺪ ، ﻭ [ ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ ] ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﻛﺎﺥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎ [ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺗﻮﺍم ] ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﺍﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺍﺷﺖ ، [ ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ] ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ . 🍃توحيد خالص يوسف (عليه السلام ) كه از پاسخ او در مقابل درخواست همسر عزيز (معاذالله ربى احسن مثواى ) نمايان است: 🍃يوسف در جواب (هَیتَ لَکَ،هان بشتاب ذلیخارا) تهديد نكرد و نگفت من از عزيز مى ترسم ، و يا به عزيز خيانت روا نمى دارم ، و يا من از خاندان نبوّت و طهارتم ، و يا عفت و عصمت من ، مانع از فحشاى من است . نگفت من از عذاب خدا مى ترسم و يا ثواب خدا را اميد مى دارم . و اگر قلب او به سببى از اسباب ظاهرى بستگى و اعتماد داشت طبعا در چنين موقعيت خطرناكى از آن اسم مى برد، ولى مى بينيم كه به غير از ((معاذ اللّه ،پناه برم به خدا)) چيز ديگرى نگفت ، و به غير از عروه الوثقاى توحيد به چيز ديگرى تمسك نجست . پس معلوم مى شود در دل او جز پروردگارش احدى نبوده و ديدگانش جز به سوى او نمى نگريسته . و اين همان توحيد خالصى است كه محبت الهى، وى را بدان راهنمايى نموده ، و ياد تمامى اسباب و حتى ياد خودش را هم از دلش بيرون افكنده ، زيرا اگر اَنِيَّت خود را فراموش نكرده بود مى گفت : ((من از تو پناه مى برم به خدا)) و يا عبارت ديگرى نظير آن ، بلكه گفت : ((معاذ اللّه )). و چقدر فرق است بين اين گفتار و گفتار مريم كه وقتى روح در برابرش به صورت بشرى ايستاد و مجسم شد گفت : ((من پناه می برم به رحمان ازشرتواگر پرهیزگارباشی،سورهءمریم آیهء۱۸)). خواهى گفت : اگر ياد خود را هم فراموش كرده بود چرا بعد از معاذ اللّه گفت : ((همانا اوپروردگارمن نکوداشت جایگاه مرا،که ستمگران رستگارنمی شوند)) و از خودش ‍ سخن گفت ؟ در جواب مى گوييم : پاسخ يوسف همان كلمه ((معاذ اللّه )) بود و اما اين كلام كه بعد آورد بدين منظور بود كه توحيدى را كه ((معاذ اللّه )) افاده كرد توضيح دهد و روشنش سازد، او خواست بگويد: اينكه مى بينيم تو در پذيرائى من نهايت درجه سعى را دارى با اينكه به ظاهر سفارش عزيز بود كه گفت : ((گرامی دارجایگاه اورا )) و ليكن من آن را كار خداى خود و يكى از احسانهاى او مى دانم . پس در حقيقت پروردگار من است كه از من به احترام پذيرايى مى كند، هر چند به تو نسبت داده مى شود، و چون چنين است واجب است كه من به او پناهنده شوم ، و به همو پناهنده مى شوم ، چون اجابت خواسته تو و ارتكاب اين معصيت ظلم است و ظالمان رستگار نمى شوند، پس هيچ راهى براى ارتكاب چنين گناهى نيست . منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۱۶۶ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
هدایت شده از اسلامی
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۳ 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، 🍃قسمت دوم: 🍃وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﻭ ﺁﻥ [ ﺯﻧﻲ ] ﻛﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﺎ ﻧﺮﻣﻰ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﻛﺎم ﺟﻮﻳﻲ ﺷﺪ ، ﻭ [ ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ ] ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﻛﺎﺥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎ [ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺗﻮﺍم ] ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﺍﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺍﺷﺖ ، [ ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ] ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ . 🍃توحيد خالص يوسف (عليه السلام ) كه از پاسخ او در مقابل درخواست همسر عزيز (معاذالله ربى احسن مثواى ) نمايان است: 🍃يوسف (عليه السّلام ) در جمله ((اِنَّهُ ربى اَحَسنَ مَثواى، )) چند نكته را افاده كرد: اول اينكه او داراى توحيد است و به كيش بت پرستى اعتقاد ندارد، و از آنان كه به جاى خدا ارباب ديگرى اتخاذ مى كنند و تدبير عالم را به آنها نسبت مى دهند نيست ، بلكه معتقد است كه جز خداى تعالى رب ديگرى وجود ندارد. دوم اينكه او از آنانكه به زبان ،خدا را يكتا دانسته و ليكن عملا به او شرك مى ورزند نيست و اسباب ظاهرى را مستقل در تاءثير نمى داند، بلكه معتقد است هر سببى در تاءثير خود محتاج به اذن خداست ، و هر اثر جميلى كه براى هر سببى از اسباب باشد در حقيقت فعل خداى سبحان است ، او همسر عزيز را در اينكه از وى به بهترين وجهى پذيرايى كرده مستقل نمى داند، پس عزيز و همسرش به عنوان رب كه متولى امور وى شده باشند نيستند، بلكه خداى سبحان است كه اين دو را وادار ساخته تا او را گرامى بدارند، پس خداى سبحان او را گرامى داشته ، و اوست كه متولى امور است ، و او در شدايد بايد به خدا پناهنده گردد. سوم اينكه اگر در آنچه همسر عزيز بدان دعوتش ميكند پناه به خدا مى برد براى اين است كه اين عمل ظلم است و ظالمان رستگار نمى شوند، و به سوى سعادت خويش هدايت نگشته در برابر پروردگارشان ايمن نمى گردند همچنان كه قرآن از جد يوسف ، حضرت ابراهيم حكايت كرده كه گفت : ((کسانی که ایمان آورده وایمان خويش رابه ستم نیامیخته اند،ایمنی، خاص آنهاست،وخودهدایت شدگانند،سورهءانعام،آیهء۸۲ )). چهارم اينكه او مربوب يعنى مملوك و در تحت تربيت رب خويش ، خداى سبحان است ، و خود مالك چيزى از نفع و ضرر خويش نيست مگر آنچه را كه خدا براى او خواسته باشد، و يا خدا دوست داشته باشد كه او انجامش دهد، و به همين جهت در پاسخ پيشنهاد او با لفظ صريح خواسته او را رد نكرد، و با گفتن ((معاذَ اللّه )) بطور كنايه جواب داد. نگفت : من چنين كارى نمى كنم ، و يا چنين گناهى مرتكب نمى شوم ، و يا به خدا پناه مى برم از شر تو و يا امثال آن ، چون اگر چنين مى گفت براى خود حول و قوه اى اثبات كرده بود كه خود بوى شرك و جهالت را دارد، تنها در جمله ((انه ربى احسن مثواى )) از خود يادى كرد، و اين عيب نداشت ، زيرا در مقام اثبات مربوبيت خود و تأكيد ذلت و حاجت خود بود. و عينا به همين علّت به جاى ((اكرام )) كلمه ((احسان )) را به كار برد، با اينكه عزيز گفته بود: ((اكرمى مثويه )) او گفت : ((انه احسن مثواى )) چون در اكرام ، معناى احترام و شخصيت و عظمت نهفته است . منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۱۶۶ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
هدایت شده از اسلامی
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۳، 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، 🍃قسمت سوم: 🍃وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ، ﻭ ﺁﻥ [ ﺯﻧﻲ ] ﻛﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﺎ ﻧﺮﻣﻰ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﻛﺎم ﺟﻮﻳﻲ ﺷﺪ ، ﻭ [ ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ ] ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﻛﺎﺥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎ [ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺗﻮﺍم ] ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﺍﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺍﺷﺖ ، [ ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ] ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ . 🍃نزاع بين حب الهى و عشق حيوانى و چيره شدن حب الهى در يوسف (ع ): هر چند واقعه يوسف و همسر عزيز يك اتفاق خارجى بوده كه ميان آن دو واقع شده ، ولى در حقيقت كشمكشى است كه ميان ((حُبّ )) و ((هَيَمان،دلدادگی )) الهى و ميان عشق و دلدادگى حيوانى اتفاق افتاده ، و اين دو نوع عشق بر سر يوسف با هم مشاجره كرده اند، هر يك از اين دو طرف سعى مى كرده يوسف را به سوى خود بكشاند، و چون ((كَلمةُ اللّهِ )) عُليا و فوقِ هر كلمه اى است لا جرم بُرد با او شده و يوسف سرانجام دستخوش جذبه اى آسمانى و الهى گشته ، محبت الهى از او دفاع كرده است : ((وَاللّهُ غَالِبُ ُ عَلى اَمرِه )). پس جمله (( وآن زنی که يوسف درخانهءوی بودازاوتمنای کامجویی کرد...)) دلالت مى كند بر اصل مراوده ، و آوردن وصف ((درخانهءوی...)) براى دلالت بر اين معنا است كه همه اوضاع و احوال عليه يوسف و به نفع همسر عزيز جريان داشته و كار بر يوسف بسيار شديد بوده ، و همچنين جمله ((ودرهارامحکم بست ))، چون اين تعبير مبالغه را مى رساند. و نيز تعبير به ((پیش بیا))(که من دراختیارتوام)، كه امرى است كه معمولا از سوالى بعيد به منظور اِعمال مولويت و آقايى صادر مى شود، و به اين نيز اشاره دارد كه همسر عزيز كار را از ناحيه خود تمام مى دانسته و جز اقبال و پذيرفتن يوسف، انتظار ديگرى نداشته ، و نيز به نظر او علل و اسباب از ناحيه يوسف هم تمام بوده . چيزى كه هست خداى تعالى نزديك تر از يوسف است به خود او و همچنين از عزيزه ، همسر عزيز، ((و لِلِّهِ العِزَّه جميعا)). و اينكه فرموده : (( يوسف گفت پناه به خدا،اوپروردگارمن است جایگاهم رانیکوداشت...)) جوابيست كه يوسف به عزيزه مصر داد، و در مقابل درخواست او پناه به خدا بُرد و گفت : پناه مى برم به خدا پناه بردنى از آنچه تو مرا بدان دعوت مى كنى ، زيرا او پروردگار من است ، متولى امور من است ، او چنين منزل و ماوايى روزيم كرد، و مرا خوشبخت و رستگار ساخته ، و اگر من هم از اينگونه ظلم ها مرتكب شده بودم از تحت ولايت او بيرون شده ، از رستگارى دور مى شدم . يوسف در اين گفتار خود ادب عبوديت را به تمام معنا رعايت نموده ، و همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم اول اسم جلاله را آورد و پس از آن صفت ربوبيّت را، تا دلالت كند بر اينكه او عبدى است كه عبادت نمى كند مگر يك رب را و اين يكتاپرستى آئين پدرانش ابراهيم ، اسحاق و يعقوب بوده است. منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۱۶۸ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
هدایت شده از اسلامی
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۳، 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، 🍃قسمت چهارم: 🍃وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ، ﻭ ﺁﻥ [ ﺯﻧﻲ ] ﻛﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﺎ ﻧﺮﻣﻰ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﻛﺎم ﺟﻮﻳﻲ ﺷﺪ ، ﻭ [ ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ ] ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﻛﺎﺥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎ [ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺗﻮﺍم ] ﻳﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ، ﺍﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﻴﻜﻮ ﺩﺍﺷﺖ ، [ ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ] ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ . 🍃مرادیوسف عليه السلام از رب درجملهء(انهُ ربی احسن مثوای) خدای تعالی است: 🍃عده ای ازمفسرین(صاحب کتاب روح المعانی درجلد۱۲صفحهء۱۹۰)این احتمال راداده اندکه ضمیردرجملهء((انهُ ربی احسن مثوای))به شاءن برگشته وچنین معنا دهد: رب و مولاى من كه عزيز باشد منزل و ماءوايم را نيكو كرد و به تو سفارش كرد كه او را گرامى بدار و من اگر الان آنچه تو مى خواهى اجابت كنم به او خيانت كرده ام ، و هرگز نخواهم كرد. نظير اين وجه قول بعضى از مفسرين است كه گفته اند ضمير به عزيز برمى گردد، و همان ضمير اسم آن ، و خبرش ((ربى ))، و جمله ((احسن مثواى )) خبر بعد از خبر است . ليكن اين حرف صحيح نيست ، زيرا اگر اينطور بود جا داشت بفرمايد: ((اِنَّهُ لا يُفلِحُ الخائِنون )) همچنان كه موقعى كه در زندان بود به فرستاده عزيز همين را گفت كه :(( واینکه می گویم برگردوچنین بگو(قصهءزنانی که دستهای خویش بریدندچه بود)برای این است که عزیزبداندکه من درغیابش به اوخیانت نکردم که خدانیرنگ خیانتکاران رابه هدف نمی رساند)) . علاوه ، يوسف هرگز عزيز را رب خود نمى دانست ، زيرا او خود را آزاد و غير مملوك مى دانست ، هر چند مردم بر حَسَب ظاهر او را برده تصوّر مى كردند، به شهادت اينكه در زندان به آن برده اى كه رفيقش بود گفت : ((که مرانزدصاحبت یادکن(ولی شيطان درآن حال یادصاحبش راازنظرش(ازنظررفیق یوسف) برد)) . و به فرستاده پادشاه گفت : (( سوی صاحبت بازگرد)) و هيچ جا تعبير نكرد به ((صاحب من)) با اينكه عادتا وقتى اسم پادشاهان را مى برند همين گونه تعبير دارند (مثلا مى گويند ((قبله گاهم ))، ((ولى نعمتم )) و امثال آن ) ، و نيز به فرستاده پادشاه گفت : (( وازاوبپرس قصهءزنانی که دستهای خویش رابریدندچه بود که پروردگارازنیرنگشان آگاه است )). كه در اينجا خداى سبحان را رب خود دانسته ، در قبال اينكه پادشاه را رب فرستاده او شمرد. منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۱۶۸ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
هدایت شده از اسلامی
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۴، 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، 🍃قسمت پنجم: 🍃وَ لَقَدْ هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بهَا لَوْ لا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كذَلِك لِنَصرِف عَنْهُ السوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ،وی یوسف راقصدکردیوسف هم اگربرهان پروردگار خويش راندیده بودقصداوکرده بود،چنين شدتاگناه وبدکاری راازاودورکنیم که وی ازبندگان خالص شدهءمابود. 🍃 خويشتن دارى يوسف (عليه السلام ) در برابر همسر عزيز شگفت انگيز و خارق العاده بوده است: 🍃دقّت كامل در پيرامون داستان يوسف و دقّت نظر در اسباب و جهات، و شرايطى كه گِرداگرد اين داستان را فرا گرفته است ، و هر يك در آن تأثير و دخالت داشته ، اين معنا را به دست مى دهد كه نجات يوسف از چنگ همسر عزيز جز بطور خارق العاده صورت نگرفته ، بگونه اى كه شباهتش به رويا بيشتر بوده تا به يك واقعه خارجى ، زيرا يوسف در آن روز مردى در عنفوان جوانى و در بحبوحه غرور بوده ، و معمولا در اين سنين غريزه جنسى و شهوت به نهايت درجه جوش و خروش ‍ مى رسد، از سوى ديگر، جوانى زيبا و در زيبايى بديع بوده بطورى كه عقل و دل هر بيننده را مدهوش مى كرده‌است. ملكه مصر هم در محيط خود جوانى رعنا و داراى جمالى فوق العاده بود. آرى ، كسى به يوسف دل بسته كه صدها خرمن دل در دام زيبايى او است ، از اين هم كه بگذريم سوابق بسيارى از محبّت و احترام و پذيرايى نسبت به يوسف دارد، و اين سوابق كافى است كه وى را در برابر خواهشش خاضع كند. و او مدتها است كه متعرض يوسف شده و نهايت درجه قدرت خود را در ربودن دل وى بكار برده ، بلكه اصرار ورزيده ، التماس كرده ، او را به سوى خود كشيده ، پيراهنش را پاره كرده و با اين همه كشش صبر كردن از طاقت بشر بيرون است . از سوى ديگر از ناحيه عزيز هم هيچ مانعى متصوّر نبوده ، زيرا عزيز هيچگاه از دستورات همسرش سر نتابيده ، و بر خلاف سليقه و راى او كارى نكرده و اصلا يوسف را به او اختصاص داده و او را به تربيتش گماشته ، و اينك هر دو در يك قصر زيبا از كاخهاى سلطنتى و داراى مناظر و چشم افكنهايى خرم بسر مى برند كه خود يك داعى قوى است كه ساكنان را بر عيش و شهوت وا بدارد. در اين قصر خلوت اتاقهايى تودرتو قرار دارد و داستان تعرض عزيزه به يوسف در اتاقى اتفاق افتاده كه تا فضاى آزاد درهاى متعددى حائل است كه همه با طرح قبلى محكم بسته شده و پرده ها از هر سو افتاده ، و حتى كوچكترين روزنه هم به بيرون نمانده ، و ديگر هيچ احتمال خطرى در ميان نيست . از سوى ديگر دست رد به سينه چنين بانويى زدن نيز خالى از اشكال نيست ، چون او جاى عذر باقى نگذاشته ، آنچه وسائل پرده پوشى تصوّر شود به كار برده . علاوه بر اين ، مخالطت يوسف با او براى يكبار نيست ، بلكه مخالطت امروزش كليد يك زندگى گواراى طولانى است . پس همه اينهايى كه گفته شد امورى تكان دهنده بودند كه هر يك به تنهايى كوه را از جاى مى كند و سنگ سخت را آب مى كند و هيچ مانعى هم تصوّر نمى رفت كه در بين باشد كه بتواند در چنين شرايطى جلوگير شود. منبع:ترجمه تفسير الميزان جلد 11 صفحه 170 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
هدایت شده از اسلامی
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۴، 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، 🍃قسمت ششم، 🍃وَ لَقَدْ هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بهَا لَوْ لا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كذَلِك لِنَصرِف عَنْهُ السوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ، وی یوسف راقصدکردیوسف هم اگربرهان پروردگار خويش راندیده بودقصداوکرده بود،چنين شدتاگناه وبدکاری راازاودورکنیم که وی ازبندگان خالص شدهءمابود. 🍃هيچ مانعى جز ايمان جلوگير نفس يوسف (ع ) نشده است: چند ملاحظه ممكن بود كه در كار بيايد و جلوگير شود: اول ترس ‍ از اينكه قضيه فاش شود و در دهنها بيفتد. دوم اينكه به حيثيت خانوادگى يوسف بربخورد. سوم اينكه اين عمل خيانتى نسبت به عزيز بود. اما مسأله فاش شدن قضيه كه ما روشن كرديم كه يوسف كاملا از اين جهت ايمن بوده ، و به فرضى كه گوشه اى از آن هم از پرده بيرون مى افتاد براى يك پادشاه ، تفسير و تأويل كردن آن آسان بود، همچنان كه بعد از فاش شدن مراوده همسرش با يوسف همين تأويل را كرد و آب هم از آب تكان نخورد. آرى ، همسرش آنچنان در او نفوذ داشت كه خيلى زود راضيش نمود و به كمترين مواخذه اى برنخورد، بلكه با وارونه كردن حقيقت مؤاخذه را متوجه يوسف نمود و به زندانش ‍ انداخت . و اما مسأله حيثيت خانوادگى يوسف آنهم مانع نبود، زيرا اگر مسأله حيثيت مى توانست چنين اثرى را داشته باشد چرا در برادران يوسف اثرى نداشت و ايشان را از جنايتى كه خيلى بزرگتر از زنا بود جلوگير نشد با اينكه ايشان هم فرزندان ابراهيم و اسحاق و يعقوب بودند، و در اين جهت هيچ فرقى با يوسف نداشتند؟ ولى مى بينيم كه حيثيت و شرافت خانوادگى مانع از برادركشى ايشان نشد، نخست تصميم قطعى گرفتند او را بكشند، سپس نه به خاطر شرافت خانوادگى بلكه به ملاحظاتى ديگر او را در چاه انداخته ، و چون بردگان در معرض ‍ فروشش درآوردند، و دل يعقوب پيغمبر را داغدار او كردند، آنچنانكه از شدت گريه نابينا شد. و اما مسأله خيانت و حرمت ، آن نيز نمى توانست در چنين شرايطى مانع شود، زيرا حرمت خيانت يكى از احكام و قوانين اجتماعى و به خاطر آثار سوء آن و مجازاتى است كه در دنبال دارد، و معلوم است كه چنين قانونى تا آنجا احترام دارد كه در صورت ارتكاب پاى مجازات به ميان آيد. و خلاصه ، انسان در تحت سلطه قواى مجريه اجتماع و حكومت عادله باشد، و اما اگر قوه مجريه از خيانتى غفلت داشته باشد و يا اصلا از آن خبردار نباشد، و يا اگر خبردار شد از عدالت چشم پوشى نمايد و يا مرتكب مجرم از تحت سلطه آن بيرون شود كه ديگر هيچ اثرى براى اينگونه قوانين نمى ماند. بنابراين ، يوسف هيچ مانعى كه جلوگير نفسش شود، و بر اين همه عوامل قوى بچربد نداشته مگر اصل توحيد، يعنى ايمان به خدا، و يا به تعبيرى ديگر محبت الهيى كه وجود او را پر و قلب او را مشغول كرده بود، و در دلش جايى حتى به قدر يك سرانگشت براى غير خدا خالى نگذاشته بود. آرى ، اين بود آن حقيقتى كه گفتيم دقّت در داستان يوسف آن را به دست مى دهد. منبع:ترجمه تفسير الميزان جلد 11 صفحه 171 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۴، 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، 🍃قسمت هفتم، 🍃وَ لَقَدْ هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كذَلِك لِنَصرِف عَنْهُ السوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ، وی یوسف راقصدکردیوسف هم اگربرهان پروردگار خويش راندیده بودقصداوکرده بود،چنين شدتاگناه وبدکاری راازاودورکنیم که وی ازبندگان خالص شدهءمابود. معناى اين كه يوسف (عليه السلام ) برهان پروردگارش را نديده بود قصد همسر عزيز را كرده بود(وهَمَّ بِها لَولا...): 🍃شكى نيست كه آیه موردبحث اشاره است به چگونگى نجات يوسف از آن غائله هولناك و از سياق برمى آيد كه منظور از گرداندن سوء و فحشاء از يوسف ، نجات يوسف است از آنچه كه همسر عزيز مى خواست و به خاطر رسيدن به آن با وى مراوده و خلوت مى كرد. و نيز برمى آيد كه مشار اليه ((كَذلِك ،چنين کردیم)) همان مفادى است كه جمله ((اَن رَّا بُرهانَ رَبِّه،)) مشتمل بر آن است . پس برگشت معناى ((کَذلِکَ لِنَصرِف ،چنين کردیم تاازاوزشتکاری رابرگردانیم )) به اين ميشود كه يوسف (عليه السلام ) از آنجايى كه از بندگان مُخلَص ما بود، ما بدى و فحشاء را به وسيله آنچه كه از برهان پروردگارش ديد از او بگردانديم . پس معلوم شد سببى كه خدا به وسيله آن سوء و فحشاء را از يوسف گردانيد تنها ديدن برهان پروردگارش بود. پس معناى آيه اين مى شود: ((به خدا قسم هر آينه همسر عزيز قصد او را كرد و به خدا قسم او هم اگر برهان پروردگار خود را نديده بود هر آينه قصد او را كرده بود و چيزى نمانده بود كه مرتكب معصيت شود)). و اينكه مى گوييم ((چيزى نمانده بوده )) و نمى گوييم معصيت مى كرد، براى اين است كه كلمه ((هَمَّ )) بطورى كه مى گويند جز در مواردى كه مقرون به مانع است استعمال نمى شود، مانند آيه ((و َهَمُّوا بما لم ينالوا،تصميم به چیزی گرفتندکه به آن نمی رسیدند،آیهء۷۴سورهءتوبه)). و آيه ((اذ هَمَّت طائِفَتانِ مَنكُم اِن تَفشَلا،آن هنگام که دو طائفه ازشماتصمیم گرفتندکه متفرق شوند،سورهءآل عمران،آیهء۱۲۲)). منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۱۷۲ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
هدایت شده از اسلامی
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۴، 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، 🍃قسمت هشتم، 🍃وَ لَقَدْ هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كذَلِك لِنَصرِف عَنْهُ السوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ، وی یوسف راقصدکردیوسف هم اگربرهان پروردگار خويش راندیده بودقصداوکرده بود،چنين شدتاگناه وبدکاری راازاودورکنیم که وی ازبندگان خالص شدهءمابود. معناى اين كه يوسف (عليه السلام ) برهان پروردگارش را نديده بود قصد همسر عزيز را كرده بود. (باﻧﻮﻱ ﻛﺎﺥ [ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻳﻮﺳﻒِ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻦ ، ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺩﻳﺪ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﺧﺸﻢ ﺁﻟﻮﺩ ] ﺑﻪ ﻳﻮﺳﻒ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻳﻮﺳﻒ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﺟﻠﻮﻩ ﺭﺑﻮﺑﻴﺖ ﻭ ﻧﻮﺭ ﻋﺼﻤﺖ ﻭ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﺍﺳﺖ ] ﻧﺪﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ [ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺷﺮﻑ ﻭ ﭘﺎﻛﻲ ﺍﺵ ]ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ [ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺎﻝ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﺳﺨﺘﻲ ﭘﻴﺶ ﻣﻰ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻧﻮﻱ ﻛﺎﺥ ، ﺭﺍﻩ ﺍﺗﻬﺎم ﺑﺮ ﺿﺪ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺷﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺩﻳﺪﻥ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺗﻬﺎم ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺑﺎﻧﻮﻱ ﻛﺎﺥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ] . [ ﻣﺎ ] ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ [ ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﺍﺩﻳﻢ ] ﺗﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ [ ﻱ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﺗﻬﺎم ﻣﻰ ﺷﺪ ]ﻭ [ ﻧﻴﺰ ] ﻋﻤﻞ ﺧﻠﺎﻑ ﻋﻔﺖ ﺁﻥ ﺑﺎﻧﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﻴﻢ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺎﻟﺺ ﺷﺪﻩ ﻣﺎ [ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﻭ ﺑﺎﻃﻨﻲ ] ﺑﻮﺩ) . بنابرآنچه گفته شدیوسف اگر برهان پروردگارش را نمى ديد واقع در معصيت نمى شد بلكه تنها تصميم مى گرفت و نزديك به ارتكاب مى شد، و نزديك شدن غير از ارتكاب است ، و لذا خداى تعالى به همين نكته اشاره كرده و فرموده : ((لِنَصرِف عَنهُ السُّوءَ و الفَحشاء - تا سوء و فحشاء را از او بگردانيم ))، و نفرموده : ((لِنَصرِفَهُ عَنِ السُّوءِ و الفَحشاء - تا او را از سوء و فحشاء بگردانيم )) - دقّت بفرماييد. از اينجا روشن مى شود كه مناسب تر آنست كه بگوييم منظور از ((سوء)) تصميم بر گناه و ميل به آن است ، و منظور از فحشاء ارتكاب فاحشه يعنى عمل زنا است ، پس يوسف (عليه السّلام ) نه اين كار را كرد و نه نزديكش شد، ولى اگر برهان پروردگار خود را نمى ديد به انجام آن نزديك مى شد، و اين همان معنايى است كه مطالب گذشته ما و دقّت در اسباب و عوامل دست به هم داده در آن حين آن را تأكيد مى كند. اينك به رسيدگى يك يك جملات پرداخته مى گوييم : حرف ((لام )) در ((وَ لَقَد هَمَّت بِه )) براى قسم است ، و معنايش اين است كه ((قسم مى خورم كه به تحقيق عزيز قصد يوسف را كرد به آنچه كه از او مى خواست ))، و معلوم است كه قصد كردن و تصميم گرفتن وقتى است كه اراده توأم با مقدارى از عمل بوده باشد. جمله ((وَ هَمَّ بها لو لا اَن رَا بُرهانَ رَبِّه )) عطف است بر مدخول ((لامِ )) قسم و معنايش اينست كه ((و قسم مى خورم كه اگر ديدن برهان پروردگارش نمى بود نزديك بود كه او را در آنچه كه مى خواست اجابت كند)). منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۱۷۳ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
هدایت شده از تعقل در قرآن ۲🇵🇸
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۴، 🍃توحیدخالص یوسف علیه‌السلام، 🍃قسمت نهم، 🍃وَ لَقَدْ هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كذَلِك لِنَصرِف عَنْهُ السوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ، وی یوسف راقصدکردیوسف هم اگربرهان پروردگار خويش راندیده بودقصداوکرده بود،چنين شدتاگناه وبدکاری راازاودورکنیم که وی ازبندگان خالص شدهءمابود. 🍃برهانى كه ديدن آن ، يوسف را از لغزش 🍃بازداشت نوعى علم شهودى بوده است كه به بندگان مخلص ارائه مى شود: 🍃کلمه ((برهان )) به معناى سلطان است ، و هر جا اطلاق شود مقصود از آن سببى است كه يقين آور باشد، چون در اين صورت برهان بر قلب آدمى سلطنت دارد، مثلا اگر معجزه را برهان مى نامند و قرآن كريم مى فرمايد: ((عصا و یدبیضا،دو برهان ازپروردگارتوست،برای فرعون وجمعیش،سورهءقصص،آیهء۳۲ )) . و يا مى فرمايد: ((هان ای مردم!به تحقيق برهانی ازپروردگارتان برای شماآمد،سورهءنساء،آیهء۱۷۴ )). براى اينست كه معجزه يقين آور است ، و اگر دليل و حجت را هم برهان ناميده و مى فرمايد: ((آیامعبودی باخدا(شریک)است بگوبیاوریدبرهانتان رااگرراستگویید)). باز براى اين است كه دليل ، حجت يقينى است ، كه حق را روشن ساخته و بر دلها حاكم مى شود، و جاى ترديدى باقى نمى گذارد. و اما آن برهانى كه يوسف از پروردگار خود ديد هر چند كلام مجيد خداى تعالى كاملا روشنش نكرده كه چه بوده ، ليكن به هر حال يكى از وسائل يقين بوده كه با آن ، ديگر جهل و ضَلالتى باقى نمانده ، كلام يوسف آنجا كه با خداى خود مناجات مى كند ،دلالت بر اين معنا دارد، چون در آنجا مى گويد: ((پروردگارا!زندان نزدمن محبوب تراست ازعملی که مرابه آن می خوانند،واگرنیرنگشان راازمن نگردانی به آنان رغبت می کنم وازنادانان می شوم ،سورهءیوسف آیهء۳۳)). و همين خود دليل بر اين نيز هست كه سبب مذكور از قبيل علمهاى متعارَف يعنى علم به حُسن و قُبح و مصلحت و مَفسَدِهءافعال نبوده ، زيرا اينگونه علمها گاهى با ضَلالت و معصيت جمع مى شود، همچنان كه از آيه ((آیامی نگری کسی راکه هوای نفس خودراخدای خودقرارداده وخداونداورادانسته (وپس ازاتمام حجت )گمراه کرده،سورهءجاثیه ،آیهء۲۳ )) . و آيه ((انکار کردندآنرابااینکه دلهایشان بدان يقين پیداکرد،سورهءنمل آیهء۱۴)). به خوبى استفاده مى شود. پس يقينا آن برهانى كه يوسف از پروردگار خود ديد، همان برهانى است كه خدا به بندگان مخلص خود نشان مى دهد و آن نوعى از علم مكشوف و يقين مشهود و ديدنى است ، كه نفس آدمى با ديدن آن چنان مطيع و تسليم مى شود كه ديگر به هيچ وجه ميل به معصيت نمى كند. منبع:ترجمه تفسير الميزان جلد 11 صفحه 173 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۲۴، 🍃قسمت دهم 🍃برهانی که حضرت يوسف علیه‌السلام راازلغزش بازداشت، 🍃وَ لَقَدْ هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كذَلِك لِنَصرِف عَنْهُ السوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ، وی یوسف راقصدکردیوسف هم اگربرهان پروردگار خويش راندیده بودقصداوکرده بود،چنين شدتاگناه وبدکاری راازاودورکنیم که وی ازبندگان خالص شدهءمابود. 🍃برهانى كه ديدن آن ، يوسف را از لغزش 🍃بازداشت نوعى علم شهودى بوده است كه به بندگان مخلص ارائه مى شود: اینک به رسیدگی بقیه یک یک جملات آیهءمورد بحث پرداخته می گوئیم: (لامى ) كه در جمله ((كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء)) بر سر ((لنصرف )) در آمده ((لام )) غايت و يا تعليل است ، و به هر حال مآل هر دو يكى است . و معناى آيه اين است كه : نتيجه و يا علت اينكه او برهان رب خود را بديد اين بود كه ما فحشاء و قصد به آن را از او برگردانديم . و يكى از اشارات لطيف كه در اين جمله ، يعنى در جمله ((لنصرف عنه السوء و الفحشاء)) به كار رفته اين است كه سوء و فحشاء را از يوسف برگردانيده ، نه اينكه او را از فحشاء و قصد به آن برگردانيده باشد، چون اگر بطور دومى تعبير شده بود دلالت داشت بر اينكه در يوسف اقتضاى ارتكاب آن دو بود، و او محتاج بود كه ما او را از آن دو برگردانيم ، و اين با شهادت خدا به اينكه يوسف از بندگان مخلص بود منافات دارد. آرى ، بندگان مخلص آنهايند كه خداوند، خالص براى خود قرارشان داده ، به طورى كه ديگر غير خدا هيچ چيز در آنان سهم ندارد، و در نتيجه غير خدا را اطاعت نمى كنند، خواه تسويل(به گمراهی افکندن) شيطان باشد و يا تزيين نفس و يا هر داعى ديگرى غير خدا. و اينكه فرمود: ((انه من عبادنا المخلصين )) در مقام تعليل جمله ((كذلك لنصرف ...)) است ، و معنايش اين مى شود: ما با يوسف اين چنين معامله كرديم به خاطر اينكه او از بندگان مخلص ما بود، و ما با بندگان مخلص خود چنين معامله مى كنيم . از آيه شريفه ظاهر مى شود كه ديدن برهان خدا، شاءن همه بندگان مخلص ‍ خداست ، و خداوند سبحان هر سوء و فحشائى را از ايشان برمى گرداند، و در نتيجه مرتكب هيچ معصيتى نمى شوند، و به خاطر آن برهانى كه خدايشان به ايشان نشان داده قصد آن را هم نمى كنند، و آن عبارت است از عصمت الهى . و نيز برمى آيد كه اين برهان يك عامل است كه نتيجه اش علم و يقين است ، اما نه از علم هاى معمول و متعارف . منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۱۷۴ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۳۰، 🍃روایاتی دربارهءداستان يوسف علیه‌السلام وزلیخا، 🍃وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ، ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﺎﻳﻊ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻋﺰﻳﺰ[ ﻣﺼﺮ ]ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﻧﻔﻮﺫ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﺎم ﺟﻮﻳﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻴﻢ . 🍃حمد و ابن جرير و بيهقى در كتاب ((دلائل )) از ابن عباس از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند كه فرمود: چهار نفر به زبان آمدند با اينكه طفل صغير بودند: 1 - پسرِ آرايشگرِ دختر فرعون 2 - آن طفلى كه به نفع يوسف شهادت داد 3 - صاحب جريح 4 - عيسى بن مريم .(الدرالمنثور،ج۴،ص۱۵). و در تفسير قمى آمده كه در روايت ابى الجارود در تفسير ((قَد شَغَفَها حُبّا،همانامهراودلش راربوده)) آیهءموردبحث فرموده : محبت يوسف زليخا را در پرده كرد و از مردم پوشيده اش ‍ ساخت ، به طورى كه غير از يوسف چيز ديگرى نمى فهميد. و ((حجاب )) به معناى ((شَغاف )) و ((شَغاف )) به معناى ((حجاب )) قلب است .(تفسیرقمی،الدرالمنثور،ج۴،ص۱۵و۱۶ ( و نيز در همان كتاب در ضمن داستان دعوت كردن از زنان مصر و بريدن دستهاى ايشان فرموده : يوسف آن روز را به شب نرسانيده بود كه از طرف يك يك از زنان كه وى را ديده بودند دعوت رسيد و او را به سوى خود خواندند. يوسف آن روز بسيار ناراحت شد، و عرض كرد: پروردگارا! زندان را دوست تر مى دارم از آنچه كه اينان مرا بدان دعوت مى كنند، و اگر تو كيد ايشان را از من نگردانى من نيز به آنان متمايل مى شوم و از جاهلان مى گردم . خداوند هم دعايش را مستجاب نمود و كيد ايشان را از وى بگردانيد...(تفسیرقمی ،ج۱،ص۳۴۳). منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۲۲۸ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran
هدایت شده از اسلامی
🍃به نام خداوندبخشنده بخشایشگر سلام علیکم 🍃نبوت وتاریخ درقرآن، 🍃قصهءیعقوب ویوسف، 🍃سورهءیوسف، 🍃شرح آیه۳۶، 🍃رویای دوهم زندانی یوسف 🍃قسمت اول، 🍃وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ ...بایوسف دوجوان دیگرهم، زندانی شدند... 🍃كلمه ((فتى )) به معناى غلام و برده است ، و از سياق آيه برمى آيد كه دو زندانى نامبرده بردگان پادشاه بوده اند، 🍃((قالَ اَحَدُهُما اِنّى اَرينِى اَعصِرُ خَمرا،یکی از آنهاگفت من درخواب دیدم که انگور(برای شراب)می فشارم،)) - و اگر اين جمله را به جمله ((و َدَخَلَ ...)) عطف نكرده و نفرموده : ((و قالَ اَحَدُهُما)) براى اين است كه بفهماند نقل خواب آن دو بلافاصله پس از دخول در زندان نبوده ، بلكه بعد از گذشتن مدتى در زندان اين خواب را ديده و نقل كرده اند، همچنان كه اين گفتارشان كه گفتند ((در خواب مى بينيم )) و جواب يوسف كه گفت اى ((رفقاى زندانى ام )) بر اين معنا اِشعار دارد. جمله ((اَرينِى ) حكايت حال گذشته است ، و جمله ((اَعصِرُ خَمرا)) به معناى اين است كه انگور را مى فشردم تا خمر درست كنم ، و اگر انگور را خمر ناميده به اعتبار آن صورتى است كه در آينده به خود مى گيرد (و خمر مى شود)، و معناى آيه اين است : در بامدادى يكى از آن دو به يوسف گفت : من در عالم رويا ديدم كه براى تهيه شراب ، انگور مى فشارم . 🍃((و قالَ الاخَرُ اِنّى اَرينِى اَحمِلُ فَوقَ رَاسى خُبُزا تَاكُلُ الطَّيرُ مِنه،دیگری گفت من دیدم که بربالای سرخودطبق نانی می برم ومرغان هواازآن می خورند )) - و اين خواب ديگرى بوده كه رفيق ديگرش ديده . آنگاه آن دو گفتند: 🍃((نَبِّئنا بتاءويلِه ِاِنّا نَريكَ مِنَ المحسنين،ای يوسف توماراازتعبیرآن آگاه کن که توراازنیکوکاران می بینیم)). جمله ((انا نريك من المحسنين )) درخواست تعبير خواب خود را تعليل كردند. ((نريك )) به معناى اين است كه : درباره تو معتقديم كه از نيكوكاران هستى ، چون سيماى نيكوكاران را در تو مى بينيم . و اگر بپرسى چه ارتباطى ميان درخواست تعبير خواب با نيكوكار بودن يوسف وجود دارد؟ در جواب مى گوييم اين بدان جهت است كه نوعا مردم ، نيكوكاران را داراى دلهايى پاك و نفوسى تزكيه شده مى دانند، و چنين معتقدند كه اينگونه افراد زودتر از ديگران به روابط امور و جريان حوادث منتقل مى شوند، و انتقالشان هم از انتقال ديگران به صواب نزديكتر است . بنابراين ، معناى آيه اين مى شود: يكى از آن دو به يوسف گفت : من در خواب چنين ديدم . ديگرى گفت : من در خواب چنان ديدم . آنگاه هر دو گفتند: ما رابه تعبير آن آگاه ساز، چون معتقديم كه تو از نيكوكارانى ، و امثال اين امور و اَسرار نهانى بر نيكوكاران پوشيده نيست ، آرى نيكوكاران با صفاى دل و پاكى نفسشان درك مى كنند چيزهايى را كه ديگران از درك آن عاجز مى مانند. منبع:ترجمه تفسیرالمیزان جلد۱۱صفحهء۲۳۳ 🍃آدرس کانال تعقل درقرآن: سروش: http://sapp.ir/taaghol_dar_quran ایتا: eitaa.com/taaqoldarquran ربینو https://rubika.ir/taqoldarquran روبیکا https://Rubika.ir/taaqoldarquran