در عالم رویا
من با کسانی درمحل رفیق شدم که مقید به مسائل دینی نبودند یک شب در عالم رویا دیدم که با همان رفقا توی کوچه ها هستیم. رفقا من به من گفتند رسول برو مخفی شد. #شهید_احمد_نیری داره میاد.
من رفتم پشت دیوار و از آنجا نگاه می کردند. دیدم احمد آقا با همان چهرهی نورانی و معصوم به کوچه ما آمد. بعد دوستان من احمد آقا را گرفتند و کشان کشان او را از کوچه بیرون کردند. همین طور که او را از کوچه بیرون می کردند داد میزد :من باید رسول را ببینم.
دلم برایش خیلی تنگ شده بود. دویدم و پریدم توی بغلش و شروع کردم بوسیدن احمدآقا. از این رویا همه چیز را فهمیدم از فردا رابطه هم باآن رفقا قطع کردم و دیگر هم آنهارا ندیدم.
@taarshbashohada