میوه برای همه
گاهی جلسات گردان خیلی طول میکشید. یک بار که بنا شد کمی استراحت کنیم یکی از بچه ها گفت:تدارکات بره یک چیزی بیاره بخوریم.
یکی رفت و چند میوه(فکر کنم هندوانه) آورد.
ناگهان #شهید_عبدالحسین_برونسی گفت: برای همه نیرو ها گرفتی؟
کسی که آورده بود گفت: نه حاجاقا خرجمونزیاد میشه.
عبدالحسین با اخم گفت:مگه فرق ما با بقییه چیه؟
حرفهای دیگری هم زد که یادم نیست اما تا برای نیرو ها میوه نگرفتند لب به اش نزد.
@taarshbashohada
جاذبه
جوان رشیدی بود و اسمش دایرقال که از گردان اخراجش کرده بودند. همان جا در محوطه #شهید_عبدالحسین_برونسی او را دیدند. فهمیدند مشکلی دارد. با جوان سلام و علیک کردند. حاجی پرسید : چی شده جوون؟ گفت اخراجم کردن. حاجی دستش را گرفت و به دفتر قضایی بردند. نامه اش را پس دادند و گفتند من این رو میخوام ببرم. آوردنش گردان. چند نفر دیگر هم مثل او داشتیم. از همان اول جذب حاجی می شدند. حاجی جوری روی فکر و روحشان کار می کرد که دل بخواهی به گردان آر پی جی زن ها می رفتند که سخت ترین بخش عملیات با آنها بود. مدتی بعد دایرقال فرمانده آن گردان شد و رفت در لیست شهدا.
🔴برگرفته از کتاب خاک های نرم کوشک🔴
@taarshbashohada